سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 143
بازدید دیروز: 65
بازدید کل: 1382495
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



یواش کسی نشنوه..

سه شنبه 88 تیر 9

نیکلای سارکوزی رئیس جمهور فرانسه از بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل خواست وزیر خارجه تندروی خود را برکنار کند. سارکوزی چهارشنبه گذشته در جریان سفر نتانیاهو به پاریس از وی خواسته بود آویگدور لیبرمن ـ که به علت مواضع افراطی در قبال مردم فلسطین از سوی منتقدان به نژادپرستی متهم شده است ـ را از مقام وزارت خارجه اسرائیل برکنار کند.
به گزارش شبکه 2 اسرائیل، سارکوزی به نتانیاهو توصیه کرده است تزیپی لیونی، وزیر خارجه پیشین اسرائیل را جایگزین لیبرمن کند. بر پایه این گزارش، سارکوزی گفته است: من خانم لیونی را در دیدار در ورسای بسیار دوست داشتنی یافتم ولی یا لیبرمن نمی توانم کار کنم.
(خلاصه شده‌ی یک خبر )

پ ن 1 - همگی بگید نیکولا.. نیک نیــک نیکولا..  تشویق نداره خدایی؟؟
پ ن 2- دچار ذهنیت نشوید.. این خواسته‌ی نیکولاخان به‌خاطر نژادپرستی لیبرمن است نه ـ خدای ناکرده.. زبانش لال ـ  به‌خاطر دوست‌داشتنی بودن خانم لیونی..


تجارت میمون

دوشنبه 88 تیر 8

 

تاجری وارد روستایی در هند شد و به روستایی‌ها اعلام کرد که در قبال هر میمون که برای او شکار کنند 10دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی‌ها که دیدند اطراف‌شان پر از میمون است، به جنگل رفتند و شروع به گرفتن میمون‌های بیچاره کردند و در عرض دو روز هزاران میمون به قیمت هرکدام 10 دلار به آن مرد فروختند. ولی با کم شدن تعداد میمون‌ها، روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند. روز سوم، مرد تاجر اعلام کرد که هر میمون را از آنها 20 دلار خواهد خرید و اینچنین، روستایی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند تا ظرف یکی دو روز باز هم موجودی میمون‌ها کمتر و کمتر شد. از آنجا که تعداد میمو‌ن‌ها بسیار محدود شد و عملاً دیگر میمونی برای گرفتن پیدا نمی‌شد، مرد تاجر برای بار دیگر، قیمت خرید را افزایش داد و اعلام کرد که برای خرید هر میمون 30  دلار خواهد داد؛ ولی چون برای کاری باید به شهر می‌رفت، خرید میمون‏ها را به شاگردش سپرد.
در غیاب تاجر، شاگرد او به روستایی‌ها گفت: این همه میمون در قفس را ببینید! من آنها را به قیمت 50  دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت ارباب،  آن‌ها را به 60 دلار به او بفروشید.
روستایی‌ها که (احتمالا مثل شما) وسوسه شده بودند پول‌هایشان را روی هم گذاشتند و تمام میمون‌ها را یکجا خریدند.. اما از آن به بعد، دیگر نه کسی مرد تاجر را دید و نه شاگردش را و نه پول‏های از دست رفته را.. و دوباره روستایی‌ها ماندند و یک‏عالمه میمون شاد شاد از آزادی دوباره..

                                     

پ ن 1: این مطلب قشنگ را از وبلاگ مــرجان نقل کردم.. البته با تصرفاتی بر اساس سلیقه‏ی خودم.. کاش هرچیزی از هرجا استفاده می‏کنیم منبعش را هم بنویسیم..
پ ن 2: احتمالا این تاجر!! شرافتمند!! انگلیسی بوده و از بنیانگذاران WTO ...
پ ن 3:  برای مخاطب خاص: نخیر.. ما هنوز از دوران آکواریوم بازی جدا نشده‏ایم و اتفاقا  دل و دماغمان بیشتر از احمد آقاهاست..


قرآن و زندگی ـ 4

یکشنبه 88 تیر 7

دوستانی که مباحث جلسات هم‌اندیشی را پی‌گیری می‌کنند اطلاع دارند که به دلیل مسایل پیش‌آمده‌ی بعد از انتخابات 22 خرداد، یک جلسه تعطیل بوده است و یک جلسه نیز به مباحث متفرقه اختصاص یافت. اینک خلاصه‌ای از عرایض حقیر در جلسه‌ی شصتم هم‏اندیشی مورخه 6/4/1388 تقدیم حضورتان می‌شود:

ایاک نعبد و ایاک نستعین: تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوئیم.
در ترجمه‌ی آیه، کلمه‌ی «تنها» را از کجا آورده‌ایم؟ پاسخ این است که طبق قاعده‌ی زبان عربی، باید اول، فعل بیاید و بعد از آن مفعول. یعنی باید اینگونه باشد که نعبدک و نستعینک؛ اما اینکه مفعول در هردو جمله‌ی این آیه، مقدم بر فعل شده است، براساس قواعد ادبیات عرب نشانه‌ی انحصار است. یعنی تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم.

حالا یک سوال دیگر: به چه دلیل افعال به‌کار رفته در این آیه به صورت جمع بیان شده‌اند؟
پاسخ این است که چون انسان، خودش را در مقابل خداوند بسیار ناچیز، کوچک و نادیدنی می‌بیند، سعی می‌کند در قالب گروهی و دسته جمعی قرار بگیرد و امید آن دارد که به برکت وجود افرادی خاص در میان بندگان، او نیز مورد توجه و عنایت خداوند قرار گیرد. لذا فارغ از وجود فردی خود، خویشتن را در عرش کبریائی پروردگار حاضر می بیند؛ که حدیثی از امام معصوم نیز با همین مضمون داریم. پس وقتی من می‌گویم ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی چون از خودم می‌ترسم و می‌بینم که لیاقت جواب خداوند را ندارم، خود را در صف سایر بندگان جا می‌زنم؛ زیرا ممکن است که در میان این همه بنده‌ی خوب خدا که همزبان و همزمان با من عبادت می‌کنند، من یا عده‌ای مثل من باشند اما حتما خداوند به این گروه توجه و عنایت دارد. در این صورت شاید صدای من هم در این میان به خداوندگار هستی برسد و به احترام بندگان خالص لبیکی هم من بشنوم.

سوال: آیا این آیه برای این است که ما بخوانیم و رد بشویم؟ به عبارت دیگر آیا داریم به‌عنوان یک قول، آن‌را  می‌خوانیم یا اینکه داریم به آن اقرار می‌کنیم؟ اگر اولی باشد که اثر ندارد و اگر دومی باشد که با رفتارمان منافات دارد.
پاسخ: درست است. وقتی ما تنها خدا را شایسته‌ی عبادت می‌بینیم، دیگر نباید کس یا چیز دیگری را مانند خدا بدانیم و در مقابلش کرنش کنیم و عظمتی برایش ببینیم که تنها شایسته‌ی خداست. اما نکته ای که هست این است که ما در معارف دینی دو نوع شرک داریم: شرک جلی و شرک خفی.
شرک جلی یا شرک آشکار: همان نوع معروف شرک است که انسان چیز دیگری غیر از خدا را بپرستد؛ خواه آن چیز بت باشد یا خورشید باشد یا شیطان و یا هرچیز دیگر...
شرک خفی یا پنهان: همان چیزی است که اکثر موحدان و خدا پرستان به آن مبتلا هستند. خب وقت ما می‌گوییم که ایاک نعبد؛ دیگر نباید جلوه‌های عالم و قدرت‌های فیزیکی و بشری و نیز علاقمندی‌های خودمان جای خدا را بگیرند یا حتی در کنار او قرار بگیرند. یعنی نباید مال دنیا، مقام، همسر، فرزند و هرچیز دیگری مثل همای نفس خدایمان بشوند. همین‌طور وقتی می‌گوییم تنها از تو مدد می‌جوییم دیگر نباید چشم امید به هیچ کس غیر از خدا داشته باشیم. در حالی که رفتار طبیعی ما مسلمانان عادی این است که معمولا به همه‌کس و همه‌جا متوسل می‌شویم و وقتی از همه ناامید شدیم تازه یادمان می‌افتد که باید به خداومد رو کنیم و از او بخواهیم.
 شرک نوع اول که معلوم است و خداوند بارها تاکید کرده است که گناهی نابخشودنی است. اما شرک نوع دوم، هرچند که یک مسلمان نباید در همین مقدار هم از خدایش غافل باشد اما به هرحال در بسیاری از خدا پرستان وجود دارد و در واقع، به‌نوعی سهل‌انگاری و بی‌توجهی است نه بی‌اعتقادی. این نوع از شرک، قابل گذشت و بخشش الهی است. و البته زحمت زیادی می‌خواهد تا یک انسان مسلمان خود را از شر این نوع شرک هم خلاص کند و به مرز بالایی از خلوص و عبادت برسد.

در جلسه‌ی آینده، ابعاد دیگر این آیه مورد بحث و تبادل نظر قرار خواهد گرفت.


لقمه‏ی چپ

چهارشنبه 88 تیر 3

دیشب داشتم کنار آکواریوم قرآن می‌خواندم.. یک حرکت ناگهانی توجهم را جلب کرد.. تا نگاه کردم دیدم یکی از پنگوسی‌ها ( نوعی کوچک از نژاد کوسه ماهی) یک ماهی دیگر را تا نیمه بلعیده و دارد بقیه ی بدنش را هم با زور اما با اشتها قورت می‌دهد.. فریادهای مظلومانه و کمک‌خواهی‌ ماهی قربانی را می‌شنیدم.. دست و پا نداشت اما می‌دیدم چطور برای زندگی دست و پا می‌زند.. ناگهان تور را داخل آب کردم و به طرف شکارچی حمله بردم.. آن شکمو هم ترسید و شام خوشمزه‌اش را رها کرد.. استرس و ترس را در چشمان ماهی نگون‌بخت می‌دیدم و حسش را درک می‌کردم.. منتظر بودم حداقل از ترس سکته کند.. اما هنوز زنده است.. انگار عمرش به دنیا بود.
تنازع بقا همین است؟ نمی‌دانم .. اما از دیشب صحنه‏ی اضطرار ماهی بدبخت و چشمان مضطربش از جلوی چشمم دور نمی‌شود..

پ ن1: یا رب المضطر بحق المضطر اجب المضطر...
پ ن2: یا من ارجوه لکل خیر... ماه رجبتان مبارک.. رجبی باشید

همین غول بی شاخ و دم بود که اون ماهی زرد انتهای عکس رو داشت می خورد

نگید عکسش خرابه.. چند تا دلیل داره: ناواردی عکاس.. تجهیزات عکاسی که یک موبایل ساده بوده.. تحرک بیش از حد این جناب کوسه که مجال تمرکز و فوکوس نمی‌داد و عکس را خراب ‌کرد..


طهارت و تمیزی

دوشنبه 88 تیر 1

قبل از هر چیز از سرکار خانم مهرانه به‌دلیل تاخیر در ارائه‌ی پاسخ عذرخواهی و از تک‌تک دوستانی که به‏نوعی در پاسخ به این سوال همکاری کردند تشکر می‌کنم.. دوستان خویمان فاطمه، وردیانی، مقدس‏زاده، هانیه، لیــلا، بنت‏الهدی، امیــر، مسافرکربلا، هــدی، مونس، ایمان، یاس، سادات، مهرناز، ناشناس، شراره‌ها و شکوفه‌ها، رامین و همه‏‏ی دوستانی که در این زمینه همفکری داشته‏اند.

خلاصه‌ی صحبت خانم مهرانه و خیلی‌های دیگر این است که ما باور داریم که  اسلام به بهداشت اهمیت فوق العاده‌ای داده و بسیاری از این دستورات را برای رعایت بهداشت ارائه کرده است. در این صورت وقتی می‌توان محیط نجسی را حسابی تمیز کرد و حتی با پنبه آغشته به الکل ـ که علاوه بر نظافت ضد عفونی هم می‌کند ـ از آلودگی پاک کرد، دیگر چه نیازی به آب‌کشی آن هست؟ مثلا اگر روی یک سنگ یا سرامیک و یا حتی بدن انسان خونی ریخته شود و ما بتوانیم با تکه ابری خیس آن را پاک کنیم طوری‌که هیچ اثری از آن نماند چه لزومی دارد که حتما با آب‌کشی آن را طاهر کنیم؟
نکته‌ای که قبل از هرچیز باید توجه داشته باشیم این است که موضوع نجاست با موضوع نظافت تفاوت دارد؛ یعنی اینها دو موضوع هستند که شاید در خیلی موارد بر یکدیگر انطباق داشته باشند اما الزاما اینطور نیست که هردو یکی باشند. به عبارت دیگر اینطور نیست که هر چیز نجسی الزاما کثیف باشد و هر چیز کثیفی الزاما نجس باشد.

در پاسخ باید گفت : احکام اسلامی و دستورات خداوند متعال باید از دو زاویه مورد توجه قرار ‌گیرد:

                                                                                   ادامه‏ی مطلب...

سوال مهرانه

جمعه 88 خرداد 29

این پست مربوط به 13 خرداد است که چون بلافاصله چند پست پیاپی به اقتضای شرایط روز نوشتم، مظلوم قرار گرفت.. اما چون می‏خواهم در پاسخ به این سوال از نظرات دوستان استفاده کنم دوباره آن‏را رو می‏کنم.. با عذر خواهی از خانم مهرانه به‏خاطر این تأخیر..

از میان ایمیل‏ها:
سلام آقا سید... خوبین شما؟ من مهرانه هستم از خوانندگان قدیمی وبلاگ شما... البته خیلی وقت بود نیومده بودم چقدر فضای وبلاگتون عوض شده... یادش بخیر سالهای 84 و 85 که میومدیم اون وبلاگ قدیمیتون هم سوال میپرسیدیم ازتون و هم جوابهایی که به سوالهای بچه‌های دیگه میدادین رو میخوندیم.. راستش من مدتهاست خارج از کشورم و بدلیل درگیری کاری و درسی اصلا نتونستم تو این مدت بهتون سری بزنم.. امروز هم هرکار کردم صفحه کامنتهاتون باز نشد بناچار با ایمیل مزاحم شدم.

میتونم بازم سوالهامو ازتون بپرسم؟ البته سوال زیاد دارم اما یه سوال هست که اینجاها خیلی بین ما مسلمانها مطرحه و من جواب قانع کننده ای نداشتم ولی یادم اومد که میتونم از شما بپرسمش.. اجازه هست؟

سوال فعلی اینه که مگه نجاست به معنی ناپاکی و آلودگی نیست و مگه طهارت در اسلام برای رفع این ناپاکیها و بخاطر رعایت بهداشت و پاکیزگی نیست؟ اگه جواب مثبت باشه که احتمالا هست، خب چرا هنوز اصرار داریم که طهارت بوسیله آب صورت بگیره؟ مثلا وقتی ما میتونیم با یک پنبه الکلی یا با مواد ضدعفونی کننده، نجسی رو از بین ببریم و یه محل نجس رو تمیز و حتی ضدعفوی کنیم دیگه چه ضرورتی داره که حتما بریم زیر شیر آب هم آب کشی کنیم؟ ممنون میشم جوابمو یا توی وبلاگتون البته اگه بالا بیاد یا توسط میلم بدید. بدرود

سلام خانم مهرانه... خوشحالم از اینکه دوباره یاد ما کردید.. بله  روزگای بود آن ایام؛ و سوالتان در مورد خواستگاری زن از مرد هنوز در خاطر وبلاگ هست.. حالا که اینطور شد پس اجازه بدهید مثل همان روش گذشته، برای همفکری دوستان سوالتان را در وبلاگ بگذارم تا از جواب‏ها و نقطه‏نظرات همراهان همیشگی‏مان نیز بهترین استفاده را ببریم.. با تشکر

پ ن: دوستان عزیز.. خوشحال می‏شویم در همراهی‏های موثرتان..  

 


یک توضیح..

شنبه 88 خرداد 23

در پی یک کامنت خصوصی با تمام احترام و علاقه به نویسنده که دلسوختگی‏اش را خوب حس کردم و همراه با او اشک ریختم:

اولا خداوند به شما عمر طولانی بدهد تا شاهد ایرانی آباد و سرافراز باشید.. دوم اینکه کاش آدرسی از شما داشتم تا به‌طور خصوصی خدمت می‌رسیدم و عرایضم را تقدیم حضورتان می‌کردم.. سوم اینکه من هرگز ادعای روشنفکری نداشته و ندارم؛ اما آیا از نظر شما روشنفکری، الزاما همسویی با آقای موسوی و طرفداران ایشان است؟ یعنی اگر کسی با ایشان همفکر نباشد و یا از این رفتارهایی که موجب سوء استفاده‌ی دشمنان می‌شود گلایه کند، آدم بسته و دگمی است؟ شما جوری صحبت کرده‌اید که انگار من طرفدار آقای احمدی نژاد هستم و مخالف آقای موسوی.. حتما گذشته‌ی این وبلاگ و تندترین انتقادات من به آقای احمدی نژاد و رفتارهای ایشان را دیده‌اید.. باور کنید نوشته‌ی من نه به طرفداری از آقای احمدی نژاد بوده و نه در تخریب آقای موسوی؛ که همیشه از جناح‏بندی و گروه‏گرایی بیزار بوده و هستم.. افتخار همیشگی و وجدانی من در طول زندگی سیاسی و اجتماعی‌ام، بی‌طرفی و حرکتی مستقل و بر مبنای تشخیص خودم بوده و هست. هرچند باید بدانید که این مشی مستقل، خیلی طرفدار ندارد و در هر دوره و حکومت هر جناحی، به جرم اینکه با آنها نیستم پس حتماً برعلیه آنان هستم، در گوشه‌ی دنج خود، به کار فرهنگی مشغول بوده و هستم.. گوشه‏ی دنجی که موجب افتخار من است و با تمام منصب‌های سیاسی عوضش نمی‌کنم..
بگذریم.. من از نوشته‌ام چنین قصدی که شاید شما فکر کرده‌اید نداشته و ندارم؛ اما به عنوان یک ناظر بی طرف، معتقدم حرکت آقای موسوی در اعلام پیروزی خود، شایسته و درخور یک مقام سیاسی نبود.. این حرکت وی در اصطلاح سیاسیون، فرار به جلو نامیده می‌شود که هرکسی می‌تواند آن را بفهمد.. شک نداشته باشید که همین رفتارها موجب چنان حرکت‌های افراطی در میدان فاطمی می‌شود و طبیعتا آن درگیری‌ها پیش می‌آید.. خوب است شما به بیانیه‌های آقایان موسوی و کروبی از یک‌سو و بیانیه‌ی آقای رضایی از سوی دیگر نگاه کنید و آنها را با هم مقایسه کنید و ببینید از کجاست تا به کجا تفاوت جوزدگی و احساسی عمل کردن با عقلایی رفتار کردن و در عین حال گلایه‌ها را مطرح کردن... 


دو نکته‏ی انتخاباتی

شنبه 88 خرداد 23

1-       من طرفدار هیچکدام از کاندیداها نیستم و به همه‌شان علاقه دارم و همانطور که دیروز نوشتم هرکدامشان رییس جمهور شود برای ما محترم و گوش به حرفش خواهیم بود.. اما چیزی که از نظر من اصلا قابل پذیرش نیست، پیش‌انداختن زمان گفتگوی خبری آقای میرجسین موسوی است. این گفتگو که قرار بود امروز انجام شود، دیشب ساعت 11 شب صورت گرفت و ایشان مانند یک قهرمان که از شکست دشمن بازمی‌گردد، خود را برنده‌ی قطعی و رییس جمهور آینده خواند.. انصافاً همین یک اقدام، دلیل اساسی است که خود آقای موسوی هم گرفتار جو اطرافیان خود شده و چشم نسبت به مخالفان خودش بسته و انگار باور ندارد که بالاخره غیر از هواداران او هم هوادارانی هستند که آقای موسوی آنان را ندیده است.. این خیلی بد است که یک آدم سیاسی چنان درگیر عملیات روانی بروبچه های ستادش شود و خود را برنده‌ی قطعی آن هم با اختلاف بسیار بالا بداند..
جناب آقای موسوی!  این حرف‌ها شگردهای سیاسی است برای تضعیف روحیه‌ی حریف، نه اینکه خودمان هم باور کنیم و اینطور بی محابا بر طبل پیروزی فرضی بکوبیم.. این ضعف یک آدم سیاسی است که خودش هم جوگیر جو خودساخته و غیر واقعی بشود و به‏جای هدایت طرفداران، دنبال آنان بدود..

2-       همین الان شبکه‌ی تلویزیونی بی بی سی دارد با دختری ایرانی از امریکا گفتگو می‌کند.. چقدر لذت بردم که بر عکس تحریمی‌های داخلی و حتی مثلا علاقمندان به نظام که در داخل زندگی می‌کنند و از نتیجه‌ی انتخابات ناراضی هستند، تهدید به عدم شرکت در انتخابات آتی می‌کنند و کلیت نظام را زیر سوال می‌برند، سارا که احتمالا از جنس ایرانیان مهاجر به واشنگتن است از پشت وبکم (webcam) چنین می‌گوید: هرچند نتیجه‌ی انتخابات آنچه ما می‌خواستیم نشد؛ شاید هم تقلب شده باشد ولی با این حال، من پشیمان نیستم و خوشحالم از اینکه رأی دادم و باز هم رأی می‌دهم.. زیرا داریم دموکراسی را تمرین می‌کنیم.. ما نا امید نمی‌شویم و به سوی دموکراسی پیش می‌رویم..

3-       در مورد نتایج انتخابات و تحلیل جامعه شناختی آن باز هم صحبت خواهم کرد...


حماسه‏ی امروز

جمعه 88 خرداد 22

باز هم حماسه آفریدیم..
سطح شهر غوغا بود از حضور مردم در انتخابات.. از نزدیک دیدیم شور و نشاط و موج ایرانیان علاقمند را در تهران و از سیما دیدیم در شهرها و کشورهای دیگر... از هرچه بگذریم و نتیجه هرچه باشد حضور با شکوه ملت از همه مهمتر است که یکبار دیگر شور و ایران‌دوستی خود را به رخ جهان کشید.. یک پیروزی برای ملت، کشور، رهبر و نظام جمهوری اسلامی.. کاش قدر این ملت را بداند هرکس که امروز و فردا سراز صندوق‌ها درمی‌آورد..کاش مانند انتخاب کنندگان خود، دست در دست خودی‏ها بگذارد برای شکوهی بیشتر و در مقابل دشمنان چنین قدرت نمایی کند..
حالا که انتخابات تمام شد و تا نتیجه اعلام نشده می‌گویم هرچند بیشتر این حضرات، در مناظرات تلویزیونی، شأن فرهنگ و ادب ایرانی جماعت را رعایت نکردند.. اما هرکدامشان رییس جمهور شود رییس جمهور ماست و برای او احترام قائلیم.. کاش آنکس که قرار است رییس این دولت شود بداخلاقی‌های گذشته را فراموش کند و از مردم و طرفداران خود یاد بگیرد.. یاد بگیرد که می‌توان با مخالفان گفتگو کرد بدون دعوا و بنای روکم کنی..
کاش رییس جمهور آینده‌مان با الهام از
رنگ سبز موسوی، قداست لباس کروبی، شجاعت احمدی نژاد و اخلاق و وزانت رضایی، نماینده‌ی فرهیختگی و سرفرازی این ملت باشد برفراز بام دنیا...


قرآن و زندگی ـ 3

چهارشنبه 88 خرداد 20

گزارش جلسه‌ی هم‌اندیشی جوانان - شنبه 16/3/1388 - فرهنگسرای دانشجو - سرای کتاب

جلسه ی این هفته ی هم اندیشان، به نوعی تحت الشعاع فضای داغ انتخاباتی کشور قرار گرفت؛ به طوری که حدود 50 دقیقه از وقت جلسه صرف بحث و گفتگوی دوستانه و همراه با تحلیل‌های گوناگون، پیرامون این موضوع گردید.
در ادامه‌ی جلسه، با بیان آیه‌ی دیگری از سوره‌ی حمد، به ادامه‌ی بحث پرداختیم..

 مالک یوم الدین: صاحب روز جزا
دین در لغت و نیز در زبان دینی به معانی مختلفی به کار می‌رود:
ـ به معنای دین و آئین، شریعت و روش: ان الدین عند الله الاسلام
(آل عمران/19)  
ـ به معنای عمل و اطاعت: لله الدین الخالص(زمر/3)
ـ به معنای جزا و پاداش عمل: یسئلون ایان یوم الدین
(ذاریات/12) ثم ما ادراک ما یوم الدین یوم لا تملک نفس لنفس شیئا والامر یومئذ لله (انفطار/18و 19)
در اینجا دین به معنای سوم یعنی جزا و پاداش است. بنابراین معنای این آیه، مالک روز جزا یا صاحب روز قیامت است. یعنی خداوند مالک روز قیامت و روز جزاست.

تفاوت مالکیت خداوند و مالکیت انسان در چیست؟
مالکیت انسان، یک مالکیت اعتباری است؛ به این معنا که این نوع مالکیت، قراردادی است. یعنی یک روز هست و یک روز نیست؛ بنابراین نمی‌تواد دائمی باشد. چون براساس توافق و قرارداد اجتماعی صورت می‌گیرد و هیچگونه ماهیت واقعی ندارد. در حالیکه مالکیت خداوند، مالکیت حقیقی است که این مالکیت نتیجه‌ی خالقیت و ربوبیت خداوند است نه نتیجه‌ی قرارداد و پذیرش مردم.

سوال: چرا با اینکه خداوند مالک تمام هستی و هردو جهان است و مالکیت او اختصاصی به روز جزا ندارد، چرا تنها به مالکیت روز جزا اشاره کرده است؟
جواب: چون بروز و ظهور مالکیت خداوند در قیامت بیشتر است. آن روز همه‌ی اعتبارهای مادی و پیوندهای مالکیتی دنیوی و قراردادهای بشری از بین می‌رود ودیگر کسی نسبت به چیزی مالکیت ندارد. یوم لا تملک نفس لنفس شیئا ولالمر یومئذ لله
(انفطار/ 18 و 19)
در نگاه دنیوی و ظاهر بینانه، مالکیت خداوند در این دنیا، خیلی روشن و مشخص نیست؛ دلیل آن را هم می توان در غفلت انسان ها جستجو کرد. در صورتیکه در روز جزا، فقط و فقط مالکیت خداوند است که به‌طور آشکاری روشن و واضح و غیر قابل انکار است. در این روز، هیچ نفسی برای نفس دیگری منفعتی ندارد و تمام امور هستی در اختیار و اراده‌ی پروردگار است. یوم لا ینفع مال و لا بنون
(شعراء/88)

بنابراین شاید به این دلیل باشد که خداوند مالکیت روز جزا را عنوان می‌کند و به نوعی آن را به رخ می‌کشد تا مردم را متوجه ضرورت کرنش و عبادت در مقابل خود کند. زیرا مالکیت مقدمه‌ی شکرگذاری مملوک و سیر به طرف خضوع و در نهایت عبادت وی از مالک خویش است.


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >