سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 144
بازدید دیروز: 65
بازدید کل: 1382496
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



اذن دخول

چهارشنبه 88 آبان 6

                                   مژده‌ی وصل تو کو کز سر جان برخیزم..

نمی‌دانم چگونه سپاست گویم ای امام رئوف.. چگونه سپاست گویم که باز هم دعوتم کردی.. زیارتی که نه تصمیمش را داشتم و نه انتظارش را.. ولی آرزویش را چرا..
آن هم چه زیارتی و چه موقعی؟ درست در سال‏روز نورانی ولادتت.. شب جمعه هشت هشت هشتاد و هشت..
انگار دارم خواب می‌بینم.. پس کی صبح می‌شود؟ کی لبهای مشتاقم طعم شیرین بوسه بر آستانت را خواهند چشید؟
مولای دوست‏داشتنی‏ام! همیشه لمس کرده‌ام مهربانی‌ات را.. و نگاه حمایتت را.. اما اقرار می‌کنم که هیچ‌وقت شیعه‌ی لایقی نبوده‌ام.. اقرار می‌کنم که خوبی‌هایت را جز با بدی پاسخ ندادم.. اقرار می کنم که قدر حمایت‌هایت را ندانستم.. غافل شدم از تمام آنچه نباید غافل می‏شدم.. اما دلارام من! همیشه ندیده گرفتی کوتاهی‏های فرزند سربه هوایت را.. و همواره مشمول لطف بیشترت قرار دادی بنده‏ی ناسپاست را..

از یاد نمی‌برم آن روز را که خواندی‌ام و عطایم کردی.. آن سفر نیم روزه را که با تنی بی‌تاب و مریض آمده بودم.. و آن سلام دردمندانه را و آن علیک کریمانه را.. آن بنده‌نوازی مهربانانه را.. از یاد نمی‌برم حاجت‌های سختی را که از آستان تو گرفتم.. حاجت‌های بزرگی که هیچ‏کس توان انجامش را نداشت.. از یاد نمی‌برم دی‏ماه سال 82 را که حتی بر بام حرمت نیز دعوتم کردی.. هنوز شیرین‌ترین خاطره‌ی زندگی من، آن شب زمستانی است که در زیر آسمان، صورت بر گنبد طلایی‌ات گذاشته بودم.. لحظه‏‏ای عجیب بود که نمی‌دانستم باید بخندم یا گریه کنم.. ازیاد نمی‌برم روزی را که در مسجد بالاسر، چشمم را بستم تا نگاه تعجب دیگران را نبینم و دست گدایی به سوی ضریحت دراز کردم..  و از یاد نمی‏برم سکه‌ای را که آن شب، کف دستم گذاشتی.. هنوز هم که هنوز است دارم آن‏ را خرج می‌کنم؛ اما انگار تمامی ندارد.. و مگر تمام شدنی است اعطایی ارباب رعیت‏پرور شیعه؟

مولای رئوف من! فردا دارم می‌آیم.. مثل همیشه نگاهم می‌کنی آیا؟ و مگر می‏شود نگاهم نکنی آقا؟ مگر می‏شود که بخوانی و عطا نکنی؟ مگر می‏شود دعوت کنی و دعا نکنی؟ هیهات.. هیهات..

پ ن 1 ـ به دعوت دوستان عزیز طلبه‏بلاگ و برای شرکت در مراسم افتتاحیه می‏روم.. به یاد همه‏تان خواهم بود و نایب الزیاره‏ی شما دوستان نازنین.. ان‏شاءالله
پ ن 2 ـ همین الان که دارم این سطرها را می‌نویسم بخش شامگاهی رادیو پیام دارد غزلی از من را می‌خواند با این مطلع: هرچند بر مزار تو بسیار آمدیم.. امروز عاشقانه‌تر انگار آمدیم


گاو

یکشنبه 88 مهر 26

اول نوشتی که بعدا نوشته شد: دوست تازه واردی به نام  تسنیم، در پست محرمیت، کامنتی گذاشته و خواسته است که در مورد یک موضوعی بنویسم.. از ایشان خواهش می‏کنم به نوشته‏های آرشیوی (همین ستون بالارونده‏‏ی کنار وبلاگ ) قسمت پاسخ به سوالات مراجعه کنند..  مطلب مفصلی نوشته‏ام و کتکش را هم خورده‏ام..

حالا اصلی نوشت: دیروز حکایت یکی را شنیدم که صاحب کارش، مرتب سر او داد می‌زند که: تو فقط یک گاوی.. تو حتی به اندازه‌ی گاو هم نیستی..
یادم آمد از مرحوم شیون فومنی (میر احمد سید فخری نژاد) که منظومه‌ای به نام «گاو» یا «گاب» با لهجه‌ی شیرین گیلکی دارد که کاست آن با صدای خودش پخش شده است.

شیون در این شعر، به انسان‌هایی که خودشان را همیشه بالاتر از دیگران می‌بینند و نگاهشان به انسان‌هایی که از نظر آنان هیچ‌اند و ارزشی ندارند پرداخته است. حکایت به زمانی برمی‌گردد که شناسنامه‌دار شدن مردم اجباری شده بود و به ناچار هرکس باید اسم فامیلی برای خودش انتخاب می‌کرد. شیون، داستان مردی را حکایت می‌کند که نام فامیلش «گاو» است؛ مردی که از سر شالیزار با همان هیکل گل‌آلود، برای گرفتن شناسنامه، به خانه‌ی کدخدا مراجعه می‏کند و همین که کدخدا او را با آن وضع می‏بیند برای اینکه جلوی مامور ثبت کم نیاورد و مثلاً کلاس روستایشان پایین نیاید!! می‏گوید: این گاو دیگر کیست؟ و آنگاه نام خانوادگی او را گاو می‏نویسند.. مرحوم شیون، بعد شروع می‏کند به ذکر اوصاف گاو و تفاوت آن با انسان‏های از خود راضی، از زبان آن روستایی زحمت‏کش با طنز می‌گوید: گاو از شما بهتره.. هزارجوری ناز مرا می‌بره..

و باز یادم آمد که چند وقت پیش نمی‌دانم ایمیلی برایم آمده بود یا در وبلاگی دیدم در باره‌ی فواید گاو بودن، انشائی از زبان یک دانش آموز نوشته شده بود. بخشی از نوشته‌های او را که در خاطرم هست با تغییرات سلیقه‏ای خودم البته، مرور می‌کنیم:
گاو بودن فواید زیادی دارد. من هرچه فکر می‌کنم می‌بینم که مهم‌ترین فایده‌ی گاو بودن این است که آدم نیست؛ بلکه گاو است.
مثلا در مورد همین ازدواج هیچ گاو مادری، نگران ترشیده شدن گوساله‌اش نیست و غصه نمی‏خورد که اگر پسرش زن بگیرد، عروسش او را از چنگش در می‏آورد. وقتی گاو پدر می‌خواهد دخترش را شوهر دهد، نگران جهیزیه‌اش نیست. نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند. مجبور نیست به خاطر این که پول جهاز دخترش را تهیه کند، اضافه‏شخمی (بخوانید اضافه کاری) یا بدتر از آن پاچه‌خواری کند. گوساله‌های ماده مجبور نیستند که با هزار دوز و کلک دل گوساله‌های نر را به دست بیاورند تا به خواستگاری‏شان بیایند.
هیچ گوساله‌ی ماده‌ای نمی‌گوید که فعلا قصد ازدواج ندارد و می‌خواهد ادامه‌ی تحصیل بدهد. تازه وقتی هم که عروسی می‌کنند این‌همه بیا برو، بعله‏برون، خواستگاری، مهریه، شیربها، جشن نامزدی، زیر لفظی، حنا بندون، جشن عروسی، پاتختی، ماه عسل، ماه زهرمار، طلاق و طلاق کشی و.... ندارند.
گاوها حیوانات نجیب و سر به‌زیر و در عین حال زیبایی هستند. آنها چشم‌های سیاه، درشت و خوشگلی دارند. شاعر در این باره می‌گوید: سیه چشمون چرا تو نگات دیگه اون همه صفا نیست .. سیه چشمون بگو نکنه دلت دیگه پیش ما نیست..
هیچ گاوی رشوه نمیگیرد. هیچ گاوی اختلاس نمیکند. هیچ گاوی آبروی دیگری را نمی‌ریزد. هیچ گاوی خیانت نمی‌کند. هیچ گاوی دروغ نمی‌گوید.
گاوها بهتر از ما می‌دانند که نباید بهترین سال‌های عمرشان را پشت کنکور و در حسرت به دست آوردن ناداشته‌ها بگذرانند.
گاوها به‌خاطر چشم و هم‌چشمی دماغشان را عمل نمی‌کنند. شما تا حالا دیده اید گاوی دماغش را چسب بزند؟ شما تا حالا دیده اید گاوی خط چشم بکشد؟
گاوها هرگز انگل جامعه نیستند. شما تا کنون یک گاو معتاد دیده‌اید؟ گاوی دیده‌اید که سر کوچه بایستد و مزاحم ناموس گاوها شود؟ آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند.
تا حالا شما گاو بی‌کار دیده‌اید؟ آیا دیده‌اید گاوی زیراب گاو دیگری را پیش صاحبش بزند؟ تا حالا دیده‌اید گاوی از گاو دیگری غیبت کند؟ آیا دیده‌اید گاوی را به خاطر سرکار آوردن گاو دیگری از کار اخراج کنند؟
و از همه مهم‌تر، گاوها آنقدر گاو نیستند که قلب دیگران را بشکنند. و مهم‏ترترتر اینکه گاوها هرگز نمی‏گویند: من.. همه‏ی گاوها می‏گویند: ما...  


صبر در قرآن ـ 4

یکشنبه 88 مهر 26

موارد صبر درقرآن کریم
الف ـ صبر بر بلاها و مصیبت‌های دنیا
خداوند متعال در قرآن کریم، طبیعت زندگی انسان در دنیا را آمیخته با مشقت و سختی ذکر کرده است: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ (البلد:4) یعنی: همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم‏. 
در جای جای مختلف قرآن نیز از امتحان و آزمایش انسان با انواع سختی‌ها و گرفتاری‌ها سخن گفته شده است و از بلاهای دنبوی به عنوان " ضراء" یاد کرده و با تاکید فراون، درود و رحمت خود را نثار کسانی کرده است که در هنگام سختی‌های دنیوی بردباری و شکیبایی پیشه می‌کنند.

ب ـ صبر بر خواسته‌های نفس
در زبان قرآن کریم، خواسته‌های نفسانی به عنوان "سراء" نامیده شده است و به نظر می‌رسد که صبر بر آن، از صبر بر «ضراء» دشوارتر و در عین حال بااهمیت‌تر و با فضیلت‌تر باشد. بعضی از بزرگان معتقدند که مومن، می‌تواند بر بلاهای دنیوی صبر ‌کند؛ اما جز اولیای برجسته‌ی الهی و تقواپیشگان حقیقی، کسی توان صبر در هنگام عافیت و رفاه را ندارد.                ادامه‏ی مطلب...

صبر در قرآن ـ 3

دوشنبه 88 مهر 20

دوستان عزیز! در اولین قسمت این مبحث، مطلی جدیدی به عنوان اجر صبر اضافه کردم که به دلیل طولانی شدن آن پست، آن را به دو پست تقسیم کردم.. به دوستانی که این مقاله را پی گیری می‏کنند توصیه می‏کنم پست اول را یک‏بار دیگر بخوانند تا از قسمت اضافه شده هم مطلع بشوند..

حکم صبر و فضیلت آن در قرآن کریم

از آیات متعددی که در قرآن با حالت امری و دستوری به صبوری سفارش کرده و خیر دنیا و آخرت را بر آن مترتب دانسته است می‌توان استفاده کرد که صبر، به نوعی واجب است؛ ولی از منظر آنچه بر آن صبر می‌شود، می‌تواند حکم‌های جداگانه‌ای داشته باشد. یعنی اگر آنچه قرار است بر آن صبر شود، واجب یا حرام باشد، حکم صبر بر آن هم واجب خواهد بود و صبر بر مستحبات و صبر در خودداری از انجام مکروهات نیز مستحب است.

بسیاری از این آیات به فضیلت‌های صبر اختصاص یافته است. البته این مختصر را مجال ذکر و توضیح همه‌ی آنها نیست؛ اما برای اطلاع شما خوانندگان عزیز به بعضی از آنها اشاره‌ای می‌کنم:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (آل‏عمران : 200) یعنی: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، شکیبا باشید و دیگران را به شکیبایى فراخوانید و در جنگ‌ها پایدارى کنید و از خدا بترسید؛ باشد که رستگار شوید.  

در این آیه می‌بینیم که رستگاری را نتیجه‌ی صبر می‌داند و در آیه ی بعدی اجر صابران را دو برابر می‌شمارد: أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (القصص : 54) یعنی: اینان به سبب صبرى که کرده‏اند دو بار پاداش داده شوند. اینان بدى را به نیکى مى‏زدایند و نیز از آنچه روزیشان داده‏ایم انفاق مى‏کنند.

قُلْ یا عِبادِ الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا فی‏ هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ (الزمر : 10) یعنی: بگو: اى بندگان من که ایمان آورده‏اید، از پروردگارتان بترسید. براى آنان که در حیات اینجهانى نیکى کرده‏اند، پاداش نیک است. و زمین خدا پهناور است. مزد صابران بى‏حساب و کامل ادا مى‏شود.

در این آیه پاداش صابران را بی حساب می‌شمارد و در آیه‌ی بعد منصب پیشوایی را منوط به صبر می‌داند: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ (السجدة : 24) یعنی: از میان آن قوم پیشوایانى پدید آوردیم که چون صبورى پیشه کردند و به آیات ما یقین داشتند، به فرمان ما به هدایت مردم پرداختند.

                                                                                     ادامه‏ی مطلب...

صبر در قرآن ـ 2

دوشنبه 88 مهر 20

اهمیت صبر
صبر از بارزترین ویژگی‌های اخلاقی است که در قرآن، ‌صد و سه بار از آن یاد شده است. البته بعضی از این موارد مذکور در مقام بیان تاریخ و قصص انبیاست؛ اما عمده‌ی موارد ذکر صبر در قرآن کریم، ناظر به توصیه و سفارش به این مهم است؛ علاوه اینکه همان موارد قصص نیز به نوعی فضیلت‌ صبر و شکیبایی را بیان داشته است. شاید بتوان این اهمیت و تاکید قرآن را چنین رمزگشایی کرد که همه‌ی خصلت‌های ارزشمند و ویژگی‌های نیک اخلاقی بر محور آن دور می‌زند. به عبارت دیگر هر خصوصیت نیک اخلاقی بر پایه‌ی صبر استوار شده است. به عنوان مثال عفت، عبارت از صبر بر شهوت‌رانی است؛ طبع بلند، عبارت از صبر بر شکم‌پرستی و زیاده‌طلبی است؛ امانت‌داری، عبارت از صبر بر وسوسه‌های نفس در کسب حرام است؛ زهد، عبارت از صبر بر قناعت به و اکتفا کردن به اندازه‌ی نیاز است؛ حلم، عبارت از صبر بر پاسخ مثبت دادن به انگیزه‌ی عصبانیت و نفرت است؛  عفو و گذشت، عبارت از صبر بر انگیزه‌ی انتقام است؛ و بخشندگی، عبارت از صبر در برابر بخل و خساست است و... پس می‌توان گفت که همه‌ی اینها ریشه در صبر دارند و به تناسب اوصاف، نام‌های گوناگونی پیدا کرده‌اند و می‌توان گفت که به خاطر همین، قرآن کریم این همه تاکید دارد که پیروزی و نجات، تنها در گرو صبر است. به چند نمونه دقت کنید:
وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَریراً (الإنسان : 12) یعنی: خداوند به خاطر اینکه صبر کردند بهشت و حریر را پاداششان قرار داد. 
أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فیها تَحِیَّةً وَ سَلاماً (الفرقان : 75) یعنی:‌ به خاطر صبری که به خرج دادند به غرفه‌های بهشتی پاداش داده می‌شوند و در آن همواره از سلام و درود برخوردار خواهند بود.
سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (الرعد : 24) یعنی: سلام بر شما به خاطر صبری که به خرج دادید که اینجا بهترین خانه‌ی آخرت شماست.
به نظر می‌رسد که صبر، تنها یک فضیلت اخلاقی نیست؛ بلکه یک ضرورت کامل برای موفقیت و نجات در دنیا و آخرت است. و توجه دادن قرآن به صبر به خاطر همین تاثیرات دنیوی و اخروی آن است.
این شعر فارسی بر همین مبنا سروده شده و به عنوان یک ضرب المثل قدیمی درآمده است که صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند/ در اثر صبر نوبت ظفر آید.. بنابراین اگر در دنیا ظفر و پیروزی، نتیجه‌ی صبر باشد در آخرت موضوع چند برابر خواهد بود. زیرا دنیا به هرشکلی خواهد گذشت و این آخرت و زندگی جاوید است که پیروزی و موفقیت در آن ارزش بسیار بالاتری دارد و اگر این موفقیت و درک مغفرت الهی و دستیابی به بهشت جاوید، در گرو صبر باشد ارزش این صبر بیشتر روشن می‌شود.
                                                                                                        ادامه‌ی مطلب...

صبر در قرآن ـ 1

سه شنبه 88 مهر 14

سلام دوستان عزیز.. کم‏کاری‏های اخیر و کم سرزدن‏هایم را ببخشید..
طاعات و عباداتتان قبول درگاه حضرت حق.. پیش از شروع ماه مبارک رمضان می‌خواستم در زمینه‌ی صبر و فواید و آثار دنیوی و اخروی آن مطلبی تحقیقی بنویسم که در ماه مبارک آن را در معرض دید و مطالعه‌ی شما عزیزان قرار دهم؛ اما همان‏طور که قبلا هم نوشتم آنقدر درگیر بودم که در طول ماه مبارک، تقریبا ارتباطم با نت قطع شده بود. می‌دانید که یکی از حکمت‌های ماه رمضان، تمرین صبوری و افزایش قدرت حلم و بردباری مسلمانان است که ما البته کمتر به این بعد رمضان توجه می‌کنیم.. به هرحال با اینکه این درج این پست در رمضان مناسب‏تر بود اما چون یک مطلب عمومی و همیشگی است اینک آن را تقدیم حضورتان می‏کنم.

مقدمه
صبر یکی از مهم‌ترین سفارش‌های اسلام است که در متون دینی ما از آن بسیار یاد شده است؛ طوری که تنها در قرآن حدود صد بار کلمه‌ی صبر و مشتقات آن تکرار شده و پاداش‌های غیر قابل تصوری برای آن در نظر گرفته شده است. من در این مقاله بیشتر به قرآن رجوع کرده‌‌ام و توفیق آن را پیدا نکردم که به دریای بی‌کران احادیث اسلامی و شیعی مراجعه کنم. بدون تردید اگر چنین فرصتی دست می‌داد زوایای بسیار زیبا و ارزشمندی از سخنان معصومان علیهم السلام روشن می‌شد و مورد استفاده و کاربرد همگان قرار می‌گرفت. امیدوارم در فرصتی دیگر چنین توفیقی را داشته باشم تا شما عزیزان را به مطالعه‌ی موضوع صبر از نگاه روایات دینی دعوت کنم. ان شاءالله
قبل از هرچیز لازم است مروری کوتاه به فضیلت صبر، زمینه‌های آن، چیزهایی که انسان را در بردباری و صبوری یاری می کند داشته باشیم و در نهایت به نمونه‌های والایی از آن نگاهی بیندازیم.

تعریف صبر:
صبر در لغت به معنای خویشتن‌داری است. در اصطلاح دینی به معنای خویشتن‌داری در انجام یا ترک کاری به‌خاطر رضایت پروردگار و تقرب به اوست. 

انواع صبر:
1- صبر بر طاعت پروردگار
2- صبر در ترک معصیت خداوند
3- صبر در پیش‌آمدها و مصیبت‌هایی که بر انسان وارد می‌شود.
تعریفی که در بالا ارائه شد هر سه نوع صبر را شامل می‌شود؛ زیرا نوع اول، یعنی صبر بر طاعت پروردگار مشمول خویشتن‌داری در انجام یک کار، و نوع دوم مشمول خویشتن‌داری در ترک گناه و نوع سوم مشمول خویشتن‌داری از بی‌تابی و جزع در ناملایمات و پیش‌آمدهای ناپسند می‌شود.

درجات صبر

از طرف دیگر و از زاویه‌ی درجات صبر، می‌توان آن را به دو نوع تقسیم کرد: صبر جسمی و صبر روحی؛‌ و هرکدام از این دو، بر دو نوع تقسیم می‌شوند: اختیاری و اضطراری. بنابراین می‌توان گفت که صبر بر چهار نوع است:

                                                                           ادامه‏ی مطلب...

سلام نمی‏دونم بعد از ده روز آیا جا دارد به مطلبی تاریخ‏گذشته بپردازیم یا نه.. اما چون دوست ندارم دوستان عزیزم نسبت به نوشته ها و اظهار نظرهای من برداشتی غیر از نیت و باور خودم بکنند چند سطری می نویسم.. بعد از پست دلم گرفته ار این همه عرق ملی !!  چندتا کامنت داشتم که نویسندگان بعضی از آنها را می شناسم و بعضی را نه... دوستی نازنین و البته ناشناس که از کامنتشان معلوم می شود همسفر عمره ی من بوده است چنین نوشته است:
وقتی مطلبتون رو خوندم گریه ام گرفت برای خودم که چه قدر ساده ام که حرفای شما رو باور داشتم. یعنی به تمام حرفاتون شک کردم به حجی که با شما رفتم شک کردم.. شما عادل نیستید.. شما هم به فکر خودتونید     ادامه‏ی مطلب...

محرمیت

پنج شنبه 88 مهر 2

خانم ... در نامه‏ای به مجله‏‏ی خانواده‏ی آجا که من مدیر مسئولی و در عین‏حال بخش مشاوره‏ی اجتماعی دینی آن‏ را به عهده دارم پرسیده است که آیا من می‌توانم به وسیله‏ی صیغه‌ی برادر خواهری با شوهر خواهرم محرم شوم؟

برایشان نوشتم: خیلی‏ها فکر می‏کنند چون با مرد یا زن نامحرمی ارتباط دوستانه یا ارتباط خانوادگی نزدیکی دارند، می‏توانند به وسیله‏ی خواندن صیغه‏ی خواهر برادری با هم محرم بشوند تا هم به در ارتباطشان دچار گناه نشوند و هم الزاما محرمیتشان معنای زوجیت و همسری نداشته باشد. در این زمینه باید گفت که در اسلام چیزی به عنوان صیغه‏ی برادر خواهری نداریم. درست است که در معارف دینی، همه‏ی مسلمان‏ها با هم خواهر و برادر محسوب می‏شوند اما این خواهر و برادری به معنای محرمیت یا منع ازدواج آنها با هم نیست؛ زیرا تنها خواهر و برادر واقعی انسان است که با وی محرم است و انسان نمی تواند با او ازدواج کند؛ حالا این برادر یا خواهر تنی باشد یا ناتنی (پدری یا مادری) و یا حتی رضاعی، یعنی از طریق هم شیری با هم محرم شده باشند . حدود محرمیت هم این است که زن می تواند بدون حجاب و در حد متعارف نزد برادرش تردد کند؛ برای برادر هم نگاه کردن به وی اشکال ندارد؛ ولی هرگز نمی‏توانند به قصد لذت یا با نگاه و انگیزه‏ی ازدواج حتی در صورت همدیگر نگاه کنند. گاهی شنیده می‏شود شوهر خواهر، پسردایی، پسر عمو، شوهر خاله و شوهر عمه، دکتر و... محرم‏اند ؛ این یک نظر غیر صحیح است و باید دانست محرمیت هر زن و مردی یا به واسطه‏ی نَسَب (برادری و خواهری واقعی ) و یا به واسطه‏ی سَبَب (ازدواج ) است که هر کدام احکام و فروعات ویژه‏ی خودش را دارد . در محرمیت سببی ذکر این نکته ضروری است که محرمیت سببی شامل مادر و پدر همسر و دختر زن از همسر سابقش هم می شود که توضیح بیشتر آن مجال بیشتری را می طلبد.


جنگ رحم‏ها

سه شنبه 88 شهریور 31

همه جور جنگ شنیده بودیم؛ جنگ سرد، جنگ داغ.. جنگ نفت، جنگ آب، جنگ سخت، جنگ نرم.. جنگ فیزیکی، جنگ روانی.. جنگ زرگری و.. اما این یکی دیگر خیلی تازگی دارد..

در اخبار آمده است که رژیم صهیونیستی قصد دارد در برنامه‌ای زمان‌بندی شده با ترویج زاد و ولد در میان زنان یهودی، آمار صهیونیست‌ها را در 17 سال آینده به 80% جمعیت سرزمین‌های اشغالی افزایش دهد تا بتواند با خیالی راحت، موضوع رفراندوم در این سرزمین را بپذیرد.
در راستای این برنامه که جنگ رحم نام گرفته است، مبلغان صهیونیستی، زنان یهودی را ناجیان سرزمین موعود دانسته و آنها را به قبول این شیوه برای افزایش تعداد صهیونیست‌ها ترغیب می‌کنند. اینان خطاب به زنان یهودی می‌گویند: کسی برای اسرائیل مفید است که بتواند دست‌کم برای این رژیم هشت فرزند به دنیا بیاورد.


نمی دانم.. شاید فکر می‏کردم سکوت امروز بهتر از صحبت کردن و دامن زدن به اختلافات خانوادگی اخیر است.. شاید فکر می‏کردم پشت این قضایا و بگومگوهای اخیر، نوعی وطن‏دوستی و عرق ملی نهفته است.. اما امروز خیلی دلم شکست..
دلم شکست وقتی دیدم عده‏ای راهپیمایی ضد صهیونیستی ملت را نیز تبدیل به عقده‏گشایی کردند و ابهت این حرکت ملی و دینی را شکستند..
آنهایی که آمدند نه برای مخالفت با اسراییل که برای فتنه‏انگیزی.. آمدند تا اسرائیل را شاد کنند.. آمدند تا به اسراییل بگویند که نگران نباش که ما هستیم.. آمدند تا به صهیونیزم بفهمانند که ایران چنان نیست که آنها فکر می‏کنند.. آمدند تا روز قدس را چنان بی‏هویت کنند که دیگر ریشه‏ی جریان ضد صهیونیستی آزادگان دنیا نباشد..
آمدند تا در مجالی که برایشان فراهم شده بود تنها حرف خود را بزنند و جاه طلبی‏های خود را به رخ دنیا بکشند.. آمدند تا اقتدار ملی و عظمت مثال زدنی این ملت را فروبریزند.. 
آمدند تا بگویند با اسرائیل مشکلی ندارند.. آمدند تا بگویند تنها مشکل ما قانون‏گرایی است و شکوه ایران اسلامی.. آمدند تا بگویند امروز مسأله‏ی ایران مصیبت عظمای جهان اسلام است نه مسأله‏ی فلسطین..
امروز کسانی آمدند که در تمام عمرشان نه از روز قدس خبری بود و نه حتی در مسجدی شب قدری را درک کرده بودند.. و نه حتی اعتقادی به این حرف‏ها داشته و دارند..
آمدند تا اسلامیت را از جمهوری اسلامی بگیرند تا علنی روزه‏خواری کنند و دست در دست دوست دخترهایشان شب قدر را با خوانندگان لوس‏آنجلسی احیا بکیرند..
آمدند تا در سایه‏ی دموکراسی غربی با دشمنان قسم خورده‏ی این ملت هم پیمان شوند و دشمن شادمان کنند..

پا نوشت 1: دوستان و خوانندگان همیشگی این وبلاگ می‏دانند که هرگز طرفدار هیچ‏کدام از جناح‏های موجود نبوده و نیستم و به همه‏ی آنها انتقادهایی اساسی دارم و از همه‏شان هم به شدت دلخورم..
اما دلم به حال وطنم می‏سوزد.. به حال منافع ملی کشور و مردمم.. به حال شهیدانی که جانشان را دادند تا اعتلای ایران اسلامی را برای ما به ارمغان بیاورند.. جریانات و دودستگی های بعد از انتخابات ریاست جمهوری را هم نوعی تمرین دموکراسی و دعوای خانوادگی می‏دیدم و باعث رشد آگاهی های ملی..
هرگز دوست نداشتم مخالفان جریان انتخابات و معترضان به نتایج آن را مخالف انقلاب و نظام و جمهوری اسلامی و از همه مهمتر استقلال و وطن‏دوستی بدانم.. اما حالا دیگر مجبورم باور کنم که اینان نه با کشور کاری دارند و نا با حکومت اسلامی و نه با امنیت ملی.. اینان هوی‏پرستان و هوس‏بازانی هستند که معتقدند اگر دیگی برای من نجوشد همان بهتر که سر سگ در آن بجوشد.. حالا باید باور کنم که اینان با هرچه که بر خلاف میل و اراده‏ی خودشان است مشکل دارند حتی اگر امام زمان باشد.. متاسفم برای آقای منتظری و صانعی و کروبی و میرحسین و... که خیال می‏کنند این ندای حق‏طلبانه‏ی عده‏ای حق‏جوست که آنان را رهبران خود می‏دانند.. این حضرات هنوز نفهمیده‏اند که آلت دست آنارشیست‏های فرصت‏طلبی قرار گرفته‏اند که به اصل و اساس دین و کشورشان هم اعتقادی ندارند؛ چه برسد به عده‏ای آخوند و آدم ربشو و مذهبی..

پا نوشت 2: صرف‏نظر از تمام حق و ناحق‏ها، بسیار دل‏شکسته‏ام که می‏بینم برای احقاق حق خود به بیگانه پناه می‏برند.. به BBC و VOA چنگ می‏زنند و شکوه و فرهیختگی این ملت را که باید پناه بی‏پناهان عالم باشد با پناه‏بردن به بیگانگان پایمال می‏کنند.. یک ایرانی روشن، آکاه و مستقل حتی اگر به انتخابات هم اعتراض داشته باشد و حتی اگر احمدی نژاد را رییس جمهور خود نداند و حتی اگر از حمایت رهبری از دولت ناراضی باشد آنچه خود داشت را ز بیگانه تمنا نخواهد کرد... از این دل‏گرفته ام و عصبانی.. از این همه عرق ملی!! همین

اضافه شده امروز شنبه.. برای مخاطب خاص: وقتی شما که بیش از چهار سال است من را می‏شناسی و خودت اعتراف می‏کنی که نقدهابم را به دولت هم خوانده‏ای، باز می‏گویی این متن پراز طرفداری است، دیگران چه باید بگویند..؟ بگذارید بگویم از آقای اجمدی نژاد به همان اندازه دلخورم که از آقای موسوی.. و او را به همان اندازه ولایت ناپذیر می‏دانم که آقای موسوی را.. هرچند شیوه‏هایشان فرق می‏کند.. ضربه‏ای که او به موقعیت و جایگاه رهبری زد کمتر از ضربه‏هایی نبست که قرار بود موسوی در طول چهارسال بزند.. من آقای احمدی نژاد را مسبب اصلی این فتنه‏ها و شعله‏ور شدن آتش دودستگی و تفرقه در کشور می‏دانم.. من او را سوار بر مرکب غروری می‏دانم که کاش فقط خودش را به باد می داد.. اما این مرکب دارد خیلی چیزهایمان را به باد می‏دهد..  اما دوست چهارساله‏ی من! من که نباید هربار حرفی می زنم از دوطرف انتقاد کنم تا متهم به طرفداری نشوم.. من هربار که حرف حقی به نظرم رسید آن را می‏گویم.. هرچند معتقد به عصمت و بی اشتباهی خودم هم نیستم..
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >