اطلاع از بروز شدن
دلم گرفته از این همه عرق ملی !!
جمعه 88 شهریور 27
نمی دانم.. شاید فکر میکردم سکوت امروز بهتر از صحبت کردن و دامن زدن به اختلافات خانوادگی اخیر است.. شاید فکر میکردم پشت این قضایا و بگومگوهای اخیر، نوعی وطندوستی و عرق ملی نهفته است.. اما امروز خیلی دلم شکست..
دلم شکست وقتی دیدم عدهای راهپیمایی ضد صهیونیستی ملت را نیز تبدیل به عقدهگشایی کردند و ابهت این حرکت ملی و دینی را شکستند..
آنهایی که آمدند نه برای مخالفت با اسراییل که برای فتنهانگیزی.. آمدند تا اسرائیل را شاد کنند.. آمدند تا به اسراییل بگویند که نگران نباش که ما هستیم.. آمدند تا به صهیونیزم بفهمانند که ایران چنان نیست که آنها فکر میکنند.. آمدند تا روز قدس را چنان بیهویت کنند که دیگر ریشهی جریان ضد صهیونیستی آزادگان دنیا نباشد..
آمدند تا در مجالی که برایشان فراهم شده بود تنها حرف خود را بزنند و جاه طلبیهای خود را به رخ دنیا بکشند.. آمدند تا اقتدار ملی و عظمت مثال زدنی این ملت را فروبریزند..
آمدند تا بگویند با اسرائیل مشکلی ندارند.. آمدند تا بگویند تنها مشکل ما قانونگرایی است و شکوه ایران اسلامی.. آمدند تا بگویند امروز مسألهی ایران مصیبت عظمای جهان اسلام است نه مسألهی فلسطین..
امروز کسانی آمدند که در تمام عمرشان نه از روز قدس خبری بود و نه حتی در مسجدی شب قدری را درک کرده بودند.. و نه حتی اعتقادی به این حرفها داشته و دارند..
آمدند تا اسلامیت را از جمهوری اسلامی بگیرند تا علنی روزهخواری کنند و دست در دست دوست دخترهایشان شب قدر را با خوانندگان لوسآنجلسی احیا بکیرند..
آمدند تا در سایهی دموکراسی غربی با دشمنان قسم خوردهی این ملت هم پیمان شوند و دشمن شادمان کنند..
پا نوشت 1: دوستان و خوانندگان همیشگی این وبلاگ میدانند که هرگز طرفدار هیچکدام از جناحهای موجود نبوده و نیستم و به همهی آنها انتقادهایی اساسی دارم و از همهشان هم به شدت دلخورم..
اما دلم به حال وطنم میسوزد.. به حال منافع ملی کشور و مردمم.. به حال شهیدانی که جانشان را دادند تا اعتلای ایران اسلامی را برای ما به ارمغان بیاورند.. جریانات و دودستگی های بعد از انتخابات ریاست جمهوری را هم نوعی تمرین دموکراسی و دعوای خانوادگی میدیدم و باعث رشد آگاهی های ملی..
هرگز دوست نداشتم مخالفان جریان انتخابات و معترضان به نتایج آن را مخالف انقلاب و نظام و جمهوری اسلامی و از همه مهمتر استقلال و وطندوستی بدانم.. اما حالا دیگر مجبورم باور کنم که اینان نه با کشور کاری دارند و نا با حکومت اسلامی و نه با امنیت ملی.. اینان هویپرستان و هوسبازانی هستند که معتقدند اگر دیگی برای من نجوشد همان بهتر که سر سگ در آن بجوشد.. حالا باید باور کنم که اینان با هرچه که بر خلاف میل و ارادهی خودشان است مشکل دارند حتی اگر امام زمان باشد.. متاسفم برای آقای منتظری و صانعی و کروبی و میرحسین و... که خیال میکنند این ندای حقطلبانهی عدهای حقجوست که آنان را رهبران خود میدانند.. این حضرات هنوز نفهمیدهاند که آلت دست آنارشیستهای فرصتطلبی قرار گرفتهاند که به اصل و اساس دین و کشورشان هم اعتقادی ندارند؛ چه برسد به عدهای آخوند و آدم ربشو و مذهبی..
پا نوشت 2: صرفنظر از تمام حق و ناحقها، بسیار دلشکستهام که میبینم برای احقاق حق خود به بیگانه پناه میبرند.. به BBC و VOA چنگ میزنند و شکوه و فرهیختگی این ملت را که باید پناه بیپناهان عالم باشد با پناهبردن به بیگانگان پایمال میکنند.. یک ایرانی روشن، آکاه و مستقل حتی اگر به انتخابات هم اعتراض داشته باشد و حتی اگر احمدی نژاد را رییس جمهور خود نداند و حتی اگر از حمایت رهبری از دولت ناراضی باشد آنچه خود داشت را ز بیگانه تمنا نخواهد کرد... از این دلگرفته ام و عصبانی.. از این همه عرق ملی!! همین
اضافه شده امروز شنبه.. برای مخاطب خاص: وقتی شما که بیش از چهار سال است من را میشناسی و خودت اعتراف میکنی که نقدهابم را به دولت هم خواندهای، باز میگویی این متن پراز طرفداری است، دیگران چه باید بگویند..؟ بگذارید بگویم از آقای اجمدی نژاد به همان اندازه دلخورم که از آقای موسوی.. و او را به همان اندازه ولایت ناپذیر میدانم که آقای موسوی را.. هرچند شیوههایشان فرق میکند.. ضربهای که او به موقعیت و جایگاه رهبری زد کمتر از ضربههایی نبست که قرار بود موسوی در طول چهارسال بزند.. من آقای احمدی نژاد را مسبب اصلی این فتنهها و شعلهور شدن آتش دودستگی و تفرقه در کشور میدانم.. من او را سوار بر مرکب غروری میدانم که کاش فقط خودش را به باد می داد.. اما این مرکب دارد خیلی چیزهایمان را به باد میدهد.. اما دوست چهارسالهی من! من که نباید هربار حرفی می زنم از دوطرف انتقاد کنم تا متهم به طرفداری نشوم.. من هربار که حرف حقی به نظرم رسید آن را میگویم.. هرچند معتقد به عصمت و بی اشتباهی خودم هم نیستم..