سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 39
بازدید دیروز: 63
بازدید کل: 1370150
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



سهم الارث زن

دوشنبه 93 اردیبهشت 29

      امروز در فضای مجازی واتس آپ، بحثی جدی در گرفت در مورد چراییِ تفاوت سهم الارث مرد از مال زن و سهم الارث زن از مال مرد. الناز رشتی زاده که بحث را طرح کرده بود، می‌گفت شنیده‌ام که این به نوعی در ارتباط با مهریه است. یعنی جبران این کمبود سهم الارث زن، مهریه‌ای است که قبلا از شوهر گرفته است.

دوستان زیادی وارد بحث شدند و نظرات خوبی ارائه کردند و در نهایت من هم دو سه نکته نوشتم:

اول اینکه انسان در مقام تعبد و بندگی خداوند متعال نباید دنبال فلسفه‌ی احکام و دلیل آنها باشد. حالا اگر جایی خود اسلام دلیلش را بیان کرد، فبها و گرنه نمی‌توان گفت من مسلمان و بنده‌ام اما باید دلیل احکام را بدانم تا قانع شوم و به آن عمل کنم.

در این زمینه آن‌قدر جای حرف  و سخن هست که این فضا را مجال آن نیست. اسلام گوشت خوک را حرام می‌ کند و مسلمانِ آن روز هم نمی‌پرسد که چرا؟ درست است امروزه در لابراتوارهای پیشرفته به نکاتی در مورد گوشت خوک رسیده‌اند و ما مسلمان ها هم دلمان را خوش کرده‌ایم و به اسلام آفرین می‌گوییم که از آن موقع گفته نباید بخورید و حالا فلسفه‌اش روشن شده... اینها فلسفه بافی است نه فلسفه‌ی واقعی حکم. آیا می توان گفت تمام حکمت و فلسفه تحریم گوشت خوک همین چیزی است که امروز علم به آن رسیده است؟ پاسخ قطعا منفی است. چون همین حالا از هر کسی سوال کنیم دلیل حرمت گوشت خوک را چیزی می‌داند متفاوت از دیگری.

بنابراین بسیاری از احکام را باید از باب تعبد و بندگی سمعاً وطاعتاً پذیرفت و امید داشت با پیشرفت علم و در نهایت ظهور امام زمان علیه السلام فلسفه‌اش روشن شود که تازه اگر آن موقع هم روشن نشد باز تاثیری در ما نخواهد داشت ، چون ما مسلمانیم و بنده و مطیع امر خدا و به تکلیف نگاه می‌کنیم نه به دلیل تکلیف.

نکته دوم این که اگر فلسفه‌ی احکام با عقل ما جور در آمد و ما تبعیت کردیم که هنر نیست و بدون تردید این روش با روح بندگی و تعبد منافات دارد... اتفاقا تعبد و بردگی آن‌جایی درست و به‌جاست که تو دلیلش را ندانی و با منطق و عقل تو جور در نیاید و تنها از باب عشق به مولا بپذیری و بگویی با اینکه از نظر عقلی پذیرفتنی نیست ولی چون بنده هستم چشم و گوش به فرمانم... وگرنه اگر بنا باشد هرجا عقلمان همراهی کرد ما هم تبعیت کنیم که دیگر بنده‌ی عقل خود شده‌ایم نه بنده‌ی خدای متعال...

در ادامه‌ی همین نکته این را هم متذکر شوم که خیلی از دوستان وقتی صحبت به اینجا می‌رسد می‌گویند خب ما باید کسانی را که مسلمان نیستند یا با دین ما مشکل دارند، با دلایل عقلی قانع کنیم و مجاب کنیم که اسلام الکی حرف نزده است. در پاسخ باید گفت ما نباید انتظار داشته باشیم که احکام و فروعات دینمان را برای کسی که مسلمان نیست، با استدلال‌های منطقی و دلایل عقلی اثبات کنیم. زیرا فروعات دین قابل استدلال نیستند، همان‌طور که در صحبت همه‌ی عزیزان اشاره شده بود... در یک جمله با غیر مسلمانان باید برون دینی صحبت کرد و با مسلمانان درون دینی.

نکته‌ی سوم اینکه در همین موضوع مورد سوال باز آنچه ما تحلیل و تعلیل می‌کنیم چیزهایی است که به ذهنمان می‌رسد وگرنه فلسفه‌ی آن جایی در متون دینی به طور روشن بیان نشده است. پس با این مقدمه روشن است که من هم از سوی دین صحبت نمی‌کنم و تنها استدلال‌هایی را می‌گویم که به ذهن خودمان می‌رسد و سعی می‌کنیم برای اقناع مخاطب بگوییم...

به هرحال به نظر من موضوع ارث بری زن و مرد از همدیگر هیچ ربطی به مهریه ندارد و هرکدام حکمت‌های خودش را دارد و نمی‌توانند لازم ملزوم یکدیگر باشند. اما تفاوت ارث بری مرد از زن با ارث بری زن از مرد، تنها چیزی که توجیه کننده‌ی آن به نظر می‌رسد تکلیف شرعی مرد بر تامین هزینه‌های زندگی خانواده است.

یعنی اگر مرد بمیرد همسرش هیچ تکلیفی بر تامین هزینه‌های فرزندان ندارد؛ در صورتی که اگر زن بمیرد مرد مکلف است که آنها را تامین کند و به سر و سامان برساند... دقت کنید که بر مرد علاوه بر تامین معاش خانواده ی خودش، حتی تامین پدر و مادرش اگر فقیر باشند واجب است؛ در حالی که بر زن چنین تکلیفی نشده است. زن حداکثرش این است که با همان سهم الارث هرچند ناچیز گذران زندگی می‌کند تا شوهری دیگر یا فرجامی دیگر، اما مرد چه؟ او حتی اگر بخواهد ازدواج دیگری هم بکند باز باید مخارج عیال را بر دوش بکشد.

حالا اگر مرد بمیرد و بخواهد سهم الارث بیشتری به زن برسد و زن هم به هردلیل حاضر به تامین فرزندان نشود، تکلیف چیست؟ تکلیف فرزندان پسری که هرکدام باید تامین کننده زن و فرزند خودشان باشند چیست؟ در این صورت ببینید چقدر سهم الارثشان کاهش می‌یابد و دچار مشکل می‌شوند؟

در بحث دیه و تفاوت دیه‌ی مرد و زن هم همین مطرح است که با مردن یک مرد، یک نیروی کار و نیروی تامین معاش از دست می رود در حالی که زن چنین نقشی ندارد و وظیفه ای هم ندارد. این هم که امروز زنان کار می کنند، دلیل مهمی برای نقض این حکم نیست؛ چون بحث از تکلیف و واجبات است. یعنی زن‌های امروز هم تکلیف ندارند که کار کنند و خود را به زحمت بیندازند برای تامین معاش خانواده... و این وظیفه‌ی مرد است که تحت هر شرایطی این مهم را انجام بدهد. زنان امروز هم که  دارند دوشادوش مرد کار می‌کنند هیچ وظیفه‌ای ندارند که حتی یک ریال از حقوقشان را خرج زندگی و بچه ها کنند... اگر هم این کار را می کنند از روی وظیفه و تکلیف نیست بلکه مهربانی خودشان است که داوطلب چنین مسئولیتی می‌شوند....

البته این تعلیلی است کلی که اگر به دقت و عمق در آن نگاه شود و فروضات مختلفش مورد مطالعه (case study) قرار گیرد، قانع کننده و  مورد قبول خواهد بود.

 

 

ببخشید از طولانی بودن مطلب... و قصور عقل ناقص من...


محرمیت ها و حرمت ها

پنج شنبه 89 بهمن 7

این سوال از سوی خانمی محترم به بخش مشاوره‌ی مذهبی مجله‌ی خانواده رسیده بود: آیا عمو و دایی من، به دخترم که به سن تکلیف رسیده است محرم هستند یا نه؟

البته پاسخ سوال ایشان مثبت است؛ اما به دلیل اینکه موضوع محرمیت، یکی از موضوعات مبتلابه مردم و بسیار مورد سوال خانواده‌هاست، توضیح بیشتری در این زمینه می‌دهم:

بر اساس آیه‌ی 23 سوره‌ی نساء، هفت دسته از زنان با هفت دسته از مردان محرم هستند و نتیجه‌اش این است که ازدواج آنان با یکدیگر نیز حرام است. این هفت دسته عبارتند از:
1- مادر: چه مادر بی­واسطه‌ی انسان باشد و چه مادر با واسطه، یعنی مادر پدر و یا مادر مادر و مادران آنها، هرچقدر هم که این ستون بالا برود. پس هر زنی با پسران و نوه­هایش (پسران پسر و پسران دختر) و نیز با هر مردی ­که­ریشه‌ی ­ولادتش ـ با­واسطه یا بی­واسطه ـ به او منتهی می­شود محرم است و ازدواجشان با یکدیگر حرام است.
2-دختر: دختر و دختر دختر و همینطور دختر پسر انسان، هرچقدر هم که این ستون به پایین برود، بر او حرام هستند. بنابراین هر زنی که ریشه‌ی ولادتش ـ با­واسطه یا بی­واسطه ـ به انسان منتهی شود، چه آن واسطه مذکر باشد و چه مؤنث، بر او حرام است.
3- خواهر: اعم از اینکه از خواهر تنی انسان باشد یا تنها از ناحیه‌ی یکی از پدر یا مادر باشد.
4- عمه: اعم از اینکه خواهر تنی پدر انسان باشد یا تنها از ناحیه‌ی یکی از پدر یا مادر پدر باشد. و همین‌طور عمه‌ی پدر و عمه‌ی مادر و عمه‌های پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها، هرچقدر هم که این ستون بالا برود بر انسان حرام‌اند.
5- خاله­: اعم از اینکه خواهر تنی مادر باشد یا تنها از ناحیه‌ی یکی از پدر یا مادر مادر باشد. و همین‌طور است حکم خاله‌ی پدر و خاله‌های پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها تا هرچقدر که این ستون بالا برود.
6- دختر برادر: اعم از اینکه برادر تنی باشد یا تنها از ناحیه‌ی یکی از پدر یا مادر انسان باشد. و همین‌طور هر زنی که ریشه‌ی ولادتش به برادر بر گردد، تا هرچقدر هم که این ستون به پایین برود.
7- دختر خواهر: اعم از اینکه خواهر تنی انسان باشد یا نتها از ناحیه‌ی یکی از پدر یا مادر او باشد. و همین‌طور هر زنی که ریشه‌ی ولادتش به خواهر انسان بر گردد، تا هرچقدر هم که این ستون به پایین برود.

البته این هفت گروه، خویشاوندان نسبی هستند و آیه‌ی مذکور، حرمت بعضی از خویشاوندان سببی را نیز بیان کرده است. این نوع خویشاوندی، بر پایه‌ی زناشوئی و ازدواج است که بین هرکدام از زن و شوهر با بستگان همسرشان صورت می‌گیرد و در بعضی از سطوح آن، درست مانند خویشاوندی نسبی، حرمت زناشوئی به وجود می‌آید.

کسانی که ازدواج با آنان در اثر خویشاوندی سببی ممنوع است، بر دو دسته تقسیم می‌شوند:

دسته‌ی اول، کسانی که در اصل، با هم محرم نیستند؛ اما در اثر ازدواج در میان اطرافیان، با انسان محرم شده‌اند و در نتیجه ازدواج  آنان با همدیگر برای همیشه ممنوع است. افراد این دسته عبارتند از:
1- مادر و مادربزرگ‌های زن بر شوهر، چه مادربزرگ‌های پدری او باشند و چه مادری؛ تا هرچقدر هم که این ستون به بالا برود.
2- پدر و پدربزرگ‌های شوهر بر زن، چه پدربزرگ‌های پدری او باشند و چه مادری؛ تا هرچقدر هم که این ستون به بالا برود.
3- زنی که سابقاً همسر پدر انسان یا همسر یکی از پدربزرگ‌های او یا همسر پسر یا یکی از نواده‌های او بوده است.
4- دختر همسر مرد از شوهر قبلی‌اش، مشروط بر اینکه بین زن و شوهر زناشوئی (دخول) واقع شده باشد؛ وگرنه اگر کسی با زنی که دختری از شوهر سابقش دارد ازدواج کند، تا وقتی که بین این دو زناشویی صورت نگرفته باشد، آن دختر بر مرد حرام نیست. بنابراین چنانچه آن مرد، مادر آن دختر را طلاق دهد می‌تواند با او ازدواج کند.

دسته‌ی دوم، کسانی که ازدواج با آنان حرمت همیشگی ندارد؛ بلکه با تحقق شرایطی، آن حرمت برداشته و تبدیل به جواز می‌شود. اینان با انسان محرم نیستند و ازدواجشان هم تا وقتی که شرایط مزبور محقق نشده اشکال دارد؛ و در صورت برطرف شدن مانع و تحقق شرایط مزبور اشکالی ندارد. افراد این دسته عبارتند از:
1- خواهر همسر: ازدواج همزمان با دو خواهر ممنوع است؛ اگر چه موقت باشد. بنابراین در صورت جدا شدن از همسر یا فوت او، ازدواج با خواهر وی جایز می شود.
2- دختر خواهر یا دختر برادر همسر: هیچ کس نمی تواند با دختر برادر و یا دختر خواهر همسر خود ازدواج کند مگر با اجازه‌ی همسر.

نکته‌ی پایانی ـ هرچند امروزه خیلی مبتلابه مردم نیست، اما تذکرش مفید است ـ موضوع رضاع و شیرخوارگی است که بر اساس معارف و احکام دینی ما، موجب محرمیت بین طفل شیرخوار و دایه‌ی او می‌شود. دایه، طی شرایطی که اینجا جای تفصیل آن نیست، حکم مادر شیرخوار را پیدا می‌کند و ضمن آنکه به هم محرم می‌شوند، اطرافیان آنان نیز تحت تاثیر این خویشاوندی رضاعی (همشیری) قرار می‌گیرند و درست مانند خویشاوندی نسبی، با هم محرم می‌شوند و ازدواجشان با یکدیگر دچار اشکال و حرمت می‌گردد.


نیاز به امام زمان..

یکشنبه 89 آبان 23

هفته‌ی گذشته در جلسه‌ی هم‌اندیشی جوانان که همه هفته در فرهنگ‌سرای ارسباران برگزار می‌شود، ملیکا که با وجود نوجوانی خوش‌فکر و خوش‌بحث است به عنوان سوال عمومی بعضی از بچه‌ها و جوانان پرسید: ما چه نیازی به حضور امام زمان داریم که باید منتظر او بمانیم و برای ظهورش دعا بخوانیم؟ ما که داریم زندگیمان را می‌گذرانیم و به حسب ظاهر هم هیچ نیازی به امام زمان نداریم.. روزمان که شب می‌شود و شبمان روز می‌شود و زندگی جاری است.
البته این سوال از روی بی اعتقادی او نبود.. بلکه می‌خواست دلایل این نیاز را که خودش نیز روی آن فکر کرده بود بیشتر بداند.. اتفاقا او چنان معتقد است که وقتی یکی از دوستان داشت در مورد اللهم عجل لولیک الفرج حرف می‌زد، ملیکا در دلش هم الهی آمین می‌گفت.. این را خودش با تمام اعتقاد و احساس تعریف کرد. ادامه مطلب...

طلاق زنـانـه

چهارشنبه 88 آذر 4

سلام دوستان همراه.. نوبتی هم باشد نوبت پاسخ به سوال دوست عزیزی است که در مورد مهریه و طلاق پرسیده بود. حتما یادتان هست که ایشان با کلی درد دل ـ که نوعاً حرف بسیاری از خانم‌های امروز و متأثر از رفتارهای غیر اسلامی و غیر منطقی بعضی از افراد است ـ نظرشان این بود که به جای مهریه که امروز تبدیل به یک نوع قیمت‌گذاری روی زنان است، بیاییم و حق طلاق را به زن بدهیم.

ایشان نوشته‌اند: اصلا چرا مهریه؟ خب به جای این کار، به جای این همه بحث بی سرانجام بر سر مهریه، خوب است اول کار، یه فکر درست و منطقی بکنند.. برای عقد بین دو تا آدم، می‌شه موردهای  دیگه رو هم در نظر گرفت؛ یکیش و مهم‌ترینش همین حق طلاقه که طبق قوانین ما متعلق به مرده... خب اگه داشتن حق طلاق بده چرا مردها دارن؟ اگه خوبه چرا ما خانمها نداشته باشیم؟ ادامه‏ی مطلب...

مهریه و حق طلاق

یکشنبه 88 آبان 24

امروز سر کلاس متون فقه در دانشگاه داشتم در مورد این صحبت می‌کردم که تنها خرید و فروش اجناسی درست است که منفعت عقلایی و ارزش معامله داشته باشند. به عنوان مثال نمی‌توان پشه، کرم، سوسک و... را خرید یا فروخت؛ مگر اینکه مصلحت و منفعتی عقلایی بر آن مترتب باشد. البته امروزه کرم خاکی را در پرورش طیور یا ماهی استفاده می‌کنند؛ بنابراین می‌توان آن را تولید کرد و پرورش داد و خرید و فروش کرد. داشتم در این زمینه توضیح می‌دادم که یکی از دخترها در مورد تعیین چیزهای بی‌ارزش به عنوان مهریه سوال کرد و گفت:‌ میان بعضی دختران رسم شده است که چیزهای عجیب و غریبی مثلل یک کیلو بال مگس، یک پاکت پای سوسک، یک کامیون پوست پیاز، دو لیتر اشک چشم، دست و پای راست شوهر و... به عنوان مهریه تعیین می‌شود.
باور کنید که چشم‌هایم چهارتا شده بود و نمی‌توانستم باور کنم و البته تعجب نکنید که چرا از شنیدن این حرف‌ها بهت‌زده شده بودم؛ دلیلش این است که هرگز در این فضاها نبوده و نیستم و البته خوشحالم که نیستم. به هرحال با کمال ناباوری و دنیایی از شگفتی پرسیدم آیا این حرف‌ها مربوط به ایران است؟ گفتند: تعیین این مهریه‌های سخت (و بعضی می‌گفتند این دیوانه‌گی‌ها) برای تامین زندگی، اطمینان از عدم نامردی شوهر در آینده و پیش‏گیری از طلاق و به هم‏خوردن زندگی زن است.

امشب که داشتم به حرف‌های امروز فکر می‌کردم، یادم آمد از یک کامنت خصوصی که یکی از خوانندگان قدیمی وبلاگم نوشته بود. این کامنت را عینا برایتان نقل می‌کنم تا اگر شما کمک کردید و فرصتی پیش آمد، در این زمینه بیشتر گفتگو کنیم.. این هم متن آن کامنت خصوصی:

سلام به آقا سید بزرگوار
آنلاین بودین.. سوالی ازتون پرسیدم و داشتین جواب می‌دادین که یاهومسنجر، ناجوانمرادنه!! شما رو به بیرون پرتاب کرد. این سوالیه که واقعا برام مهمه.. سوالم در مورد مهریه است و انتخاب یه جایگزین برای اون..
این مدت روزنامه‌ها و رسانه ملی، دارن تلاش میکنن که بگن نباید مهریه مقدارش بالا باشه و بهتره که طبق مهرالسنه باشه و چقدر خوبه که بشه 14 تا سکه و... متاسفانه توی مراسم ازدواج، مهریه موضوعیه که بحثهای زیادی روش انجام میشه که واقعا جالبه.. مهریه‌ای که ازش به عنوان هدیه مرد به زن یاد میشه، خودش باعث دعواها و حرمت شکنیها میشه.. متاسفانه مهریه رو به عنوان ارزش دخترها تلقی میکنن ... چیزی که حتی فکر کردن بهش هم اذیتم میکنه ...
اما آقا سید اگه منصف باشیم، همه تحت عنوان شگون و رسم و کی داده و کی گرفته در پشت پرده دارن به روزهای تیره‌ی زندگی دو نفر فکر میکنن... خانواده دختر تمام تلاششون اینه که با در نظر گرفتن حداکثر مقدار، پشتوانه‌ای برای خدای نکرده روزهای بد دخترشون داشته باشن و خانواده پسر هم برای کمتر ضرر کردن، رو به حداقلها میارن..

حالا اصلا چرا مهریه؟ خب به جای اینکار، به جای این همه بحث بی سرانجام، بیان اول کار یه فکر درست و منطقی بکنن.. برای عقد بین دو تا آدم میشه آیتمهای دیگه رو هم در نظر گرفت؛ یکیش و مهم‌ترینش هم حق طلاقه که طبق قوانین ما متعلق به مرده...             ادامه‏ی مطلب...

محرمیت

پنج شنبه 88 مهر 2

خانم ... در نامه‏ای به مجله‏‏ی خانواده‏ی آجا که من مدیر مسئولی و در عین‏حال بخش مشاوره‏ی اجتماعی دینی آن‏ را به عهده دارم پرسیده است که آیا من می‌توانم به وسیله‏ی صیغه‌ی برادر خواهری با شوهر خواهرم محرم شوم؟

برایشان نوشتم: خیلی‏ها فکر می‏کنند چون با مرد یا زن نامحرمی ارتباط دوستانه یا ارتباط خانوادگی نزدیکی دارند، می‏توانند به وسیله‏ی خواندن صیغه‏ی خواهر برادری با هم محرم بشوند تا هم به در ارتباطشان دچار گناه نشوند و هم الزاما محرمیتشان معنای زوجیت و همسری نداشته باشد. در این زمینه باید گفت که در اسلام چیزی به عنوان صیغه‏ی برادر خواهری نداریم. درست است که در معارف دینی، همه‏ی مسلمان‏ها با هم خواهر و برادر محسوب می‏شوند اما این خواهر و برادری به معنای محرمیت یا منع ازدواج آنها با هم نیست؛ زیرا تنها خواهر و برادر واقعی انسان است که با وی محرم است و انسان نمی تواند با او ازدواج کند؛ حالا این برادر یا خواهر تنی باشد یا ناتنی (پدری یا مادری) و یا حتی رضاعی، یعنی از طریق هم شیری با هم محرم شده باشند . حدود محرمیت هم این است که زن می تواند بدون حجاب و در حد متعارف نزد برادرش تردد کند؛ برای برادر هم نگاه کردن به وی اشکال ندارد؛ ولی هرگز نمی‏توانند به قصد لذت یا با نگاه و انگیزه‏ی ازدواج حتی در صورت همدیگر نگاه کنند. گاهی شنیده می‏شود شوهر خواهر، پسردایی، پسر عمو، شوهر خاله و شوهر عمه، دکتر و... محرم‏اند ؛ این یک نظر غیر صحیح است و باید دانست محرمیت هر زن و مردی یا به واسطه‏ی نَسَب (برادری و خواهری واقعی ) و یا به واسطه‏ی سَبَب (ازدواج ) است که هر کدام احکام و فروعات ویژه‏ی خودش را دارد . در محرمیت سببی ذکر این نکته ضروری است که محرمیت سببی شامل مادر و پدر همسر و دختر زن از همسر سابقش هم می شود که توضیح بیشتر آن مجال بیشتری را می طلبد.


طهارت و تمیزی

دوشنبه 88 تیر 1

قبل از هر چیز از سرکار خانم مهرانه به‌دلیل تاخیر در ارائه‌ی پاسخ عذرخواهی و از تک‌تک دوستانی که به‏نوعی در پاسخ به این سوال همکاری کردند تشکر می‌کنم.. دوستان خویمان فاطمه، وردیانی، مقدس‏زاده، هانیه، لیــلا، بنت‏الهدی، امیــر، مسافرکربلا، هــدی، مونس، ایمان، یاس، سادات، مهرناز، ناشناس، شراره‌ها و شکوفه‌ها، رامین و همه‏‏ی دوستانی که در این زمینه همفکری داشته‏اند.

خلاصه‌ی صحبت خانم مهرانه و خیلی‌های دیگر این است که ما باور داریم که  اسلام به بهداشت اهمیت فوق العاده‌ای داده و بسیاری از این دستورات را برای رعایت بهداشت ارائه کرده است. در این صورت وقتی می‌توان محیط نجسی را حسابی تمیز کرد و حتی با پنبه آغشته به الکل ـ که علاوه بر نظافت ضد عفونی هم می‌کند ـ از آلودگی پاک کرد، دیگر چه نیازی به آب‌کشی آن هست؟ مثلا اگر روی یک سنگ یا سرامیک و یا حتی بدن انسان خونی ریخته شود و ما بتوانیم با تکه ابری خیس آن را پاک کنیم طوری‌که هیچ اثری از آن نماند چه لزومی دارد که حتما با آب‌کشی آن را طاهر کنیم؟
نکته‌ای که قبل از هرچیز باید توجه داشته باشیم این است که موضوع نجاست با موضوع نظافت تفاوت دارد؛ یعنی اینها دو موضوع هستند که شاید در خیلی موارد بر یکدیگر انطباق داشته باشند اما الزاما اینطور نیست که هردو یکی باشند. به عبارت دیگر اینطور نیست که هر چیز نجسی الزاما کثیف باشد و هر چیز کثیفی الزاما نجس باشد.

در پاسخ باید گفت : احکام اسلامی و دستورات خداوند متعال باید از دو زاویه مورد توجه قرار ‌گیرد:

                                                                                   ادامه‏ی مطلب...

سوال مهرانه

جمعه 88 خرداد 29

این پست مربوط به 13 خرداد است که چون بلافاصله چند پست پیاپی به اقتضای شرایط روز نوشتم، مظلوم قرار گرفت.. اما چون می‏خواهم در پاسخ به این سوال از نظرات دوستان استفاده کنم دوباره آن‏را رو می‏کنم.. با عذر خواهی از خانم مهرانه به‏خاطر این تأخیر..

از میان ایمیل‏ها:
سلام آقا سید... خوبین شما؟ من مهرانه هستم از خوانندگان قدیمی وبلاگ شما... البته خیلی وقت بود نیومده بودم چقدر فضای وبلاگتون عوض شده... یادش بخیر سالهای 84 و 85 که میومدیم اون وبلاگ قدیمیتون هم سوال میپرسیدیم ازتون و هم جوابهایی که به سوالهای بچه‌های دیگه میدادین رو میخوندیم.. راستش من مدتهاست خارج از کشورم و بدلیل درگیری کاری و درسی اصلا نتونستم تو این مدت بهتون سری بزنم.. امروز هم هرکار کردم صفحه کامنتهاتون باز نشد بناچار با ایمیل مزاحم شدم.

میتونم بازم سوالهامو ازتون بپرسم؟ البته سوال زیاد دارم اما یه سوال هست که اینجاها خیلی بین ما مسلمانها مطرحه و من جواب قانع کننده ای نداشتم ولی یادم اومد که میتونم از شما بپرسمش.. اجازه هست؟

سوال فعلی اینه که مگه نجاست به معنی ناپاکی و آلودگی نیست و مگه طهارت در اسلام برای رفع این ناپاکیها و بخاطر رعایت بهداشت و پاکیزگی نیست؟ اگه جواب مثبت باشه که احتمالا هست، خب چرا هنوز اصرار داریم که طهارت بوسیله آب صورت بگیره؟ مثلا وقتی ما میتونیم با یک پنبه الکلی یا با مواد ضدعفونی کننده، نجسی رو از بین ببریم و یه محل نجس رو تمیز و حتی ضدعفوی کنیم دیگه چه ضرورتی داره که حتما بریم زیر شیر آب هم آب کشی کنیم؟ ممنون میشم جوابمو یا توی وبلاگتون البته اگه بالا بیاد یا توسط میلم بدید. بدرود

سلام خانم مهرانه... خوشحالم از اینکه دوباره یاد ما کردید.. بله  روزگای بود آن ایام؛ و سوالتان در مورد خواستگاری زن از مرد هنوز در خاطر وبلاگ هست.. حالا که اینطور شد پس اجازه بدهید مثل همان روش گذشته، برای همفکری دوستان سوالتان را در وبلاگ بگذارم تا از جواب‏ها و نقطه‏نظرات همراهان همیشگی‏مان نیز بهترین استفاده را ببریم.. با تشکر

پ ن: دوستان عزیز.. خوشحال می‏شویم در همراهی‏های موثرتان..  

 


دغدغه های این ایام

یکشنبه 87 دی 15

اردشیر عزیز خواسته است که در مورد این ایام و صحبت‏هایم در مراسم عاشورایی و شاید هم از دغدغه‌هایم بنویسم. همه ساله هرچه به محرم نزدیک تر می‌شویم به موازات شور حسینی که در سطح شهر و در میان مردم می‌بینیم دو غم بزرگ جانمان را در برمی‌گیرد:
اول: فرارسیدن ماه محرم و اقتضای این روزهای حزن و اندوه است که هیچ شیعه‌ای نمی‌تواند محزون نباشد که فرموده اند: شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا یفرحون لفرحنا و بحزنون لحزننا
اما غم دوم: که بیشتر به دغدغه تبدیل شده است و شاید بیشتر و بدتر از غم اول باشد به خاطر نوع عزاداری‌ها و رواج انواع خرافه‌ها و بدعت‌هایی است که متاسفانه مدتی است در مراسم عاشورایی ما تقریبا اپیدمی شده است؛ خرافه‌هایی که هم در شکل عزاداری‌ها و وضع ظاهری و رفتاری دسته جات عزاداری وجود دارد و هم در محتوی و ادبیات روضه خوانی و مرثیه سرایی‌ها..
دوستانی که مرا می‌شناسند نگاه من نسبت به مراسم عاشورایی را می‌دانند. ده سال است که در این مقوله داد سخن دارم و اتفاقا در فضای وب هم اولین نوشته‌های من به گلایه‌هایی در همین زمینه اختصاص داشت. پست‌های  عزاداری پست مدرن ،  مراسم عاشورایی ، چند روز در سال ؟ ، فاطمیـه  و  ماموریت.. تمام  ،  از این‏دست نوشته‌هاست. البته در بسیاری از موارد هم مورد انتقاد و حتی بی مهری بعضی از دوستان قرار گرفته‏ام که چرا با این نوع مراسم مخالفت می کنم..
در مورد عزاداری سید الشهداء باید دقت کنیم تا دچار تفکر افراطی یا تفکر تفریطی نشویم. یک گرایش فکری این است که عزاداری را مطلقا نفی می‌کند و آن را کار عبثی می‌داند. منطق این تفکر این است که وقتی امام حسین به شهادت که آرزوی هر انسان خداجویی هست رسیده است نه تنها نباید برای او گریه کرد که بر عکس باید خوشحالی کرد و این موفقیت او را جشن گرفت. این تفکر به نظر ما مغرضانه و در راستای شیعه زدایی و تخریب فرهنگ شیعی است که باید به شدت مراقب آن بود.
تفکر دوم این است که نباید برای عزاداری مردم، حد و مرز تعیین کرد؛ هرکس با هر شکل و به هر نوعی که دوست دارد باید به عزاداری بپردازد و عشق خود را به ساحت امام شهیدان نشان دهد. این تفکر که ما آن را ناآگاهانه می‌دانیم بر این باور است که آنچه اهمیت دارد اقامه‌ی عزای سیدالشهداء‌ و گریه کردن و گریاندن مردم است. باید اجازه دهیم هرکس به هرشکلی که می‌پسندد و دوست دارد نام حسین را زنده نگه دارد حتی اگر با قمه زنی باشد یا هرگونه اعمال و رفتاری که برای مراسم عاشورایی انجام می‌دهد و با هر شعر و بیانی که در این راستا می‌سراید و می‌خواند.
اصلا فلسفه‌ی عزاداری این است که مردم احکام مکتب را یاد بگیرند و با آموزه‌های دینی آشنا بشوند تا در برابر انواع بدعت‌ها و انحرافاتی که با سرنوشت دین بازی می کند بایستند. اصلا برپایی مراسم عاشورایی و توصیه به برگذاری آن برای محافظت از دین و فرهنگ تشیع است. این مراسم برای این است که شیعه دقت کند و در این بیندیشد که بر عالم اسلامی چه گذشت که  در سال شصت و یکم هجری و درست بعد از پنجاه سال از وفات پیامبر، امتش جگرگوشه‌ی او و خاندان او را بکشند، بر جنازه‌شان اسب بتازند، سر آنان را بر روی نیزه‌ها در دیار اسلامی بگردانند و مردم برای این پیروزی جشن بگیرند؟ اگر قرار باشد که این مراسم خود دچار بدعت و تغییر ماهیت شود مطمئنا نمی‌تواند چنین نقشی را در جامعه‌ی اسلامی و شیعی ایفا کند. وقتی که از وعظ و خطابه رویگردان باشیم و تنها به صداهای قشنگ‌تر و سبک‌های پرشورتر اقبال داشته باشیم،‌ وقتی که شور منهای شعور بر شور همراه با شعور حکمفرما شود، وقتی محرم بیاید و برود و یک کلمه از اعتقادات، اخلاق و احکام دینی یاد نگرفته باشیم، وقتی در این ایام، فقط به دسته‌های عزاداری اکتفا کنیم و تمام همتمان این باشد که چگونه علمات را بکشیم که توجه همگان را جلب کند و به قول امروزی‌ها مردم در کف هیبت کارمان بمانند، وقتی تنها در این اندیشه‌ایم که چگونه ضرباهنگ سینه‌زنی‌ها یا زنجیر زنی‌هایمان را تنظیم کنیم، وقتی از مراسم عاشورایی به همین مقدار اکتفا کنیم که بساطی علم کنیم برای چایی دادن و شام پختن و توزیع کردن و در نهایت چشم و هم‌چشمی که کدام یکی از ما شاممان بهتر یا بیشتر بود، وقتی تکایا و حسینیه‌ها به چایخانه‌ی امام حسین تبدیل شود، وقتی در این مراسم شأن امام ابی‌عبدالله الحسین را آنقدر بالا می‌بریم که به خدا می‌رسد و گاهی جای او را می گیرد، یا وقتی که شأن او را آن قدر پایین می‌آوریم که فقط به حال درماندگی و عجزش دلمان می‌سوزد و گریه می‌کنیم، چه انتظاری داریم که فرهنگ و اعتقاداتمان حسینی شود و در مقابل تحریفات دینی بایستد؟

پ ن: و مصاحبه ای با خبرگزاری ایسنا در همین زمینه

 


استخاره

جمعه 86 آذر 2

چندی پیش یکی از دوستان در باره ی استخاره سؤال می کرد. البته بسیار پیش آمده است که دوستان دیگری نیز در جلسات مختلف در این باره سؤال کرده اند ... استخاره چیست و در چه مواردی می توان استخاره کرد؟
استخاره از ریشه ی خیر و در باب استفعال به کار رفته و به معنای طلب خیر کردن است. در اصطلاح نیز به همان معنای درخواست کردن خیر است که وقتی انسان در کاری، دچار تردید و دودلی می شود به استخاره پناه می برد و با درخواست خیر از خدای متعال از حیرت و دودلی بیرون آمده و به یک تصمیم قطعی می رسد.
این نکته قابل توجه است که استخاره با فال و پیش بینی تفاوت دارد و برای حدس زدن آینده به کار نمی رود. زیرا اصولا اسلام با کهانت و پیش گویی و فالگیری مخالف است و اینها را به رسمیت نمی شناسد؛ در حالی که استخاره یک موضوع اسلامی و مورد تأیید روایات دینی است.
گاهی بعضی ها بدون توجه به مفهوم استخاره، و بدون اینکه بدانند استخاره برای چیست استخاره می کنند و بیش از گذشته دچار سردرگمی می شوند.
یادم می آید روزی خانمی از من استخاره خواست.. وقتی استخاره کردم و جواب دادم که خوب است؛ کلی خوشحال شد و با ذوق زدگی گفت: پس قبول می شوم؟
پرسیدم: یعنی چی؟
گفت: فردا آزمون رانندگی دارم ... استخاره کردم ببینم آیا قبول می شوم یا نه.. حالا که شما گفتید خوب است، معلوم است قبول می شوم..!!
و من تازه فهمیدم که باید مفهوم استخاره را از نو برای وی توضیح بدهم.

                                                                                             ادامه ی مطلب...

   1   2   3      >