اطلاع از بروز شدن
چهارشنبه 89 آذر 10
چندین و چند سال است که سیمای جمهوری اسلامی امنیت روانی خانوادهها را نشانه گرفته است و در اکثر قریب به اتفاق فیلمها و سریالهایش خیانت یک مرد به همسرش را نشان میدهد. با نگاهی به سریالهای این ده پانزده سال سیما خواهید دید که همهی مردان به همسرانشان خیانت میکنند. فرقی نمیکند از چه قشری و چه طبقهای باشند. فرقی نمیکند جوان باشند یا پیر.. دانشگاهی باشند یا کاسب.. دانشجو باشند یا استاد دانشگاه.. فقیر باشند یا برخوردار.. مسجدی باشند یا بی بندو بار.. مدیر عامل باشند یا کارگر ساده..
اگر میبینید شک و دودلی خانمها نسبت به همسرانشان زیاد شده است و اگر میبینید که در بسیاری از خانهها سر هیچ و پوچ، درگیری و سوء تفاهم وجود دارد ذهنتان سراغ توطئهی بیگانگان نرود. بقین کنید که این حاصل ـ اگر خوشبینانه نگاه کنیم ـ ندانم کاریهای خودمان است که تنها برای پرکردن آنتن و با هدف جذب مخاطب بیشتر برای رسانهی ملی انجام میشود. باور کنید بیخود نیست که مرد بیچاره بعد از یک کار روزانهی طاقتفرسا وقتی به خانه میرود، گاه میتواند در نگاههای همسرش به جای برق شادی، آتش تردید و کنجکاوی پنهانی را ببیند. ممکن است البته کسی چیزی به او نگوید و خودش هم متوجه نشود اما به یقین در دل همسر و فرزندانش مخصوصا دخترانش دلشورهای پنهان وجود دارد که امنیت روانی خانواده را بدجور به هم میزند.
ادامه ی مطلب...
چهارشنبه 89 آذر 3
اینکه «حسنی به مکتب نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت» شده است حکایت ما که وبلاگ را به روز نمیکنیم و نمیکنیم وقتی هم که چیزی مینویسیم حکایتی تلخ است.. آن هم درست شب عید غدیر.. ابتدا عید غدیر که افضل اعیاد امت پیامبر است بر پیروان او و مولایمان علی مبارک باد..
چند شب پیش رادیوی ماشین روشن بود و اخبار اعلام کرد که 44% جمعیت سه ملیونی دانشجویان کشور، در رشتههای علوم انسانی تحصیل میکنند. بعد با آقای «نمیدونم چیچی» معاون یا مدیر باز هم «نمیدونم چیچی» وزارت علوم در بارهی دلیل این اتفاق گفتگو کرد.. واقعا دلم گرفت.. آقای «نمیدونم چیچی» میگفت: مهمترین دلیل گرایش دانشجویان به علوم انسانی و تراکم تعداد زیادی در این رشتهها، به خاطر راحتی این دسته از علوم است.
یاد دوران بچگی خودمان افتادم که میگفتند: فقط تنبلها به رشتهی اقتصاد و دیگر علوم انسانی میروند. احتمالا این آقای «نمیدونم چیچی» هم در همان دوران زندگی کرده و با تفکرات همان دوران زندگی میکند و احتمالا نه تنها خودش فکر نکرده که آیا این حرف درست است یا نه که حتی به تئوریهای جدید مدیریت و دستهبندیهای جهانی علوم هم توجه نکرده است.
ادامه ی مطلب...
یکشنبه 89 آبان 23
هفتهی گذشته در جلسهی هماندیشی جوانان که همه هفته در فرهنگسرای ارسباران برگزار میشود، ملیکا که با وجود نوجوانی خوشفکر و خوشبحث است به عنوان سوال عمومی بعضی از بچهها و جوانان پرسید: ما چه نیازی به حضور امام زمان داریم که باید منتظر او بمانیم و برای ظهورش دعا بخوانیم؟ ما که داریم زندگیمان را میگذرانیم و به حسب ظاهر هم هیچ نیازی به امام زمان نداریم.. روزمان که شب میشود و شبمان روز میشود و زندگی جاری است.
البته این سوال از روی بی اعتقادی او نبود.. بلکه میخواست دلایل این نیاز را که خودش نیز روی آن فکر کرده بود بیشتر بداند.. اتفاقا او چنان معتقد است که وقتی یکی از دوستان داشت در مورد اللهم عجل لولیک الفرج حرف میزد، ملیکا در دلش هم الهی آمین میگفت.. این را خودش با تمام اعتقاد و احساس تعریف کرد. ادامه مطلب...
سه شنبه 89 آبان 18
این متن گفتگوی مجلهی شهرزاد (شمارهی 24 آبان ماه 1389) با من است که به مناسبت سالروز ازدواج امام علی و بانو فاطمه علیهما السلام و روز ازدواج صورت گرفته است و اینجا بدون هیچ تغییری آن را نقل میکنم .. البته در مقدمه و به اصطلاح لید مطلب، مواردی بود که چون لایقش نبودم و تنها از سر لطف دوستان به من بوده است آنها را حذف کردهام.
پیوند آسمانی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)
مصاحبه با سیدمحمدرضا واحدی به مناسبت روز ازدواج
مریم طباطبایی
در میان همه وقایعی که در تاریخ، اتفاق افتاده و اغلب هم جایی در تقویم روزشمار ما پیدا کردهاند، سالگرد ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) جزو آن اتفاقاتی است که خیلی کم از یاد میروند و فراموش میشوند؛ اینکه این روز فرخنده، روز ازدواج نامیده شده خیلی ساده و پیشپا افتاده نیست، باید از لحظهبهلحظه و قدمبهقدم زندگی این دو بزرگوار، درسها گرفت تا به الگوهایی برای زندگی آینده خودمان و فرزندانمان تبدیل شوند. 17 آبان به نام روز ازدواج، بهانهای شد تا با سیدمحمدرضا واحدی به گفتوگو بنشینیم. ادامهی مطلب...
دوشنبه 89 آبان 10
هفتهی گذشته مجموعهی دوم شعر من با عنوان ادامهی دلواپسی از چاپ بیرون آمد. اینمجموعه شامل 30 قطعه شعر ـ عمدتاً غزل ـ در 72 صفحه است و به همت دوست شاعرم پرویز بیگی حبیب آبادی (شاعر یاران چه غریبانه رفتند از این خانه) توسط انتشارات فصل پنجم منتشر شد.
غزل ششم کتاب که اسم مجموعه از آن گرفته شده است:
تقدیم میکنم به تو این التهاب را
این جملههای معترض بی جواب را
باور کنید داغترم از تن کویر
از یاد بردهام ـ به خدا ـ طعم آب را
حالا تو و ادامهی دلواپسی و من
حالا ورق بزن همهی این کتاب را
تا بنگری چگونه دلم شور میزند
ابهام سایه روشن یک انتخاب را
بگذاراعتراف کنم صادقانهتر
تردیدهای مبهم پر پیچ و تاب را
حتی هجوم وحشی این واژههای گُنگ
حتی غزل نمیبرد این اضطراب را
باز هم دسته گل صدا و سیمای ما..!!
سه شنبه 89 آبان 4
در بارهی دسته گلهای صدا و سیما تا کنون مطالبی نوشتهام.. این هم یکی دیگر:
در ترافیک سنگین غروب امشب رادیوی ماشین را روشن کردم.. رادیو گفتگو در مورد انتشار 400000 سند محرمانهی مربوط به حضور ارتش امریکا در عراق یک برنامهی زنده داشت.. البته خبر این ماجرا را در چند روز قبل شنیده بودم ولی جزئیات آن را نمیدانستم..
چیزی که از این برنامه دستگیرم شد این بود که این اسناد، گزارشهای محرمانهی واحدهای ارتش آمریکا در عراق بوده است که به صورت غیر قانونی و توسط یک موسسهی ضد جنگ امریکایی به عرصهی افکار عمومی درز کرده و منتشر شده است. ظاهراً بیشتر این اسناد مربوط به کشتار سربازان آمریکایی در عراق، و رفتارهای غیر معقول در برخورد با مردم بیپناه آن کشور است. مثلا در این اسناد آمده است که ما در ساعت فلان و در فلان موضع، به یک دختر عراقی مظنون شدیم و از ترس به او شلیک کردیم و او را کشتیم.. یا در سند دیگری آمده است که در اثر شلیک یک واحد گشتی ما به یک خودروی غیر نظامی عراقی همهی سرنشینان آن کشته شدند..
البته در میان چهارصد هزار سند اینچنینی، حد اکثر ده پانزده سند هم مربوط به ایران است که غالب آنها هم سند به حساب نمیآید و تنها تحلیل و گزارش و برداشت یک فرماندهی دسته یا گروهی از سربازان آمریکایی مستقر در گوشهای از عراق بوده است.
اما انگار صدا وسیمای ما همگام با رسانههای غربی و عمدتاً امریکایی به بخشی از آن اسناد که مربوط به ایران بوده بیشتر اشاره میکند و بر آنها متمرکز شده است.
هر سه کارشناس میهمان برنامه (آقایان دکتر مرندی، موسوی و اگر اشتباه نکنم دکتر یزدانی) عملکرد صدا و سیما را در این باره زیر سوال برده بودند و اذعان داشتند که این اسناد به شدت سیاست خارجی و دخالت آمریکا و حضورش در عراق را زیر سوال برده و حیثیت بین المللی و حتی داخلی آنان را دچار خدشه کرده است. آنان معتقد بودند که بسیاری از رسانههای نسبتاً آزاد و ضد جنگ غرب، دولتمردان و تصمیمگیران آمریکایی را به شدت در فشار رسانهای گذاشتهاند و اذهان مردم آمریکا را نسبت به رفتارهای ارتش آمریکا در عراق آگاه میکنند. ولی آمریکاییها با سردمداری رسانههای بزرگ و جهانی در اختیار خود دارند این تهدید را تبدیل به فرصت میکنند و از میان انبوه این اسناد به چند سند فرعی که مربوط به ایران است میپردازند تا هم فشار افکار عمومی داخلی را منحرف کنند و هم زمینه را برای ادامهی دشمنیها با ایران و پروژهی ایران هراسی فراهم آورند. آن وقت جالب است که صدای و سیمای ما هم بی توجه به همه جا اسیر مافیای خبری و امپراتوری رسانهای آنان شده است و طوطی وار حرف آنان را تکرار میکند.
مجری برنامه هم تنها چیزی که بلد نبود اجرای برنامه بود و حداقل شرایط و ادب گفتگو را هم رعایت نمیکرد و مدام در حرف میهمانان میپرید و حرفشان را قطع میکرد. اصلا انگار از اول میخواست حرف و ارادهی خود را به آنان تحمیل کند. مهمتر از همه دست آخر که در مقابل نظرات کارشناسی و اتحاد نظر آنان کم آورد با لحنی غیر مودبانه گفت: خب این نظر شخصی شماست وگرنه قطعا در پشت تحلیلهای صدا و سیما هم کارشناسی و نگاه علمی وجود داشته است.
حیف که شماره تلفن برنامه را نداشتم تا زنگ بزنم و بگویم: اگر این است چرا کارشناس دعوت کردهاید؟ نکند منتظر بودید آنها هم عین شما فکر کنند و مثل شما حرف بزنند..
من بارها و بارها در کلاسها و سخنرانیهایم از امپراتوری خبری و مافیای رسانهای گفتهام که چگونه صهیونیزم خبری از مقر سرفرماندهی خود خبرگزاریهای دنیا را جهت میدهد و با این کارش نظام فکری و تحلیلی دنیا را اداره میکند.. گاهی سارس را در صدر اخبار قرار میدهد و گاهی آنفلونزای خوکی را و گاهی نجات معدن کاران فلان کشوری که روی نقشه هم جایگاهی ندارد را.. و جالب است رسانهی ملی ما که خود را عاقلترین و بهوشترین رسانه میداند در جادهای با سرعت 800 کیلومتر میرود که هم آنها برایش آماده کردهاند و هم جهتش را به ناکجاآباد تنظیم کردهاند..
باید به امپریالیزم خبری و صهیونیسم رسانهای دنیا گفت: آفرین به شما با این صدا و سیمای ما..
شنبه 89 آبان 1
سلام دوستان عزیز..
واقعا مایهی تاسف است وقتی شرایط اجتماعی ما طوری شده است که وقتی میخواهی یک حقیقتی را بگویی اول باید کلی مقدمه چینی کنی که به خدا قسم این حرفها از روی تعصب و هواداری نیست.. باید ده بار اعتراف کنی که من طرفدار فلانی یا مخالف آن یکی نیستم.. باید کلی توصیه کنی که بیایید کلانتر فکر کنیم و افق دیدمان را گسترش دهیم.. بیایید منافع ملی را دستخوش خوشآمدنها و بدآمدنهای مقطعی نکنیم.. بیایید به داشتههایمان ببالیم و از آنها برای به دستآوردن ناداشتههایمان استفاده کنیم نه اینکه داشتههایمان را به خاطر اینکه در اختیار ما نیست با دست خود نابود کنیم و..
هفتهی گذشته میخواستم از استقبال با شکوه مردم لبنان از رییس جمهوری بنویسم.. میخواستم بنویسم صرف نظر از اینکه رئیس جمهورمان کیست این استقبال، استقبال و تجلیل از تفکر انقلابی مردم ایران و ادای احترام به آرمانهای امام بود.. میخواستم بنویسم این عظمت جمهوری اسلامی ایران را نشان میدهد و به دنیا میفهماند که ما تنها نیستیم.. میخواستم بنویسم به عنوان یک ایرانی با غیرت، نباید برایمان مهم باشد که مخالف آقای احمدی نژاد هستیم یا نیستیم.. مهم این است که جایگاه بینالمللی کشور عزیزمان را به جشن بنشینیم.. میخواستم بنویسم حالا که چه که هی میگویید لبنانیها برای آقای احمدی نژاد نیامده بودند؟ خب قبول که برای او نیامده بودند و برای ایران آمده بودند.. خب همین خوشحالی ندارد؟ و بر فرض هم که برای شخص وی آمده باشند آیا باز مایهی خوشحالی نیست؟ شاید شما از قیافهی احمدی نژاد خوشتان نیایید اما به هرحال او در حال حاضر، نماد دولت و ملت ایران است..
میخواستم از تعصبات کور بنویسم که معتقد است اگر دیگی برای من نمیجوشد بگذار سر سگ در آن بجوشد.. یادم نمیرود روز قدس داشتم با دوستی اخبار تلویزیون و تصاویر حضور ملیونی مردم روزهدار را در خیابانهای شهرهای کشور میدیدیم.. وقتی خیابانهای مملو از جمعیت تهران را نشان میداد گفت: اینها مردم بیچاره و پاپتی هستند که با پول و هدیه از شهرستانها جمعشان کرده و به تهران آوردهاند..
البته چون میدانست مردم روزه هستند از ساندیس و کیک سخنی نگفت..
وقتی دوربینها سایر شهرستانها را یکی یکی نشان دادند که انبوه جمعیتشان، چیزی کمتر از تراکم راهپیمایان تهرانی نبود پرسیدم اینها را از کجا آوردهاند؟ حتما میگویید از تهران..
البته آن روز دوستمان جوابی نداشت و خودش فهمید که نباید چنین اظهار نظرهای گنجشک الممالکی را نقل کند.. اما شاید اگر امروز بود میگفت: از لبنان..
آخر شنیدهام که بعضی از همین بیخودی الممالکها که از استقبال پرشور مردم لبنان از رییس جمهوری اسلامی ایران خشمگین شده بودند گفتهاند: اینها ایرانیهایی بودهاند که با قطار و اتوبوس و هواپیما به لبنان اعزام شدهاند..
امروز استقبال تاریخی مردم قم از رهبر معظم انقلاب چه حسی را در یک شیعهی علاقمند به کشورش ایجاد میکند؟ سخنرانی بسیار راهبردی ایشان در جمع روحانیون حوزه که هم چشم انداز بود و هم هدف بود و هم ارائهی برنامه و راهکارهای کارشناسانه.. واقعا مایهی غرور نیست؟ انصافاً آیا ایشان امروز پرچمدار عزت شیعی در دنیا هستند یا نه؟ اگر بگوییم نیستند که قطعا کم لطفی کردهایم و چشم به روی واقعیتها بستهایم.. و اگر بگوییم هستند که طبیعتا باید خوشحال باشیم هم از علاقهی مردم به خودشان و هم از استقبال لبنانیها از نمایندهی ایشان و نمایندهی جمهوری اسلامی ایران.. با این حال نمیخواهم رفتارهای متملقانهی بعضی از افراد را تایید کنم و هالهای از قداست به ایشان بدهم که بخواهم تا مقام عصمت همراهیشان کنم..
امروز دوستی داشت خاطرهای از یک هموطن ارمنی که در دوران دفاع مقدس اسیر شده بود تعریف میکرد.. بعثیها از او یعنی آقای سورن هاکوپیان میخواهند که به امام خمینی توهین کند اما او زیر بار نمیرود.. به او میگویند تو که مسیحی هستی و خمینی که رهبر تو نیست؛ پس چرا این کار را نمیکنی؟ و او بیدرنگ میگوید: درست است مسیحی هستم اما او رئیس مملکت و رهبر کشور من است.. چگونه میتوانم به او توهین کنم؟
یادتان میآید مک کین را؟ کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا که وقتی با اختلافی باریکتر از مو به ریاست جمهوری نرسید و رقیبش بوش با حمایت دادگاه رییس جمهوری شد؛ با اینکه به شدت نسبت به نتیجه اعتراض داشت در مصاحبهای گفت: از امروز آقای بوش رییس جمهوری ماست و من آمادهام همه گونه همکاری را با وی داشته باشم..
این از آن مسیحی.. آن هم از آن آمریکایی.. آنورتر هم از علمای شیعه که در طول تاریخ چگونه از حکومتهای شیعی حمایت کردند و با اینکه انتقادهای اساسی به روشها و نوع کارهای حاکمان داشتند اما هدفی کلانتر و مصلحت ملی و منافع استراتیژیک باعث میشد که نه تنها حقایق را ببینند که حتی گاهی از خواستههای خود دست برمیداشتند و به حمایت از دولتی که شیعی و حتی اسلامی نبود و فقط عناصر شیعی آن را اداره میکردند میپرداختند.
ما باید تکلیف خودمان را با خودمان روشن کنیم برادر.. ببینیم از کدام دستهایم و پیرو کدام فرقه.. یا نکند گمان میکنیم که ما از همهی اینها بهترترتریم که دلمان میخواهد به هیچ اصلی پایبند نباشیم..
اینجاست که میفهمیم دین و گرایش سیاسی و مسلک فقهی و حزبگرایی و.. در آزادگی نقش ندارد.. میتوان مسلمان بود و آزاده نبود.. و میتوان آزاده بود و مسلمان نبود.. و چه زیبا گفت امام آزادگان که اگر دین ندارید و از معاد نمیهراسید دست کم در دنیایتان آزاده باشید.
پ ن: با تشکر از دوستانی که در طرح پیشنهادی روز جهانی قرآن همراهی و همکاری کردند.. لوگوهای کنار وبلاگمان را برمیداریم..
چهارشنبه 89 مهر 21
تابناک نوشت چاقی زنی همسرش را کشت.. و ننوشت زنی با چاقی همسرش را کشت..
خب احتمالا همین که چاقی او شوهرش را کشته معنایش این است که آلت قتل عمدی استفاده نشده.. و بهترین دلیل بوده که نتونن به حکم قتل اعدامش کنند وگرنه اعدامش میکردند و مینوشتند زنی با چاقیاش همسرش را له و لورده کرد..
قابل توجه فمینیستهای محترمات!! و آنهایی که همه جور زورآزمایی با مردان را تجربه کردهاند جز زور بازو را.. آنهایی که میخواهند قویتر از مردانشان باشند تا عنداللزوم!! انتقامهای جانانهای بگیرند که گوشهی منشور حقوق بشر هم لکه دار نشود.. رژیم غذایی را رها کنید و تا می توانید چاق شوید..
روشی بدون خونریزی و کاملا مسالمتآمیز.. به دور از هرگونه خشونت و رفتارهای عصبی.. آرامش را در چهرهی طرف نگاه کنید..اگر هم چاقی براتون امکان پذیر نیست یه کاری کنید که بنویسند: چاقوی زنی همسرش را کشت و ننویسند زنی با چاقو همسرش را کشت..
یکشنبه 89 مهر 4
اول صبح امروز یعنی روز اول دانشگاه، خیلی با انگیزه وارد کلاس 404 شدم.. با هفت دقیقه تاخیر البته که آن هم ناخواسته بود.. جوری با انرژی رفتم که یکی از دانشجویان گفت: استاد خیلی با ترغیب!! وارد کلاس شدین.. و من که نخواستم به طور مستقیم به او بگویم ترغیب اینجا واژهی درستی نیست گفتم: مگر شما با رغبت نیامدید؟
بگذریم.. طبیعی است که روز اول، تا استاد وارد کلاس میشود درس را شروع نمیکند.. به بهانهای ده دقیقهای را با حرفهای عادی میگذراند تا هم دانشجویانی که روز اول کلاس دیرتر میآیند برسند و هم یک آشنایی اجمالی بین کلاس و استاد ایجاد بشود.. ما هم تبریک گفتیم آغاز سال تحصیلی جدید را و گرامی داشتیم هفتهی دفاع مقدس را.. گفتم کاش قدر مردان مردی که رفتند و امنیت و شرافت ر ابرای ما به یادگار گذاشتند میدانستیم.. کاش معارف و مفاهیم دفاع مقدس به نسل امروز منتقل میشد.. یکی از بچهها گفت: خب این مسایل خوب به ما منتقل نشده است..
صحبت در این زمینه، چند دقیقهای بیشتر طول نکشیده بود که ناگهان یکی از دانشجویان گفت: درس را شروع نمیکنیم؟
گفتم: درس را شروع کردهایم.. درس واقعی ما همین حرفهاست... درس زندگی..اما او وسط حرفم پرید و با لحنی از اعتراض و ناراحتی گفت: ما هیچ واحد درسی به نام دفاع مقدس نداریم..
من که دیدم ایشان خیلی درسخوان است و از اینکه وقتش گرفته شده است ناراحت است با تمام آرامش گفتم شما میتوانید یک کلاس دیگر و یک استاد دیگری انتخاب کنید که درس دفاع مقدس ندهد.. ما تا آخر ترم از این حرفها زیاد خواهیم داشت..
او هم سریع و با عصبانیت هرچه تمامتر کیفش را برداشت و از کلاس درس بیرون رفت.. انگار از اول از قیافهی ما خوشش نیامده بود و دنبال بهانهای میگشت.. البته موقع خروج هم دم در ایستاد و طلبکارانه گفت: شما ده دقیقه که دیر آمدید و ده دقیقه هم هست که در مورد دفاع مقدس حرف میزنید..
پانوشت: شاید حق با او باشد.. البته فقط شاید.. یادش به خیر قدیمها.. هرچند الان هم زیادند دانشجویانی که حتی اگر استاد بر خلاف میلشان حرف بزند حرمتها را نمیشکنند..
بعدا نوشت: برادر عزیز جناب آقای دکتر محمد حسین یادگاری، رئیس جهاد دانشگاهی در نامهای به رئیس جمهوری، پیشنهاد ثبت «روز جهانی قرآن » را ارائه و اختصاص یک روز در تقویم رسمی جمهوری اسلامی با این عنوان را خواستار شد. اما کاش تنها به روز جهانی قرآن اکتفا میکرد.. پسوند اتحاد امت اسلامی از ابهت و شکوه روز جهانی قرآن کم میکند.. کاش آن را برای جای دیگری میگذاشت..
ما تا آخر مهرماه لوگوی روز جهانی قرآن (مانند لوگوی سمت راست بالا) را در وبلاگهایمان نگه میداریم.. دوستانی که مایلند این لوگو را در وبلاگشان قرار دهند لطفا ایــنکــد را در قالب وبلاگ بعد از کلمه <body> قرار دهند
سه شنبه 89 شهریور 23
این روزها جهان شاهد خشم و نفرت عمیق و یکپارچهی دنیای اسلام علیه دشمنان کینه توزی است که این بار علنیتر از همیشه به جنگ مقدسات دینی آمدهاند. بدون تردید تلاشی که این هفته برای هتک حرمت قرآن در امریکا اتفاق افتاد، سرفصل جدیدی در اسلام خواهی مردم دنیا ایجاد خواهد کرد. در این زمینه چند نکته حائز اهمیت است:
- اول: مبارزه و مقابله با اسلام چیز تازه ای نیست که بتواند در دل امت اسلام هراسی ایجاد کند. جنگ های نرم و سخت علیه مسلمانان و اعتقادات آنها از آغاز تا کنون، فصلهای زیادی از تاریخ اسلام را به خود اختصاص داده زده است. در صدسال گذشته نیز صهیونیزم جهانی با حمایت قدرتهای بزرگ به شیوههای مختلف در همان مسیر حرکت کرده است . اینان در تمام این مدت از تلاش برای تحریف قرآن و منابع فکری و معنوی مسلمانان و تحریف شخصیت پیامآور مهربانی رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ سعی در خدشه وارد کردن به مقدساتی داشتهاند که میزان تاثیر آن در روح و جان مسلمانان غیر قابل تردید است.
- دوم : دلیل این مبارزه بسیار روشن است. آنها نیز به خوبی دریافتهاند که تنها مکتب فعال و جریان ساز اجتماعی که با منطق قوی و تاثیرگذار در مقابل اهداف سلطهگران زورگو میایستد و صهیونیزم را از دست یابی به حکومت جهانی مورد نظر کتابهای تحریف شدهی مذهبی آنان باز می دارد اسلام است . بنابراین خیلی طبیعی است که کانون این مکتب و قانونی که روحیهی کفر ستیزی و سلطه ناپذیری را در دل و جان مسلمانان میدمد مورد حمله قرار گیرد.
- سوم: هر چند ـ همانطور که پیشتر گفتیم ـ این مبارزه چیز تازهای نیست؛ اما به این شکل تازگی دارد و اتفاقاً همین شیوه، نشان از تاثیر بالای روحیهی اسلامی و قدرت روز افزون قطب اسلامی در جهان دارد و نیز دلیل خوبی است که تنها مانع جهانخواری و سلطهجویی آنان همین تفکر و آموزههای اسلامی است . این دستپاچگی که عقل و خرد آنان را تحت الشعاع قرار داده و به جای تفکر و تدبیر در نوع مبارزه، به بدترین شیوهها روی آوردهاند نشان میدهد که کدام تفکر اصیل است که میتواند مانع دستیابی به حکومت جهانی پیش بینی شده در کتابهای تحریف شدهی آنان باشد . این مبارزه، مبارزه با یک ملت مسلمان نیست، که مبارزه با اسلام و تفکر الهی و مقتدر آن است.
- چهارم: امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ در فرازی از دعاهای خویش فرموده است: " الحمدالله الذی جعل اعداءنا من الحمقاء؛ یعنی: خدای را سپاس که دشمنان ما را از احمقان وابلهان قرار داد." انصافاً اگر دنیای اسلام میخواست مسلمانان جهان را یکپارچه کند و آنان را پیرامون یک محور متحد سازد چه باید می کرد و چه هزینهی گزافی باید میپرداخت؟ به نظر نگارنده، این حرکت شوم و به حق باید گفت احمقانه، که حاکی از حقارت و درماندگی سردمداران صهیونیزم از مقابله با اسلام و خیزش تفکر اسلامی است، اتفاقاً تاثیری بر خلاف خواستهی آنان خواهد گذارد. یعنی این خباثت چیزی را که آنها میخواستند جلویش را بگیرند سریعتر محقق میکند و پیشبینی مطمئنانهی امام امت (ره) که «اسلام به زودی سنگرهای کلیدی جهان را یکی پس از دیگری فتح خواهد کرد » را که داشت در شیبی مناسب با اوضاع و احوال زمان پیش میرفت، شتابندهتر میسازد و شیب آن را تندتر میکند.
- پنجم : خوشبختانه براساس وعدههای الهی مبنی بر حفظ و حراست از قرآن و اسلام عزیز، ما نگران مگسانی که قصد وز وز کردن و پرواز در عرصهی سیمرغ دارند، نیستیم که بلندای این عرصه آنقدر هست که آنان از نفس بیفتند و در منجلاب یاس و حرمان جان بدهند. آنان نمیدانند که قرآن نور است و نور با آتش سوزانده نمیشود و سوزاندن کاغذ نمیتواند خطوط برجستهی قرآن در دلهایمان را از بین ببرد. اما از طرفی نمیتوانیم و البته نباید در مقابل چنین حرکتهای مشمئز کنندهای بی تفاوت بنشینیم.
- ششم: در این که این یک بازی سیاسی است و پشت سر آن مطامع دیگری نهفته است شکی نیست؛ اما در این سخن که نباید درگیر این بازی سیاسی شویم و چون دشمن برای ما نقشه کشیده و میخواهد بین ما و مسیحیت یا یهودیت درگیری ایجاد کند، پس نباید در زمین دشمن بازی کنیم خیلی حرف است. اتفاقاً با نهایت هوشیاری، ضمن آنکه حساب مسیحیان و یهودیان پاکطینت را از این گروه قلیل که سردمداری قدرتهای بزرگ و تولیت کاخ سفید و سیاست های امریکا را به عهده دارند جدا میدانیم، باید در زمین بازی که خود آنان درست کردهاند، بازی کنیم و با حمایت پروردگار، سربلند و قدرتمند بیرون آییم. وگرنه دست روی دست گذاشتن، نه تنها کمکی به آنچه دوستان از آن میپرهیزند ندارد که باعث میشود آنها جلوتر هم بیایند و این بار در زمین خودمان بازی کنند. آن وقت معلوم نیست نتیجه چه خواهد بود که علی علیه السلام فرمود: به خدا قسم، هیچ ملتی در خانهی خود مورد حمله و تجاوز قرار نمیگیرد مگر آنکه خوار میشوند.
- و نکتهی آخر: پیشنهاد میکنم جمهوری اسلامی ایران به رهبری هوشمندانهی مقام معظم رهبری که همیشه الهامبخش حرکتهای دینی و آزادیخواهانهی دنیا بوده و محور معنوی تشکیل قطب جدید قدرت در دنیا یعنی قطب اسلامی است، در این زمینه نیز پیش قدم شود و با اعلام یک روز در سال با عنوان « روز جهانی قرآن کریم» ابتکار عمل دفاع از کلام الله مجید و محتوای روح بخش و انسانساز آن را به دست گیرد. بدون تردید مسلمانان جهان در این خیزش عمومی علیه امریکا و صهیونیزم حول این محور جمع میشوند، حتی اگر سردمداران وابستهشان نخواهند... انشاء الله