اطلاع از بروز شدن
سه شنبه 85 اسفند 15
نوشته شده در وبلاگ قبلی ... یعنی لبگزه ی بلاگفا
چهارشنبه بیست و پنجم مرداد 1385 ساعت 14:26
نه سلامم را علیکی ...
و نه خداحافظی ام را جوابی ...
کاش دست کم یکی را
پاسخ می گفتی
تا تکلیفم را بدانم
که رفتنی ام ...
یا ماندنی ... ؟
سه شنبه 85 اسفند 15
نوشته شده در وبلاگ قبلی ... یعنی لبگزه ی بلاگفا
جمعه دهم آذر 1385 ساعت 21:33
دو ساعت بیشتر نیست که از آنجا می آیم
چه آرام کنار یکدیگر ...
اگر دست خودشان بود..
معلوم نبود اینقدر همدیگر را تحمل کنند
و زیر یک سقف نفس بکشند
هر کدام برای خودشان ادعایی داشتند
شاید با شاه هم فالوده نمی خوردند
اما حالا به هم کاری ندارند
این یکی ... ثروتش را نمی توان شمرد
آن دیگری .. فقیری بدبخت است
و هردو با یک سرم و تعدادی دستگاه الکترونیکی زنده اند
حالا ملک الموت منتظر یک اشاره است
اگر یک سیم ناقابل را قطع کنی ...
الفاتحه
آی سی یو را می گویم ..
اینها همان آدم های دیروزند ؟
به یقین ... نه
و فردا را ...
خدا به داد برسد
سه شنبه 85 اسفند 15
نوشته شده در وبلاگ قبلی ... یعنی لبگزه ی بلاگفا
دوشنبه بیست و هفتم آذر 1385 ساعت 7:16
با اینکه شهریور آنجا بودم
و با اینکه حسابی هم گدایی کردم
اما کم آوردم
نه اینکه او کم داده باشد
نیاز و توقع من روزافزون و زیاد است
او هم که کم نمی آورد
این همه ... گدا را راضی می کند
آخر او ... هم رضاست و هم مرتضی
سلام بر تو ای علی بن موسی الرضا المرتضی
و حالا... باز هم می روم
فقیرم و می روم برای گدایی
می روم عجز خود را اعلام کنم
و مولایی او را اقرار...
می روم بگویم:
فقیر و خسته به درگاهت آمدم .. رحمی
که جز ولای توأم نست هیچ دستاویز
مگر نه آنکه موسم حج است ؟
و مگر نه آنکه دیدارش حج فقراست
پس می روم دست دراز کنم
و البته منتظر مزد نمی مانم
که حافظم چنین یاد داد :
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
چهارشنبه 85 اسفند 9
این نامه را دیروز برای آقای احمدی نژاد نوشتم
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
آقای دکتر محمود احمدی نژاد
با تقدیم سلام و آرزوی توفیق الهی برای شما و همه ی خدمتگزاران
لابد مطلع شدید که در آزمون ضمن خدمت آموزش و پرورش، چه اتفاق نامبارکی رخ داد؟ مثلاً به مناسبت بزرگداشت سال پیامبر اعظم ــ که جان من و شما فدایش باد ــ سوال هایی طرح شده بود که نه تنها به درد دین و دنیای کسی نمی خورد که جز جسارت به مقام بزرگ پیامبر مهربانی صلی الله علیه و آله و سلم چیز دیگری در بر ندارد. سوال هایی که هر انسان مسلمانی حتی از بیان آنها برای دوستانش نیز شرم دارد.
و لابد شنیده اید که آقای وزیر از مردم و مراجع عظام عذر خواهی کرده است ...
و لابد به زودی خواهید شنید که چون طراح سوال ها بچگی کرده و سوء نیتی نداشته، همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود و تنها او را از سمتش برمی دارند و طبق رسم دیرینه ی ما ایرانیان ــ مبادی آداب دان و قدر شناس !! ــ در جای دیگر و مقامی بالاتر می گذارند که دیگر نتواند از این سوال ها طرح کند و باورها و احساسات دینی مردم را به بازی بگیرد !!
ادامه ی نامه...
سه شنبه 85 اسفند 8
این مطلب را سه شنبه بیست و سوم خرداد 1385ساعت 22:7 در وبلاگ قبلی ام نوشته بودم که امروز به اینجا منتقل شد
سلام ...
چند سال است ما گوشه نشینان خرابات الست داریم گلو پاره می کنیم که بابا والله این مربی با این اندیشه ی دفاعی و روحیه ی ترسو به درد ما و تیم ملی ما نمی خورد .. اما کو گوش شنوا ؟؟
تیم ما و اصولا فوتبال ایران یک فوتبال تهاجمی است ... درست هم همین است و به خاطر همین است که به تیم ایران لقب برزیل آسیا داده اند... اما این آقا همیشه همین که یک گل می زنیم یا وقتی دنبال تساوی است .. تیم را به لاک دفاعی می برد .. و همه می دانیم که دفاع همان و گل خوردن همان... باور نمی کنید به همه ی بازی های زمان این آقا مراجعه کنید.
بازی با مکزیک را دیدید؟
ما که از اول توقع باخت داشتیم .. یا بهتر بگویم انتظار برد نداشتیم ... اما وقتی در نیمه ی اول آنقدر زیبا و منسجم بازی کردند توقعمان بالا رفت.. البته نه برای برد که حد اقل برای کسب یک مساوی و آبرو داری..
اما از این مربی که نه اندیشه و قدرت بازی خوانی دارد و نه حمیت و غیرت ایرانی گری چه توقعی داریم؟ این آقا که نه جرأت تعویض دارد و نه قدرت جایگزینی بازیکنان فسیل شده با بچه های جوان و جویای نام... مربی مکزیک گفته است من با تعویض هایم ایران را بردم .. ولی این آقا تازه بعد از بازی یادش افتاده که من باید فیلم بازی را ببینم تا بدانم که مشکل از سیستم بازی و ارنج من بوده یا بازیکنان مان بد بازی کرده اند..
یکی نیست بگوید حضرت آقا صحت خواب ... فوتبال امروز یک شطرنج است که باید حین بازی ... بازی خوانی کرد و مهره ها را جابجا کرد نه اینکه منتظر بشویم بازی تمام بشود تا ما نوار بازی راببینیم و بدانیم چه باید کرد؟ اگر مربی گری این باشد که عمه ی مرحومه ی ناصرالدین شاه هم مربی خوبی است.
نیمه ی دوم را معمولا به عنوان نیمه ی مربیان می شناسند .. یعنی نتیجه ی بازیخوانی و تفکرات مربی در نیمه ی دوم خودش را نشان می دهد ... حالا شما نیمه ی اول بازی با مکزیک و نیمه ی دوم را مقایسه کنید .. نیمه ی اول یک بازی پر طراوت و روان و طوفانی .. اما نیمه ی دوم یک تیم دست و پا بسته و زیر بار فشار تیم حریف ...
درست است گل دومی که خوردیم نتیجه ی اشتباه فردی بازیکنان بود .. درست است که مثلث اشتباه های کعبی و میرزاپور و رحمان رضایی گل را برای حریف به ارمغان آورد .. اما همین اشتباه ها نتیجه ی فشار مضاعف حریف و اندیشه ی دفاعی تیم ما بود ... آری تیمی که مدام دفاع کند یا پنالتی می دهد و یا دفاع خودش گل خودی می زند و یا اینکه در شلوغی جلوی دروازه یک توپ سرگردان غل می خورد و درون دروازه می رود..
چشم مسئولان تربیت بدنی و فدراسیون ما روشن .. چون حضرت آقا بعد از این افتضاح در مصاحبه با خبرنگاران تمایل خودش را برای قبول مربیگری در چین اعلام کرده است .. بله دیگر یک چند سالی اینجا با روانشناسی دقیق از جامعه ی ایرانی و بیانات احساسی و اینکه ایران وطن من است و از این خزعبلات... سوار گرده ی فدراسیون ما شد و با پول این ملت برای اولین بار اعتبار نشستن روی نیمکت جام جهانی را به دست آورد .. حالا دیگر ما اخه می شویم..
ما فکر می کردیم این احساس یک عده جوان بیگانه دوست است که برایش هورا می کشند .. اما دیدیم مسئولان ورزشی ما به اندازه ی همین جوانان هم یا نمی فهمند و یا از این جوانان احساسی ترند که همین که طرف به فارسی می گوید من قورمه سبزی خیلی دوست دارم برایش سر و دست می شکنند...
بابا جان .. اگه کاسه ای زیر نیم کاسه نیست .. دست از سر این ملت و احساساتشان بردارید و بگذارید این آقا چند صباحی هم به چین برود..
آقایان .. او دلش برای ما نمی سوزد .. شما چرا؟
چهارشنبه 85 اسفند 2
له الحمد
هنوز دو ماه نشده که من از وبلاگستان قبلی به پارسی بلاگ آمدم و هنوز از قواعد حاکم بر اینجا و چند و چون مراسم آن خبر ندارم.. اصلا روحم هم خبر نداشت که وبلاگم برگزیده شده و با اس ام اس یک دوست متوجه شدم. بنابراین:
1- از متولیان و دست اندرکاران پارسی بلاگ تشکر می کنم و برای بهتر شدن کارشان آرزوی توفیق دارم
2- نمی دانستم که باید به وبلاگ های برگزیده سر زد و تبریک گفت .. از همین جا از همه ی برگزیدگان گذشته معذرت می خواهم که نرفتم و تبریک نگفتم..
3 - از دوستان قدیم و جدیدی که آمدند و محبت کردند، نهایت سپاس را دارم .. اگر هنوز به بازدید نیامدم به حساب بی معرفتی نگذارید .. همه تان را در رادار دارم و به زودی خدمت یکایکتان می رسم ..
4- اشتباه نشود این خدمت رسیدن ما از آن نوع که گاهی پدر و مادر و گاهی معلمان عزیزمان خدمتمان می رسیدند .. نیست؛ از نوع دستبوسی و اظهار ارادت خدمت می رسیم.
5- حالا که با پارسی بلاگی ها چایی نخورده فامیل شدیم دوست دارم بگویم ضمن اینکه امکانات سایتشان خوب و جذاب است و دستشان درد نکند کاش قلمهای بیشتر و اندازه های بیشتر و متنوع تری را اضافه می کردند ... به نظرم در این زمینه قدری ضعف داریم. حتی گاهی تغییرات اعمال نمی شود... و البته شاید هم من بلد نیستم با آن کار کنم .. نمی دانم..
سه شنبه 85 اسفند 1
تا کور شود هر آنکه نتواند دید
نام محمد، بیشترین نام در جهان
در کتاب رکوردهای گینس آمده نام محمد بالاترین میزان را برای نامگذاری مردان به خود اختصاص داده است؛ به طوری که در جهان هفتاد ملیون نفر دارای اسم محمد هستند.
البته این آمار تنها اختصاص به نام محمد دارد و سایر اسامی و القاب پیامبر اسلام مانند طه، یاسین، بشیر، نذیر، خاتم، احمد، مصطفی، ابوالقاسم و ... در آن لحاظ نشده است.
همچنین سایت اسلام نیوز به نقل از روزنامه ی دیلی تلگراف اعلام کرد: در سال 2006 «محمد» بیشترین نام انتخابی برای متولدان پسر در انگلستان بوده است. سپس به استناد گزارش موسسه ی آمار ملی بریتانیا که تعداد پسران نام یافته به محمد را 4255 نفر ذکر کرده اعلام داشته است که این نام حتی از جورج ــ به عنوان متداول ترین نام پسران در انگلیس ــ هم بیشتر است.
بیچاره دشمنان پیامبر و اسلام خیال کرده اند خدای ما مثل خدایان خود ساخته ی آنان است که به وعده هایش عمل نکند ... مگر به پیامبرش نگفت: و رفعنا لک ذکرک
چهارشنبه 85 بهمن 25
شهادت زینت عابدان و سید ساجدان بر شما عاشقان تسلیت باد
امروز روز و ل ن ت ا ی ن است ...
کاش شکفتن گل های سرخ، مخصوص امروز نبود
کاش عاشقی ها همیشگی بود
کاش همه ی روزهامان و ل ن ت ا ی ن بود
کاش ولنتاینمان ایرانی بود و ملی...
کاش جوانانمان نیز خود، و ل ن ت ا ی ن بودند
کاش امروز روز لیلی بود
روز عذرا
روز شیرین
و یا هر دلداده ی ایرانی دیگر ...
پنج شنبه 85 بهمن 19
دو دسته گل در یک شب
نمی دانم دیشب برنامه های سیما را دیدید یا نه ؟ من با اینکه اصولا کمتر برنامه های سیما را پی گیری می کنم، دیشب از قضا بیشتر وقتم را پای تلویزیون گذراندم. در این یکی دو ساعت دو دسته گل تحویل گرفتم که نمی دانم همیشه این دسته گل ها به مردم تقدیم می شود یا از شانس خوب !! ما بوده است که نصیب ما شده است.
اولین دسته گل مربوط به برنامه ی 20:30 بود که در آن سراغ دکتر انور خامه ای از عناصر فعال حزب توده، رفته بودند تا ضمن مصاحبه ی مفصلی با وی، برگ هایی از تاریخ پهلوی را بگوید.
انگار تهیه کنندگان برنامه می دانستند که چه دسته گلی می خواهند به آب بدهند؛ برای همین و برای جلوگیری از اعتراض های احتمالی، گوینده نریشن توضیح داد که وی بعد از فعالیت طولانی در حزب توده، از آن ها کناره گرفت. ولی ادامه داد که بعد از آن وارد سیستم وزارت خانه ی آموزش و پرورش یا ... ( تردید از من است ) شد.
اول فکر کردم این آقا گفتنی هایی دارد که تا کنون نشنیده ایم و مسایلی را فاش خواهد کرد که تباهی نظام شاهنشاهی و انحراف حزب توده از یک سو و ارزش های مادی و معنوی انقلاب اسلامی را از سوی دیگر بیشتر نمایان می کند... اما تمام مصاحبه ی وی این بود که
ادامه ی مطلب...
دوشنبه 85 بهمن 16
دیروز ... یزدیدیم !!
امروز ... در حال کاشانیدنیم !!
و بعد ... می تهرانیم !!
البته اگر خدا بخواهد ...
تکیه ی میر چخماق در مرکز یزد
یزد ... شهر باد گیرها
مسجد جامع یزد
این هم که معلوم است ...
آتشکده ی 1515 ساله ی زردشتی های یزد
مرقد پاک آقا علی عباس ... کاشان