سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 222
بازدید دیروز: 65
بازدید کل: 1382574
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



مهندسی فرهنگی

چهارشنبه 86 آذر 21

چند شب پیش وقتی مقام رهبری داشتند با شورای عالی انقلاب فرهنگی سخن از مهندسی فرهنگی می گفتند، دلم به حال تنهایی شان می سوخت و عدم همراهی متولیان مربوطه با آینده  شناسی و ژرف نگری ایشان را به وضوح می دیدم...
بعد که طی دو شب گفتگوی ویژه ی خبری، اظهار نظرهای بعضی از مسئولان را دیدم، بیش از گذشته به این باور  رسیدم...
البته قصد جسارت به هیچ یک از داعیه داران فرهنگ و مسئولان فرهنگی مربوطه ندارم اما معتقدم تا وقتی که عضویت در شورای عالی فرهنگی، دغدغه ی اصلی اعضا نباشد و این عنوان هم تنها به منزله ی یک شأن و یک عنوان تشریفاتی در حاشیه ی مسئولیت های اصلی سیاسی ـ اجتماعی حضرات به حساب آید، هرگز اندیشیدن روی مقوله ی مهندسی فرهنگی و سایر مباحث مرتبط با فرهنگ عمومی و ... کار اولیه و اصلی نخواهد بود و  اینگونه باز هم ره به جایی نخواهیم برد...
و بازهم... حضرت آقا تنها هستند... 

شیراز

دوشنبه 86 آذر 19

جایتان خالی... شیراز با تمام زیبایی هایش ... البته زیبایی های معنوی و مردم خونگرم آن...  وگرنه زیبایی شیراز بیش از هر چیزی در اردیبهشت ماه جلوه گری می کند...
ساعت 22:40 جمعه شب 16 آذر ماه 86 با هواپیمای توپولوف ایران ایر تور پرواز کردیم .. همان روزی که تقریبا بیش از 24 ساعت در تهران باران داشتیم .. ابر و مهی که حتی قبل از پرواز و از روی زمین معلوم بود موجب تکان های شدید هواپیما می شد... این تکان ها و به قول خلبان ها توربالانس تا نزدیکی های شیراز ادامه داشت.
اما به هر حال به سلامت رسیدیم... جای شکرش باقی است

  

  این تصویرها ضریح مطهر حضرت سید میر محمد فرزند امام موسی بن جعفر و برادر شاهچراغ و امام علی بن موسی الرضاست... قابل توجه که ایشان جد بزرگ ما هستند و نسب ما از طریق این بزرگوار به امام موسی بن جعفر می رسد... جای همه تان را خالی کردیم و بیادتان بودیم


سفری هم به جهرم رفتیم.. جهرم شهر آباء و اجدادی ماست اما جز یکبار به آنجا نرفته بودم.. عجیب مورد محبت مردم خونگرم آنجا قرار گرفتم.. طوری که اگز مجبور به برگشتن نبودم چند روزی آنجا می ماندم..
با همسن و سال های پدر  و همبازی های وی گفتگوهایی داشتیم.. خاطرات شیرینی رد وبدل شد و البته بیشتر رد شد... با بعضی از بزرگان شهر دیداری داشتیم... و شب را در یک باغ و در کنار شومینه ای هیزمی تا صبح لرزیدیم... جای همگی خالی بود که  یا بلرزید و یا با ما دود هیزم بخورید

     

نخل و نخلستان های جهرم... و درخت عشق جهرمی های اصیل

 

درختان نارنج که در خیابان های جهرم فراوان یافت می شود.. اگر تهران بود چیزی باقی می ماند..؟


این هم درخت ترنج.. یا همان بالنگ

گرش ببینی دست از ترنج بشناسی            روا بود که ملامت کنی زلیخا را



این هم شومینه ی زیبایی که برای یخ نزدن، تا صبح چندین بار بیدار شدم و در آن هیزم ریختم... دقیقا موقع صبحانه بود که هیزم های میزبان بخت برگشته تمام شد...
ما هم که بعد از صبحانه بیرون رفتیم .. به ما چه ؟  


 

 


حق انتخاب

پنج شنبه 86 آذر 15

سلام

این هم دوتا نوشته ی دخترانه که در یکی از جلسات به دستم رسید

من جواب سؤال اول را پیشترها در یک پست داده ام
بقیه ش با شما .. راستی چرا ... ؟

 

البته از بدی خط ایراد نگیرید .. من که به این بنده های خدا حق می دهم که سعی کنند خطشان را عوض کنند  

پ ن ـ برای سه چهار روز نیستم .. یک مسافرت کاری به شیراز... اگه نتونستم سر بزنم دلیلش همینه..


استخاره

جمعه 86 آذر 2

چندی پیش یکی از دوستان در باره ی استخاره سؤال می کرد. البته بسیار پیش آمده است که دوستان دیگری نیز در جلسات مختلف در این باره سؤال کرده اند ... استخاره چیست و در چه مواردی می توان استخاره کرد؟
استخاره از ریشه ی خیر و در باب استفعال به کار رفته و به معنای طلب خیر کردن است. در اصطلاح نیز به همان معنای درخواست کردن خیر است که وقتی انسان در کاری، دچار تردید و دودلی می شود به استخاره پناه می برد و با درخواست خیر از خدای متعال از حیرت و دودلی بیرون آمده و به یک تصمیم قطعی می رسد.
این نکته قابل توجه است که استخاره با فال و پیش بینی تفاوت دارد و برای حدس زدن آینده به کار نمی رود. زیرا اصولا اسلام با کهانت و پیش گویی و فالگیری مخالف است و اینها را به رسمیت نمی شناسد؛ در حالی که استخاره یک موضوع اسلامی و مورد تأیید روایات دینی است.
گاهی بعضی ها بدون توجه به مفهوم استخاره، و بدون اینکه بدانند استخاره برای چیست استخاره می کنند و بیش از گذشته دچار سردرگمی می شوند.
یادم می آید روزی خانمی از من استخاره خواست.. وقتی استخاره کردم و جواب دادم که خوب است؛ کلی خوشحال شد و با ذوق زدگی گفت: پس قبول می شوم؟
پرسیدم: یعنی چی؟
گفت: فردا آزمون رانندگی دارم ... استخاره کردم ببینم آیا قبول می شوم یا نه.. حالا که شما گفتید خوب است، معلوم است قبول می شوم..!!
و من تازه فهمیدم که باید مفهوم استخاره را از نو برای وی توضیح بدهم.

                                                                                             ادامه ی مطلب...

ولادت عشق مبارک

چهارشنبه 86 آبان 30

گر چه آهو نیستم.. اما پر از دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی؟

دهاتیم سخن عاشقی نمی دانم! یا ضامن آهو! شانه هایت کو؟
                                                  عکس دزدی .. نه سرقتی است.. محض اطلاع

 


آنفلونزای شدیدی که عارض وجود شریفمان !!! شد و ما را به دکتر و سرم و آمپول های کذایی انداخت، هر چه نباشد دو سه تا خوبی جانانه داشت:

1- لطف خدا را که همیشه شاملمان بود، یکبار دیگر با تمام وجود حس کردم .. چون باور دارم که بیماری چشمک خداست به بندگانش که بگوید دارمتان بندگان ناسپاس من...

2-  کتاب "من او" را خیلی وقت است داریم و تعریفش را خیلی شنیده ام... دوستمان هم خیلی وقت است از آن می گوید.. همیشه دلم می خواست بخوانمش اما فرصت نمی شد... امروز در بستر بیماری بدون اینکه نیاز باشد بلند شوم دستم را دراز کردم از قفسه بر داشتم و شروع کردم به خواندن ... خدا کند بتوانم تمامش کنم چون هر چه بهتر شوم گرفتاری ها آنقدر دست به دست هم می دهند و اولویت های کاری آنقدر زیاد می شوند که فرصت را می گیرد.
البته شما مثل منطقی ها صغری و کبری نچینید و استدلال نکنید تا به این نتیجه برسید که پس ادامه ی بیماری بهتراست تا بتوانی تمامش کنی...

3-  باور کردم که اگر هم می خواهی از نعمت های خداداد که از آن بهره مند هستی بگویی نباید حالت پز دادن و به رخ کشیدن باشد و تنها باید از روی بیان نعمت های الهی باشد.. آخر دو سه روز پیش به یکی از دوستان که به خاطر آنفلونزا از خوردن انگور پرهیز داشت می گفتم شما چقدر لی لی به لالای خودتان می گذارید .. من که در اوج تب و سرما خوردگی، تازه ترشی هم بیشتر می خورم؛ خربزه و انگور که دیگر نگو..
بنده خدا با تعجب و حسرت نگاهم می کرد هرچند ناباورانه ... و ما هم بیشتر جولان می دادیم و به این خصلت خود می نازیدم... دو روز بیشتر نگذشت که خدایی که به قول مردم جای حق نشسته است، خواست یک رو کم کنی حسابی بکند و ما دچار آنفلانزا شدیم از نوع به  شدت ... چون به خودمان اطمینان داشتیم زدیم به ترشی از نوع به شدت ... و افتادیم از نوع به شدت ... تا جایی که هنوز هم افتاده ایم ولی نه به آن شدت .. چون رویمان کم شد..

4- فهمیدم علاوه بر آنفولانزای مرغی و افغانی و چچنی و یمنی و سودانی و .... یک نوع دیگر هم هست .. آنفلونزای فیلی ... بله آنفلونزای فیلی ... چون آنقدر دستمال به بینی می کشی که بینی ات مثل خرطوم فیل می شود. اگه باور ندارید از ایشون بپرسید...

آخ بینی م ..

 

پ ن ـ بالاخره ندانستیم ترجمه ی influenza   را باید آنفلونزا نوشت یا آنفلانزا و یا آنفولانزا .. مهم نوشتنش نیست مهم گرفتنش هست که ما گرفتیم..

 
درخواست همیاری از کلیه هموطنان برای دفاع از حق ایرانی بودن 
از ایران و ایرانی دفاع کنید 


ما و مایکروسافت

دوشنبه 86 آبان 21

درخواست همیاری از کلیه هموطنان برای دفاع از حق بودن 

یاهو و هاتمیل از شرکت های اقماری کمپانی مایکروسافت، اخیرا در سرویس میل خود نام کشور عزیزمان ایران را از لیست کشورهای جهان برداشته است. ما ملت ایران بر این باوریم که این حرکت بر خلاف اصول انسانی و اخلاقی و ناقض حقوق بشر به هر دلیل سیاسی بین ایالات متحده و دولت جمهوری اسلامی ایران است.

بدینوسیله از یاهو می خواهیم تا مجددا نام کشور عزیزمان ایران را به فهرست کشورهای دنیا برگرداند و ازهزاران کاربر ایرانی به خاطر حذف نام کشورشان عذرخواهی نماید.

کشور ایران کشوری است با تاریخ هفت هزار ساله و تمدنی غنی و بسیار قدیمی که تاریخ بشر به دانشمندان و هنرمندان این مرزوبوم افتخار می کند. ما ایرانیان نیز افتخار می کنیم که با تمام گرایش های فرهنگی، سیاسی، مذهبی و حتی زبانی یک ملت واحد و متحد هستیم که در برابر بیگانگان همیشه یک پارچه دست در دست هم نهاده ایم و از استقلال و شرف خود دفاع کرده ایم. 

از کلیه دوستان عزیز درخواست می شود این متن را به وب سایت یا وبلاگ خود اضافه کنید یا از طریق ایمیل، کامنت و .... برای دوستان ارسال کنید تا تنها با کلیک بر روی این لینک  و افزایش نرخ مراجعه به آن، این نوشته در موتورهای جستجو رتبه مناسب برای نمایش در مقابل چشمان میلیونها انسان را بدست آورد و اعتراض ایرانیان نسبت به حذف نام کشور خود به گوش همه ساکنین دنیای مجازی برسد.

 



چشممان روشن

چهارشنبه 86 آبان 16

تسلیت !

وقتی باید شعاری داد ... از سر رفع تکلیف و همرنگی با جماعت

پ ن 1 ـ با تشکر از دوستی که این را برایم فرستاد
پ ن 2 ـ قسمت های سیاه ... برای حفظ آّبروی مسئولان محترم این سازمان دولتی !!!


گیلان و مازندران

شنبه 86 مهر 28

رشت،  لاهیجان، رودسر، رامسر، چالوس و نوشهر
بابلسر، بابل، قائمشهر، فیروزکوه و تهران

بعد از یک دوره ی خانه نشینی و بی سفری
چقدر می چسبه یه سفر جانانه
اونم تو این فصل زیبا
هرچند که مسافت این سفر زیاد باشه 
و عمرش فقط 24 ساعت...

اضافه شده ... همین الان ساعت 21:03 روز یکشنبه 29/7/1384  از تنکابن

بسیاری از دوستان خیال کردند من رفتم و برگشتم در حالی که هنوز تو راهم
جاتون خالی هوا بسیار عالی ...
هرچند من بیشتر تو ماشین هستم و در حال جاده پیمایی .. ولی همین هم خیلی خوبه
هر جا رفتم و بروم بیاد دوستان وبلاگ نویس اون شهر چه بشناسم و چه نشناسم هستم
ناهار رو جاتون خالی در رستوران سجاد بین لاهیجان و لنگرود خوردیم
نماز رو در مسجدی در رودسر خوندیم... چقدر چسبید و چه مسجد با روحی بود


این هم یه عکس یادگاری از این مسجد تقدیم به رودسری های مهربان

بعد از ظهر در مراسم بزرگداشت سرلشکر خلبان شهید خلعتبری در رامسر بودیم
و حالا هم در تنکابن ... بقیه شم با خداست

 

اضافه شده ...  دوشنبه 30/7/1384 
برگشتم ... جای همه تون خالی


فلفل زینتی چالوس

این شعر خواجه ی بی بدیل شیراز که توسط محمد رضا شجریان، هنرمندانه در دستگاه شور اجرا شده است همدم تمام سفرم بود... با مصرع مصرع و کلمه کلمه اش عجین شدم...  آن هم در این جاده زیبای مه آلود که عکسش را همین زیر می بینید...

دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود
گرچه می گفت که زارت بکشم می دیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود
جان عشاق سپند رخ خود می دانست
وز پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود


مه جانفزایی که کم کم روی جاده و ما هم فرود آمد


درگیرم

دوشنبه 86 مهر 23

امروز جایی با غلامحسین الهام هم سخن شدم... گفتم شما اعلام می کنید مدارس حق ندارند بابت تحصیل بچه ها پول بگیرند ... اما می گیرند. گفت: کدام منطقه؟ کدام مدرسه؟
می خواستم بگویم مگر یکی دوتا هست؟ اما... بگذریم

دیشب برای اولین بار در عمرم رکورد شکنی کردم .. رکوردی که هرگز دوستش ندارم...هفتاد دقیقه سخنرانی کردم
البته ــ به قول آخوندها لایخفی که ــ سخنرانی در یک همایش تخصصی و پیرامون مهندسی فرهنگی بود و گرنه من خودم همیشه به دوستان توصیه می کنم کم گوی و گزیده گوی...

شیطان هرگز نمی تواند از آنهایی که اطاعتش نمی کنند انتقام بگیرد و بلای دکتر پژوهان را بر سرشان بیاورد .. این ساخته و پرداخته ی هیجان آفرینی و خیال پردازی های سینماگرهاست... خشم شیطان نمی تواند بر ما مصیبت ببارد... این الله یدافع عن الذین آمنوا...

پ ن 1 ـ مرد را دردی اگر باشد خوش است... فعلا هم ما داریم بار دلمان را با پاییز معامله می کنیم 

پ ن 2 ـ  تا آخر هفته به شدت درگیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرم ... همین!! 


<   <<   36   37   38   39   40   >>   >