اطلاع از بروز شدن
جمعه 87 شهریور 22
سلام دوستان عزیز... با عرض معذرت از این همه کم کاری های اخیرم که ناشی از گرفتاری ها و مشغله های متنوع است
در جلسه ی پانزدهم هم اندیشی جوانان (دوم شهریور) که بحث در مورد خداشناسی بود، در مورد آیه ی نور بحث مفصلی شد. گوشه ای از صحبت های من که در سایت هم اندیشان نقل شده است چنین است:
آیه ی الله نور السموات و الارض نمی خواهد چیستی خدا را برساند. دست آخر هم گفته اند نور السموات همان منور السموات است. این آیه می خواهد بگوید اگر خداوند نبود هیچ چیزی در آسمان و زمین نبود برای دیدن. خداوند باعث شناخت ماست نسبت به تمام هستی. تعمق در این آیه هم در نهایت به مقامات عرفانی می رسد نه به شناخت چیستی خدا. جالب است که بدانیم خداوند در هیچ جای قرآن دنیال اثبات چیسی خودش نیست! همه جا می گوید هوالله لا اله الا هو.. هو الله احد.. الله الصمد... خداوند را با ویژگی هایی که جزو ذات خداست می شناسیم نه با ذاتی که به صفاتی متصف است.. به خاطر همین است که فرموده اند: در ذات خدا فکر نکنید ولی در نشانه ها و نعمت هایی او فکر کنید. جالب است که حتی آنجایی که موسی تقاضا می کند که ذات خدا را ببیند ـ هرچند این تعبیر در حق یک پیامبر صحیح نیست اما انگار کسی می خواهد خدا را با دیدن او بشناسد ـ خداوند می گوید: ای موسی! این کوه را ببین اگر بر سر جای خود باقی ماند تو هم می توانی مرا ببینی و ناگهان کوه منفجر می شود و حضرت موسی غش می کند. فخر موسی صعقا
دقت کنیم که قرآن پر است از آیه های محکم و متشابه. در اول سوره ی بقره می گوید این کتاب برای هدایت متقین است. اگر کسی متقی نباشد و به تعبیر علامه که این متقین را به عنوان حق جو ترجمه کرده اند اگر کسی دنبال حق نباشد می تواند با همین آیات متشابه گمراه شود.
مثلا "ان الله علی العرش استوی" واقعاً عرش چیست؟ واقعاً مستقر شدن خدا بر عرش آیا مثل استقرار ما بر صندلی و اشیای دنیاست؟ یا آنجا که می گوید "و کان عرشه علی الماء" عرش خدا بر آب است، یعنی چه؟
اما اینکه سوال شد که آیا تمام مخلوق خدا خیر یا نور است؟ این یک نگاه جامع نگرانه نیاز دارد نه نگاه جزئی به مخلوقات. یعنی تمام چیزهایی هم که در ظاهر به عنوان مظاهر زشتی و بدی شناخته می شوند نیز در نظام احسن الهی و در کلیت خلقت، خیر است. حضرت علی (ع) حتی به آتش جهنم هم "به به" می گوید. به خلقت شیطان هم همینطور.. زیرا اگر آتش جهنم نبود عدل خدا زیر سوال می رفت و اگر شیطان نبود که خبیث از طیب شناخته نمی شد.
وقتی چرخ گوشت درست میشود ممکن است دست کودکی هم درون آن برود، اما سیستم آن مفید است و برای خیر ساخته شده است و همینطور است الکتریسیته و هواپیما و هرچیز دیگری را می توان مثال آورد که خطرات خودش را دارد اما در مجموع منافعی برای بشریت دارد.
برگردیم به بحث اصلی خودمان... در جلسه ی قبل هم گفتیم که دایره ی علم ما به خدا نمی رسد. علم مبتنی بر فرضیه و آزمون است و تا فرضیه ی مخالف جدیدی نیامده می تواند که اثبات قبلی را نفی کند، قابل اتکا است ولی بعضی فرضیه ها بقیه را نقص می کند و مبنای علمی قبلی را نفی می کند و بر باد می دهد. .بنابراین بهترین راه برای شناخت خدا، دریافت خداست و درک او با تمام وجود است. البته این به معنای نفی علم نیست اما باید دید که چگونه می توان علم را به انگیزه و دانستن خدا را به یافتن خدا تبدیل کرد؟
یکشنبه 87 شهریور 10
کسی که عادت داشته روزی یکی دوساعت پای کامپیوتر می نشسته و حالا با اینکه هم تو خونه کامپیوتر و اینترنت داره و هم تو دفتر.. اما از دوشنبه تا همین الان نتونسته جز یه بار ـ اونم واسه پنج دقیقه ـ حتی اونو روشن کنه...
دلیلش چیه به نظر شما؟
1- کارهای اداریش خیلی زیادتر شده..
2- دایره دل مشغولی هاش گسترده تر شده
3- مهمون داره.. از نوع به شدت
4- گرفتار تعمیرات اساسی خونه شه.. اونم مرکز ثقل خونه یعنی آشپزخونه..
5- مدیریت زمان از دستش در رفته..
6- خیلی خسته است
7- قاطی کرده... حسابی
8- همه موارد..
حالا بگید نتیجه ش چی می شه؟
1- جواب کامنت دوستانش رو نمی تونه بده و به وبلاگاشون نمی تونه سر بزنه
2- وبلاگش رو نمی تونه به موقع آپ کنه
3- اس ام اس های دوستان رو هفتگی نگاه می کنه و جوابشون رو نمی تونه به موقع بده..
4- یه فرم که باید تا امروز بعد از ظهر تحویل ارشاد می داده .. همینطوری می مونه
5- کار تصحیح و چاپ کتاب جدیدش هی به عقب میفته
6- مهموناش هی بهش متلک می گن
7- جواب آزمایش پدرش سه هفته تو آزمایشگاه می مونه و و قت نمی کنه بره بگیره..
8- زن و بچه هم از دستش خسته می شن...
9- به خاطردغدغه های مختلف، یه نماز با حال نمی تونه بخونه
10- همه موارد...
خیلی ممنونم به خاطر پاسخ صحیحتون.. نمره همه تونم... بیست
یکشنبه 87 شهریور 10
چهاردهمین جلسه ی هم اندیشی جوانان، طبق معمول و با حضور گرم دوستان در روز شنبه 26/5/87 تشکیل و به موضوع از پیش تعیین شده یعنی "شناخت خدا و راه های آن" پرداخته شد. همه ی دوستان به شکل فعالی در بحث شرکت کردند و به بیان دیدگاه های خود پرداختند. ابتدا اینجانب به عنوان مقدمه ای برای شروع بحث، چنین آغاز کردم:
حضرت علی (ع) می فرماید: در نعمت های خدا فکر کنید؛ اما در ذات خداوند فکر نکنید.
همین می تواند آغاز بحث باشد که چرا نباید در ذات خدا تفکر کرد؟ هر چند شناخت خدا از طریق علم هم امکان پذیر است اما انگار خداوند صد در صد احساس کردنی و دریافتنی است. اگر بخواهیم خدا را تنها با تکیه به علم بفهمیم و بشناسیم، در همان ابتدای راه می مانیم. زیرا عقل ما آنقدر محدود است که به ذات خداوند پی نخواهد برد و این همان است که دستور می دهند در ذاتش فکر نکینم که نه تنها عقل کشش این کار را ندارد که ممکن است به جنون هم بکشد.
یکشنبه 87 شهریور 3
خبر خیلی بدی بود.. مسئول دفتر هم گویا می دانست چقدر به او علاقه دارم.. سرش را زیر انداخت و گفت: خبر خوبی نیست اما سرتیپ صادقپور دیروز...
امیر سرتیپ خلبان صادقپور از خلبانان غیور اف 14 و عقاب تیزپرواز آسمان آبی ایران در زمان جنگ تحمیلی، دیروز دار فانی را وداع گفت... و پرستوی نازنیمان پرواز کرد.. پروازی که ..
آنچه مرا بیشتر از هرچیز دچار تاثر کرد حق استادی بود که بر گردنم داشت... خاطره ی شیرین شاگردی او و پرواز در کنار او را نه الان.. که هرگز فراموش نکرده و نمی کنم ... منطقه ی آلفا، اینتری پوینت تهران، داون ویند، تاچ اند گو و دهها واژه ی تخصصی دیگررا همیشه با او مرور می کنم... مکالمه اش با برج مراقبت فرودگاه تهران و درخواست اجازه ی پرواز و اجازه ی فرود، همیشه در گوشم زمزمه می کند.. و از همه مهمتر چهره ی همیشه خندان و اخلاق نیکش نقشی است که تا ابد بر دلم می ماند..
بی شک شاگردان او که امروز آهنین بالان سرافراز جمهوری اسلامی ایران هستند نیز مانند من در فراقش خواهند سوخت...
یکشنبه 87 مرداد 27
مولای من! سلام..
دیشب ماه گرفته بود نازنین
هرچه نگاه می کردم اثری از غم نداشت
دلگیر نبود.. دلتنگی هم نمی کرد
شاد بود... شاد شاد
اما انگار این ماه... از روی تو شرم داشت
که چهره ی خود را در پس زمین کشیده بود
و شاید هم در برابر نور تو کم آورده بود
جالب بود ماه دیشب..
چه زیرکانه زیر چشمی به زمین نگاه می کرد
دلش نمی آمد تمام صورت خود را پنهان کند
خب حق داشت..
نگاهی به ما داشت و گاهی چشمکی ..
و نگاهی هم به سامرا..
می خواست فروغ دل افروز تو را ببیند
و جانی بگیرد... تازه ی تازه
طلوع مولای زمین را ببیند
و مالک زمان را..
تو را ببیند .. تو را ای ماه دلارای آفرینش
ماه دیشب دیدن داشت
بد جوری رنگش را باخته بود..
عید زیبای نیمه ی شعبان بر شما دوستان عزیزم مبارک باد
و یک غزل به مناسبت این عید سعید تقدیم به شما... غزلی از مهدیه جلال هم جلسه ای انجمن ادبی مان.. جوانی است خوش ذوق و استعداد که روز به روز طبعش روان تر می شود و شعرش فاخر تر...
ضریح نام تو آغاز این توسل ها
همیشه جاری چشمان این تغزل ها !
دو دست خالی ام از التماس لبریزند
بیا !که بی تو ندارند انتها پلها
بیا که بی تو در این انتظار پوسیدست
لباس حوصله بر پیکر تحمل ها
هزارو سیصدو ...عمریست بی حضور شما
در انتظار بلوغ اند این تکامل ها
غروب جمعه که می آید و نمی آیی
دلم خوش است به خوب و بد تفأل ها
و این یکی که نمی دانم از کیست و امروز برایم اس ام اس شده بود... بی نظیر است..
قطعه ی گمشده ای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاری است، نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است
پنج شنبه 87 مرداد 24
س ن 1 ـ برای آقای یزدی که گفته بود مسکن چی؟
س ن 2 ـ اول پست قبلی رو بخونید حتما لطفاً
هزینه مسکن در تهران
کجای دنیا هزینه ی مسکن 271 ریال می شود که در تهران شده است؟ هزینه ی مسکن سال به سال دارد بالاتر می رود و باعث شده تا مخارج زندگی مردم افزایش یابد. نمودارهای تهیه شده نشان می دهد که هر روز هزینه ی مسکن بالاتر رفته و معلوم نیست آخرش به کجا می رسد؟ خبرنگار اداره نمودارهای زیر را از قسمت احصائیه تهیه کرده است و بر دولت است که فوراً جلوی این افزایش قیمت را بگیرد.
سال قیمت به ریال
ـــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــ
1315 10
1316 12
1317 14
1318 16
1319 19
1320 21
1321 46
1322 72
1323 97
1324 111
1325 103
1326 116
1327 132
1328 154
1329 152
1330 167
1331 172
1332 177
1333 324
1334 268
1335 271
پ ن 2 ـ من نمی دانم این اقلام در مورد اجاره است یا خرید.. ظاهرا برای آن روزی ها موضوع به حدی روشن بوده که روزنامه مابه ازای مبالغ را ننوشته است که ماهانه است یا سالانه.. خرید است یا اجاره.. ؟
پ ن 3 ـ آن «س ن» های بالای متن، دقیقا نقطه ی مقابل پانوشت است.. یعنی سرنوشت
پنج شنبه 87 مرداد 24
امروز قیمت انواع میوه و تره بار تنزل کرد و نسبت به روزهای قبل کمی کاهش داشت. قیمت میوه و تره بار در بازار امروز به شرح زیر بود:
سیب شمیرانی هر کیلو 40 ریال
سیب لبنانی هر کیلو 50 ریال
گیلاس اصفهان هر کیلو 25 تا 30 ریال
گیلاس شمیران هر کیلو 40 تا 45 ریال
توت فرنگی هر کیلو 50 تا 65 ریال
موز هر عدد 6 ریال
پرتقال مازندران هر عدد 8 تا 10 ریال
پرتقال لبنان هر عدد 15 تا 20 ریال
هندوانه هر عدد 7.5 ریال
لوبیا سبز هر کیلو 25 ریال
قارچ هر کیلو 30 ریال
هویج هر کیلو 10 ریال
سیب زمینی تازه اسلامبولی هر کیلو 10 ریال
سیب زمینی متفرقه هر کیلو 4 ریال
گوجه فرنگی بندر عباسی هر کیلو 15 تا 25 ریال
گوجه فرنگی اهوازی هرکیلو 40 تا 45 ریال
بادمجان صد عدد 150 ریال تا 250 ریال
کاهو هر کیلو 5 ریال
پ ن 1ـ البته منظور از امروز 26/2/1338 است که امروز در کتاب اطلاعات 80 سال، ص 418 خواندم
پ ن 2ـ روزها که تا غروب دفترم و شب ها هم در محضر مهمان عزیزی هستم که کمتر می تونم آنلاین بشم.. الان هم ایشان برای استراحت تشریف بردند و ما یواشکی خدمت رسیدیم.
دوشنبه 87 مرداد 21
قرار بود در جلسه ی سیزدهم هم اندیشی جوانان در مورد حقوق زن و مرد، تفاوت ها و مسئولیت ها بحث بشود. البته مقداری هم همفکری شد. اما مسیر بحث خود به خود به جای دیگری کشیده شد و این البته از محاسن جلسات هم اندیشی است که طرح درس و قالب خاصی ندارد.
بعد از گفتگوی دوستان حقیر چنین ادامه دادم: در اسلام واقعی، هیچکدام از زن و مرد بر هم ارجحیت ندارند. هرچند افسانه های دینی زن را موجودی ضعیف و مهجور می دانند اما دیدگاه واقعی دین این نیست. از نظر دین «هن لباس لکم و انتم لباس لهن» تعریف روابط زن و مرد است. از نظر قران هر کدام وسیله ای برای رفع عیب دیگری است و این رابطه یک رابطه ی دوطرفه است. این یک نگاه کلی است و آن وقت بحث فروع موضوع پیش می آید که هرکدام در جای خود قابل بحث و بررسی است.
قبل از اینکه به مباحث موردی و مصداقی مطرح شده بپردازیم یک نکته ای را باید عرض کنم که متاسفانه بسیاری از ما مسلمانی را اعلام کرده ایم اما ته دلمان مسلمان نیست. یعنی اسلام را با تمام آنچه هست و نیست نپذیرفته ایم و اگر هم چیزی را قبول داریم دنبال این هستیم که یک نوعی برایش دلیل بیاوریم تا ته دلمان راضی شود. یعنی می خواهیم احکام اسلامی را عقلی بپذیریم و راضی بشویم در حالی که جایگاه عقل در اصول اسلامی است نه در احکام و فروع. و اتفاقا بسایری از آنهایی که با اسلام مشکل دارند سعی می کنند از همین روزنه نفوذ کنند و اعتقادات مسلمان ها را نسبت به دین دچار تزلزل کنند.
دوشنبه 87 مرداد 21
شنبه 87 مرداد 19
در چند روز گذشته نشد به خانه های با صفای دوستان سری بزنم.. می خواستم بنویسم خیلی گرفتارم اما یاد شیما سارنج افتادم.. یک روز در طبقه ی دهم هتل جوهرة العاصمه در مکه مکرمه، صحبت از کمبود وقت شد و من گفتم خیلی گرفتارم. او گفت: نگویید گرفتارم.. چون در کلمه ی «گرفتاری» یک بار منفی وجود دارد که هم به خودتان و هم به شنونده انرژی منفی منتقل می کند.
شیما سارنج همسفر امسال عمره ی ما بود.. دختری بیست و سه چهار ساله که پر از آرامش بود و اعتماد به نفس.. مسلط بر خویش بود و مصمم.. تمام این ها در گفتار و رفتارش موج می زد. روزی که داشتیم با هم قرآن کار می کردیم چنان مسلط و روان قرائت می کرد که گویی چند سال است کلاس آموزش می رود. وقتی از او پرسیدم که در کلاس های قرآنی شرکت می کنی؟ گفت: نه.. اما از وقتی تو در جلسه ی تهران گفتی برای یاد گرفتن مخارج حروف و قرائت روان و صحیح قرآن، نوارهای اساتید قرآنی را گوش کنید، این کار را کردم..
چنان با آرامش سخن می گفت که به قول دوستان هم اتاقی اش آرامش را به آنان نیز منتقل می کرد. تازه این آرامش و اعتماد به نفس با تمام مشکلاتی بود که شاید برای هرکسی به خصوص دختران، حد اقل یک مقدار نق نق را به دنبال داشته باشد. او چهارسال تمام در رشته ی مهندسی کامپیوتر درس خوانده بود؛ اما هنگام فارغ التحصیلی، پایان نامه اش را نپذیرفته و به هرحال مدرک او را نداده بودند. فکر می کنید چه کار کرده بود؟ دعوا و مرافعه؟ یا زانوی غم به بغل گرفتن و به افسردگی دچار شدن؟ هیچکدام.. او که در یک شرکت معتبر وارد کننده ی تجهیزات آلمانی کار می کرد، تصمیم گرفت زبان آلمانی بخواند. با عزم راسخ در کنکور شرکت کرد و الان هم ترم چهارم زبان آلمانی را می گذراند.
چند وقت پیش با وی صحبت می کردم.. می گفت از آن شرکت هم به هر دلیلی بیرون آمده و الآن عملا بیکار است.. اما ذره ای از ناامیدی و دلهره در کلامش حس نکردم.. درود بر شیما سارنج