سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 55
بازدید دیروز: 269
بازدید کل: 1382676
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



یکی از احادیث معروف نزد شیعه حدیث «سلونی» است. سلونی به معنای «از من بپرسید است» که از امام علی بن ابی طالب علیه السلام در چندین مورد نقل و در عرف شیعه، به اختصار به حدیث سلونی معروف شده است.
آن حضرت می فرمود: ایها الناس! سلونی قبل ان تفقدونی فلانا بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض... (1)
یعنی: ای مردم! قبل از این که مرا از دست بدهید سوالات خود را از من بپرسید که من به راه های آسمان از راه های زمین آشناتر هستم.
این حدیث حکایت از علم گسترده ی آن حضرت دارد؛ به طوری که با این اعتماد به نفس باور نکردنی چنین اعلام می کند.
مرحوم علامه ی امینی بعد از بیان این حدیث می گوید: در بررسی تاریخی که داشته ام ندیده ام قبل از علی، کسی غیر از پیامبر اسلام چنین ادعائی بکند؛ و بعد از حضرت علی هم کسی چنین ادعائی نکرده مگر این که مفتضح و رسوا شده است.
آن گاه نمونه هایی از این رسوایی را نقل می کند. به دو نمونه دقت فرمایید:
مقاتل بن سلیمان روزی در میان مردم گفت: غیر از عالم عرش، هرچه دوست دارید از من سوال کنید.
یکی برخاست و پرسید: وقتی آدم حج انجام داد، چه کسی سر او را تراشید؟
او سرش را به زیر انداخت و گفت: این کار شما نیست. خداوند می خواست مرا به خاطر غروری که پیدا کرده بودم امتحان کند.
همین فرد یک بار دیگر در میان گروهی چنین ادعائی را تکرار کرد. فردی از او پرسید: دل و روده ی مورچه در کدام قسمت بدن اوست؟ در بند ابتدایی یا انتهایی؟
و باز هم آن بیچاره از جواب درماند.
هرچند این سوال ها نه اهمیتی دارد و نه پاسخ آن به درد دنیا و آخرت  انسان می خورد و شاید تا حدی احمقانه هم به نظر بیاید؛ اما وقتی خداوند بخواهد کسی را که دارای غرور علمی شده است رسوا کند، چنین سوال هایی بر دهان اطرافیان او جاری می کند.
این کار هر کس نیست که بایستد و خود را در معرض سوال های بدون حیطه بندی و مرز کشی قرار دهد و از عهده ی همه ی آنها هم برآید. تنها علی بود که برای هدایت مردم و نه برای ابراز وجود و توان علمی خود، دلسوزانه از مردم می خواست که تا در میان آنان هست و تا جان به جان آفرین تسلیم نکرده است، از فرصت استفاده کنند و شبهات و سوال هایشان را از او بپرسند و از عهده ی همه ی جواب ها هم بر می آمد، حتی اگر چنین سوالاتی از وی می شد. خود او فرمود:
یامعشرَ النّاسِ! سَلُونى قبلَ أن تَفْقِدونى، سَلُونى فإنّ عندى عِلمَ الأوَّلینَ والآخِرِینَ. أمَا واللّه لو ثُنِىَ لى الوِسادُ لَحَکَمْتُ بینَ أهلِ التّوارةِ بتَوراتِهم ...
ثُمّ قالَ: سَلُونى قبلَ أن تَفْقِدونى، فوالّذى فَلَقَ الحَبّةَ وبَرأَ النَّسَمَهَ لو سَألُتمونى عن آیةٍ آیةٍ لأخبَرتُکُم بوقتِ نُزولِها وفى مَن نَزلَتْ... (2)
یعنی: ای مردم! پیش از آن که مرا از دست بدهید از من سوال کنید ــ و از علم من برای مشکلاتتان بهره ببرید ــ زیرا علوم اولین و آخرین نزد من است. به خدا سوگند اگر در جایگاه قضاوت بین یهودیان قرار گیرم بین آنان بر اساس تورات خودشان قضاوت خواهم کرد..
سپس فرمود: از من بپرسید قبل از آن که مرا در میان خود نداشته باشید. قسم به آن کس که دانه ی گیاه را شکافت اگر از آیه آیه های قرآن از من بپرسید، خواهم گفت که در چه وقتی و در مورد چه کسی نازل شده است...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) نهج البلاغه فیض الاسلام خطبه 231
(2) منتخب میزان الحکمه ص 40 به  نقل از الارشاد 1/35

آیه ی تطهیر

دوشنبه 84 بهمن 10

انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا (1)
همان طور که می دانید این آیه، که با آیه ی تطهیر اشتهار دارد دلیل بر عصمت پیامبر و اهل بیت بزرگوار آن حضرت است که شأن نزول آن هم همان ماجرای حدیث کسای معروف است که همه کم و بیش از آن اطلاع داریم.
شاید این اشکال به ذهن برسد که مگر همسران پیامبر، اهالی خانه ی آن حضرت نیستند که ما بتوانیم آنان را از این دایره خارج سازیم و از اهل بیت  به حسابشان نیاوریم؟
در پاسخ باید گفت: اهل فن در ادبیات عرب می دانند که الف و لامی (ال) که بر سر(بیت)  آمده است، الف ولام عهد است. معنای این سخن این است که منظور از بیت (خانه) خانه ای مشخص و معهود بوده است. از طرفی این را نیز می دانیم که هریک از همسران پیامبر (ص) در اطاق مخصوصی زندگی می کرد که به او منسوب بوده است. مثل بیت عایشه، بیت ام سلمه ،بیت صفیه و...
بنابراین اهل البیت اهل همه ی خانه های پیامبر(ص) راشامل نمی شود که بگوییم همسران پیامبر هم مشمول این اهل بیتی می شوند؛ بلکه اشاره به یک خانه ی مشخص و اهل همان خانه است.
از احادیث زیادی که در شان نزول آیه وارد شده استفاده می شود که آن بیت معهود، بیت ام سلمه بوده و آیه ی تطهیر آنجا نازل شده است. در آن بیت بود که پیامبر اکرم، علی، زهرا، حسن و حسین علیهم السلام روی یک گلیم نشستند وحضرت آنها را با عبایی پوشاند و در حقشان دعا کرد و  این آیه را تلاوت فرمود. و وقتی ام سلمه تقاضا کرد که در جمع آنان قرار گیرد، آن حضرت با اینکه او را نیز خوب دانست اما اجازه ی ورود به وی نداد.
این است که آیه را منحصر به آن پنج نفر می دانیم. اما این که اولاد امام حسین (ع) تا امام دوازدهم (عج) نیز مشمول اهل بیت هستند،  به خاطر دلالت احادیث دیگری در تفسیر آیه و تبیین مصادیق اهل بیت است.
اشکال دیگری که مطرح شده است این است که این آیه، نمی تواند دلیل عصمت اهل بیت باشد؛ زیرا آیات قبل و بعد از این آیه، خطاب به همسران نبی اکرم (ص) است. بنابراین می توان استفاده کردکه این آیه نیز به آنان خطاب شده باشد. در این صورت چنانچه این آیه را دلیل عصمت بدانیم باید زنان پیامبر (ص) را نیز معصوم بشماریم؛ در صورتی که هیچ کس به این مطلب قائل نشده است.
علامه شرف الدین این اشکال را چنین پاسخ می دهد :
1- اشکال مذکور اجتهاد در مقابل نص است. زیرا روایات متواتری دلالت دارد براینکه این آیه در مورد پنج نفر مذکور نازل شده است.
2- اگر آیه ی مذکور خطاب به زنان پیامبر (ص) بود، باید خطاب به صورت مونث باشد  لیذهب عنکن .... ویطهرکن ..... در حالی که می بینیم خطاب آیه به صورت مذکر است.  در کلام و ادبیات عرب،  جایی که مردان و زنان یا هم حضور دارند خطاب به صور ت مذکر وارد می شود.
3- در عرب رسم است که بین کلامشان جمله معترضه می آورند. یعنی اینجا هم در بین خطاب به همسران پیامبر به عنوان یک جمله ی معترضه این آیه وارد شده است.
4- گرچه قرآن از تحریف مصون است و معتقدیم که از آیات وحی الهی حتی یک کلمه کم و کاست نشده و بر آن افزوده نگشته است. اما مسلم نیست که هنگام تدوین و جمع آوری قرآن، بعضی از  آیات پس و پیش نشده باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الاحزاب / 33

باز هم جمعه

جمعه 84 آبان 20

شب جمعه است ... نیمه شب ساعت 12:40

درست یک هفته از شب عید فطر می گذرد ... هفته ی پیش در همین موقع، خوشحال عید بودیم و انتظار ... که شاید عیدمان به دیدار بینجامد ..

آن شب در این فکر بودیم که یک ماه سفره ی افطار را به عشقش چیدیم و از غمش برچیدیم .... آن شب با خود می گفتیم که شود آیا که فطر فردا، جمعه ی ظهورش باشد؟

جمعه هم رفت و عید نیز ... وما همچنان در انتظار... عیدمان که مضاعف نشد و خوشحالیمان که ناتمام ماند ..

فردا چه ..؟ جمعه ی دیگری و ... آه خدا !! کی سر می آید این انتظار؟

 


یکسالگی ما

یکشنبه 84 آبان 8

این مطلب را شنبه دهم تیر 1385 ساعت 16:48  در وبلاگ قبلی ام نوشته بودم که امروز به اینجا منتقل شد
 

دهم تیرماه و ما .. یک ساله شدیم..

پارسال بود که به سرمان زد یک وبلاگ راه بیندازیم و به اصطلاح بلاگر بشویم ... دهم تیر ماه بود که آستین بالا زدیم و اینچنین لبگزه متولد شد ..     یعنی چی ؟

اینک یک سال را پشت سر گذاشته ایم .. یک سالی که مثل برق گذشت.. یک سالی که پر بود از فراز و نشیب .. یک سالی که از همه جا گفتیم و از همه جا شنیدیم  ... گفتیم و شنیدیم از دغدغه های تنهایی، دل نوشته های شخصی، مسایل اجتماعی، غم ها و شادی ها و... هزاران کامنت و پست خواندیم و هزاران نیز نوشتیم ..

در این یک سال با تمام گرفتاری هایی که گاه مجال روشن کردن دستگاه هم به آدم نمی دهد، آمدیم و ارتباط مجازی را بهترین نوع تفریح ساعات فراغت و هدفمندترین آن قرار دادیم و البته تفریحی که گاه، شب ها خواب از چشمانمان ربود و به مطالعه و تحقیق و نوشتن و تایپ کردن وادارمان کرد...

در این یک سال دوستان ندیده ی زیادی پیدا کردیم .. دوستانی که بعضی شان چون گذر نسیم آمدند و عطری افشاندند و بعضاً گرد و خاکی بپا کردند و رفتند و دیگر پشت سرشان هم نگاه نکردند .. و دوستان دیگری که ماندگار شدند و هنوز که هنوز است  در فضای خانه ی مجازی مان و مهمتر از آن در سرتاسر خانه ی روحمان، شمیم دوستی و محبت می پراکنند...

به هر حال یک سال گذشت .. و البته سالی دیگر نیز خواهد گذشت .. اما آیا ما توفیق نوشتن و خواندن خواهیم داشت؟ آیا اصلاً هستیم و اگر هستیم آیا سالم هستیم که بنویسیم و بخوانیم و وبگردی کنیم؟ و از همه ی اینها مهمتر خدایمان چه ؟ آیا او این اوقات را از ما خواهد پذیرفت؟ آیا دل به او سپرده ایم که این را نیز در راه خودش بداند و در ازای آن پاداشمان دهد؟ یا اینکه دل را خدای ناکرده، خدای خویش ساخته ایم که

أرأیت الذی اتخذ الهه هواه و اضله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوة فمن یهدیه من بعد الله .. ( جاثیه/۲۳ )  آیا آنکس که هوای نفسش را خدای خود قرار داده است می بینی که خدا از روی علم گمراهش ساخت و گوش و قلبش را مهر کرد و بر چشمانش حجاب افکند ؟ حالا چه کسی غیر از خدا او را هدایت خواهد کرد ..

سخت است نازنین خدایی شدن .. و سخت تر است عزیز خدایی ماندن...


<   <<   51   52   53