اطلاع از بروز شدن
چهارشنبه 93 آذر 26
معرفی مدیر کل جدید کتابخانههای عمومی استان اردبیل
1393/09/26
خبرگزاری نهاد کتابخانه های عمومی: حجت الاسلام والمسلمین واحدی در مراسم معارفه مدیرکل جدید استان اردبیل عنوان کرد: تریبون نماز جمعه می تواند در جذب خیرین کتابخانه ساز، ابزار تأثیرگذاری باشد.
خبرگزاری مهر: حجت الاسلام واحدی: نقش بی بدیل مدرسه در نهادینه کردن فرهنگ مطالعه به کار گرفته شود
سایت نهاد کتابخانه های عمومی کشور: حجت الاسلام والمسلمین واحدی در مراسم معارفه مدیرکل جدید استان اردبیل عنوان کرد:ارتقای شأن اجتماعی کتابداران، نیازمند خودباوری این قشر فرهنگی است
سایت اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل: حجت الاسلام والمسلمین واحدی در مراسم معارفه مدیرکل جدید استان اردبیل عنوان کرد:ارتقای شأن اجتماعی کتابداران، نیازمند خودباوری این قشر فرهنگی است
سایت اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل: معاون امور استان ها، مجلس و مشارکت های نهاد کتابخانه های عمومی کشور: عادت به مطالعه و کتابخوانی باید از دوران کودکی شروع شود
شنبه 93 آذر 15
معارفهی مدیر کل کتابخانههای عمومی استان خراسان جنوبی
1393/09/19
کتابخانه عمومی شهید علی انصاری آیسک:حضور حجت الاسلام و المسلمین سید محمدرضا واحدی معاون امور مجلس نهاد کتابخانههای کشور در کتابخانه
تابناک: فرهنگ مطالعه از کودکی در مدارس نهادینه شود.
شنبه 93 آذر 15
معارفه مدیر کل جدید کتابخانه های استان خراسان رضوی
1393/09/15
خبرگزاری ایسنا: آیین تکریم و معارفه مدیرکل نهاد کتابخانههای عمومی خراسان رضوی برگزار شد
وبلاگ کتابخانه رضوی: گزارش تصویری آیین تکریم و معارفه مدیر کل نهاد کتابخانه های عمومی خراسان رضوی
سایت نهاد کتابخانه های عمومی کشور: آیین تکریم و معارفه مدیران کل سابق و جدید کتابخانه های عمومی استان خراسان رضوی برگزار شد
چهارشنبه 93 شهریور 12
این روزها دارم کتاب «انسان 250 ساله» را میخوانم؛ کتابی ارزشمند از بیانات و دستنوشتههای رهبری معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنهای در تحلیل زندگی سیاسی معصومان علیهم السلام که توسط مرکز صهبا تهیه و تدوین شده است.
عنوان کتاب، بسیار جذاب و هنری مینماید و اگر توضیح روی جلد را نخوانده بودم، در نگاه اول، ذهنم بیشتر به سمت رمانی تخیلی یا علمی سوق داده میشد. مقدمه را که خواندم دریافتم که این عنوان، عیناً برگرفته از کلام خود ایشان است و نشان از هنرمندی ایشان در نگاه عمیق به زندگی سیاسی و مبارزاتی ائمه علیهمالسلام دارد. ایشان عبارت «انسان 250 ساله» را در دومین کنگرهی جهانی امام رضا علیه السلام ـ مرداد 1365 ـ دربارهی عنصر جهاد و مبارزه سیاسی در زندگی ائمه علیهمالسلام به کار برده بودند و احتمالاً مرکز صهبا آن را برای این کتاب انتخاب کرده است.
اگر این عنوان و این نوع نگاهِ فاخر به زندگی و مبارزات آنان نبود، شاید من که به دلیل طلبگیام، کم و بیش در احوال و تاریخ امامان معصوم مطالعاتی ـ هرچند اندک ـ داشتهام، چندان رغبتی به مطالعهی کتاب پیدا نمیکردم؛ اما اعتراف میکنم که با خواندن هر صفحه و نوع نگاه و تحلیل رهبری از وقایع و رفتار آن بزرگوارن، عطشم برای خواندن صفحهی بعد بیشتر و بیشتر میشد.
این کتاب 376 صفحهای، بیش از آنکه یک کتاب تاریخی باشد، یک کتاب تحلیلی عمیق است که دنبال انتقال مفهومی متعالی از زندگی و مبارزات ائمه است و نگاهی جامع به هدف اصلی و حرکت کلی معصومان علیهم السلام دارد و از این منظر به زندگی هریک از آن بزرگواران با توجه به ویژگیهای خاص دورهی مربوطه میپردازد که در راستای هدف و رسالت واحدی جریان داشته است.
سراسر زندگانی سیاسی پیشوایان معصوم از هجرت پیامبر اکرم تا غیبت امام زمان را میتوان به عنوان یک رسالت تاریخی و دینی در نظر گرفت که هرکدام از آن بزرگوارن گوشهای از این نقش را ایفا و قطعهای از پازل را تکمیل کردهاند. به عبارت دیگر از آنجا که آن بزرگواران همه دنبال تحقق یک هدف بودهاند و هر کدام ادامهی رسالت نفر قبلی را ادامه داده است، گویا مشی سیاسی اجتماعیِ همهی این دوران، توسط یک نفر که دویست و پنجاه سال عمر کرده است، اداره و تدبیر شده و رقم خورده است.
مطالعهی این کتاب ارزشمند را به همهی دوستان توصیه میکنم.
جمعه 93 تیر 13
این پست اعتراضی باید اول ماه مبارک رمضان نوشته میشد اما وقت نشد تا امروز....
به نظر میرسد اینکه دولت یازدهم سنت حسنهی کاهش ساعات اداری در ماه مبارک رمضان را لغو کرد، هیچ دلیلی جز لجباری با دولت گذشته نداشته باشد.
با تمام انتقاداتی که به روش مدیریتی و تصمیمهای خلق الساعهای احمدی نژاد و دولت وی وارد است، باید اذعان کرد که به دلیل برخاسته بودن وی از دل مردم، درد آنان را بیشتر میفهمید. یکی از مصادیق این ادعا همین تقلیل ساعات کار ادارات در ماه مبارک رمضان بود که احمدی نژاد میدانست مردم در این گرمای سوزنده و دهشتناک چه میکشند و برای کسی که روزه میگیرد و کمخوابی اجباری دارد، یک ساعت دیر رفتن به اداره خودش کلی غنیمت است.
آیا منظور حضرات از لغو تقلیل خدمت اداری در ماه رمضان بهرهوری بیشتر است؟ کدام بهرهوری؟ یا سرمان را زیر برف کردهایم یا خودمان را به آن راه زدهایم و تنها ملاکمان مخالفت با همهی تصمیمات گذشته است هرچند که خوب و بهجا باشند؟
انصافاً چه اتفاقی میافتد اگر ادارات ما روزی یک ساعت کمتر کار کنند؟ کجای عرش الهی سوراخ میشود و کدام پایهی زمین از بن در میآید؟ آیا با لغو این مصویه کدام بازار اقتصادی دنیا را تسخیر و کدام صنعتمان را جهانی خواهیم کرد؟ خدایی غیر از این است که با یک ساعت دیرتر رفتن به اداره، هم مردم به عبادتشان بهتر میرسند و هم خدمت اداری با کیفیتتر انجام میشود؟
خدا نکند چنین تصمیمهایی از چنتهی کسانی بیرون بیاید که یا به خاطر کهولت سن و بیماری روزه نمیگیرند یا چون مدیرند و خودشان میتوانند ساعت ده صبح سرکارشان حاضر شوند، روزهداری در این هوای گرم را درک نمیکنند و نمیدانند 17 ساعت روزهداری در کنار بیخوابی چه بر سر آدم میآورد.
و باز خدا نکند کار مدیرانی باشد که اگر اهل روزه و به وقت آمدن هم باشند، لااقل در اتاقهای مدیریتیشان تختخواب مرفهی دارند که میتوانند هر وقت دچار ضعف و غش شدند بروند و زیر اسپیلیتهای ژاپنی و کرهای استراحتی بکنند. بماند که حاجب و دربان و دفتر و دستکشان نخواهد گذاشت که ارباب رجوعی مزاحم عبادت وسط روز حضرات بشود...
چهارشنبه 93 خرداد 28
اینکه کمتر به وبلاگم میرسم، شاید بهترین دلیلش وجود گروههای اجتماعی در موبایل باشد که مخاطبانت را میشناسی و راه برای انتقال پیام به دوستانت سادهتر و نزدیکتر است...
امروز در یک جلسهی نقد فیلم و با حضور تعدادی صاحبنظر در حوزهی فرهنگ و هنر، نسخهی دوم فیلم 300 با نام خیزش یک امپراتوری به نمایش درآمد تا مورد نقد و کارشناسی قرار گیرد.
صرف نظر از آنچه در مورد این فیلم باید گفت، عجیب بود که قبل از نمایش فیلم، هم مجری و هم سردبیر برنامه ـ که او را کارشناس این حوزه میدانند ـ هر دو، فیلم 300 را محصول بی توجهی ما در حوزهی سینما دانستند و در مقام تعریف و تمجید از فیلم چ برآمدند و آن را تنها اثر فاخر سینمای ایران دانستند که میتواند در مصاف سینمای جهان قرار گیرد. حتی کارشناس مربوطه پا را فراتر گذاشت و با زبان بیزبانی فیلم چ را نه تنها در سطح فیلمهای هالیوودی که حتی برتر از فیلم 300 دانست.
طرف با حماسهای خاص میگفت: ما نباید در حوزهی سینما در موضع دفاع باشیم و باید به فرهنگ و سیاست آنها حمله کنیم.
انصافاً این اظهار نظرها خیلی خندهدار بود و غیر قابل اغماض... من به این حرف اعتراض کردم و گفتم: لطفا از فیلم چ تعریف نکنید که کلی در بارهی آن حرف وجود دارد، بهتر است فقط به موضوع جلسه یعنی بررسی فیلم 300 بپردازیم و گرنه ما هم باید بیاییم و در نقد محتوایی و ساختاری آن و ... سخن بگوییم.
گفتم: فیلم چ به جای حمله به بیگانگان و فرهنگ استعماری غرب، به خودیها حمله کرده و... کارشناس مربوطه حرفم را قطع کرد و در دفاع از نظر خودش گفت: حرف من در بارهی ساختار فنی و جلوههای ویژه فیلم چ است که کمتر از فیلم 300 نیست.
من به احترام کارشناسی وی ساکت شدم و منتظر شدم تا فیلم را ببینم. اما وقتی فیلم را با آن همه جلوهی ویژهی نبرد در دریا و برخورد ناوهای جنگی و به آتش کشیدن کشتیهای یونانی و شهر آتن دیدم، واقعاً مانده بودم که این اظهار نظرها را باید پای تعصب بگذارم یا پای اینکه باید به خودمان روحیه بدهیم و بگوییم چیزی از هالیوود کم نداریم و یا اینکه با موجی همراه شویم که میخواهد به هر قیمتی حاتمی کیا را بزرگتر از آنچه هست معرفی کند...
توضیح: فعلاً به نقد محتوایی و ساختاری این فیلم نمیپردازم و از دشمن هم انتظار همراهی و همگامی با خویش نداریم. خلاصه آنکه فیلم 300 یا همان خیزش یک امپراتوری، به کارگردانی نائوم مورو اسراییلی با بازی سالیوان استمپلتون و اوا گرین درباره هجوم دوباره ایرانیان به یونان است. در این فیلم استپلتون در نقش یک ژنرال یونانی ایفای نقش کرده که در برابر ایرانیان مقاومت می کند. این فیلم که محصول کمپانی صهیونیستی برادران وارنر است، در دور روز اول نمایشش در آمریکا 40 میلیون دلار فروش کرده و به دلیل خشونت زیاد موجود در آن درجه «R» دارد و نوجوانان مجاز به تماشای آن نیستند.
خیزش یک امپراتوری، در دو روز اول نمایشش در 31 کشور، فروشی 12 میلیون و 100 هزار دلاری را ثبت کرد و در 29 کشور فیلم شماره یک باکس آفیس در دور روز پنجشنبه و جمعه شد. این فیلم پنج شنبه روز افتتاحیهاش در آلمان یک میلیون و 400 هزار دلار و در روسیه یک میلیون و 300 هزار دلار فروش کرد.
دوشنبه 93 اردیبهشت 29
امروز در فضای مجازی واتس آپ، بحثی جدی در گرفت در مورد چراییِ تفاوت سهم الارث مرد از مال زن و سهم الارث زن از مال مرد. الناز رشتی زاده که بحث را طرح کرده بود، میگفت شنیدهام که این به نوعی در ارتباط با مهریه است. یعنی جبران این کمبود سهم الارث زن، مهریهای است که قبلا از شوهر گرفته است.
دوستان زیادی وارد بحث شدند و نظرات خوبی ارائه کردند و در نهایت من هم دو سه نکته نوشتم:
اول اینکه انسان در مقام تعبد و بندگی خداوند متعال نباید دنبال فلسفهی احکام و دلیل آنها باشد. حالا اگر جایی خود اسلام دلیلش را بیان کرد، فبها و گرنه نمیتوان گفت من مسلمان و بندهام اما باید دلیل احکام را بدانم تا قانع شوم و به آن عمل کنم.
در این زمینه آنقدر جای حرف و سخن هست که این فضا را مجال آن نیست. اسلام گوشت خوک را حرام می کند و مسلمانِ آن روز هم نمیپرسد که چرا؟ درست است امروزه در لابراتوارهای پیشرفته به نکاتی در مورد گوشت خوک رسیدهاند و ما مسلمان ها هم دلمان را خوش کردهایم و به اسلام آفرین میگوییم که از آن موقع گفته نباید بخورید و حالا فلسفهاش روشن شده... اینها فلسفه بافی است نه فلسفهی واقعی حکم. آیا می توان گفت تمام حکمت و فلسفه تحریم گوشت خوک همین چیزی است که امروز علم به آن رسیده است؟ پاسخ قطعا منفی است. چون همین حالا از هر کسی سوال کنیم دلیل حرمت گوشت خوک را چیزی میداند متفاوت از دیگری.
بنابراین بسیاری از احکام را باید از باب تعبد و بندگی سمعاً وطاعتاً پذیرفت و امید داشت با پیشرفت علم و در نهایت ظهور امام زمان علیه السلام فلسفهاش روشن شود که تازه اگر آن موقع هم روشن نشد باز تاثیری در ما نخواهد داشت ، چون ما مسلمانیم و بنده و مطیع امر خدا و به تکلیف نگاه میکنیم نه به دلیل تکلیف.
نکته دوم این که اگر فلسفهی احکام با عقل ما جور در آمد و ما تبعیت کردیم که هنر نیست و بدون تردید این روش با روح بندگی و تعبد منافات دارد... اتفاقا تعبد و بردگی آنجایی درست و بهجاست که تو دلیلش را ندانی و با منطق و عقل تو جور در نیاید و تنها از باب عشق به مولا بپذیری و بگویی با اینکه از نظر عقلی پذیرفتنی نیست ولی چون بنده هستم چشم و گوش به فرمانم... وگرنه اگر بنا باشد هرجا عقلمان همراهی کرد ما هم تبعیت کنیم که دیگر بندهی عقل خود شدهایم نه بندهی خدای متعال...
در ادامهی همین نکته این را هم متذکر شوم که خیلی از دوستان وقتی صحبت به اینجا میرسد میگویند خب ما باید کسانی را که مسلمان نیستند یا با دین ما مشکل دارند، با دلایل عقلی قانع کنیم و مجاب کنیم که اسلام الکی حرف نزده است. در پاسخ باید گفت ما نباید انتظار داشته باشیم که احکام و فروعات دینمان را برای کسی که مسلمان نیست، با استدلالهای منطقی و دلایل عقلی اثبات کنیم. زیرا فروعات دین قابل استدلال نیستند، همانطور که در صحبت همهی عزیزان اشاره شده بود... در یک جمله با غیر مسلمانان باید برون دینی صحبت کرد و با مسلمانان درون دینی.
نکتهی سوم اینکه در همین موضوع مورد سوال باز آنچه ما تحلیل و تعلیل میکنیم چیزهایی است که به ذهنمان میرسد وگرنه فلسفهی آن جایی در متون دینی به طور روشن بیان نشده است. پس با این مقدمه روشن است که من هم از سوی دین صحبت نمیکنم و تنها استدلالهایی را میگویم که به ذهن خودمان میرسد و سعی میکنیم برای اقناع مخاطب بگوییم...
به هرحال به نظر من موضوع ارث بری زن و مرد از همدیگر هیچ ربطی به مهریه ندارد و هرکدام حکمتهای خودش را دارد و نمیتوانند لازم ملزوم یکدیگر باشند. اما تفاوت ارث بری مرد از زن با ارث بری زن از مرد، تنها چیزی که توجیه کنندهی آن به نظر میرسد تکلیف شرعی مرد بر تامین هزینههای زندگی خانواده است.
یعنی اگر مرد بمیرد همسرش هیچ تکلیفی بر تامین هزینههای فرزندان ندارد؛ در صورتی که اگر زن بمیرد مرد مکلف است که آنها را تامین کند و به سر و سامان برساند... دقت کنید که بر مرد علاوه بر تامین معاش خانواده ی خودش، حتی تامین پدر و مادرش اگر فقیر باشند واجب است؛ در حالی که بر زن چنین تکلیفی نشده است. زن حداکثرش این است که با همان سهم الارث هرچند ناچیز گذران زندگی میکند تا شوهری دیگر یا فرجامی دیگر، اما مرد چه؟ او حتی اگر بخواهد ازدواج دیگری هم بکند باز باید مخارج عیال را بر دوش بکشد.
حالا اگر مرد بمیرد و بخواهد سهم الارث بیشتری به زن برسد و زن هم به هردلیل حاضر به تامین فرزندان نشود، تکلیف چیست؟ تکلیف فرزندان پسری که هرکدام باید تامین کننده زن و فرزند خودشان باشند چیست؟ در این صورت ببینید چقدر سهم الارثشان کاهش مییابد و دچار مشکل میشوند؟
در بحث دیه و تفاوت دیهی مرد و زن هم همین مطرح است که با مردن یک مرد، یک نیروی کار و نیروی تامین معاش از دست می رود در حالی که زن چنین نقشی ندارد و وظیفه ای هم ندارد. این هم که امروز زنان کار می کنند، دلیل مهمی برای نقض این حکم نیست؛ چون بحث از تکلیف و واجبات است. یعنی زنهای امروز هم تکلیف ندارند که کار کنند و خود را به زحمت بیندازند برای تامین معاش خانواده... و این وظیفهی مرد است که تحت هر شرایطی این مهم را انجام بدهد. زنان امروز هم که دارند دوشادوش مرد کار میکنند هیچ وظیفهای ندارند که حتی یک ریال از حقوقشان را خرج زندگی و بچه ها کنند... اگر هم این کار را می کنند از روی وظیفه و تکلیف نیست بلکه مهربانی خودشان است که داوطلب چنین مسئولیتی میشوند....
البته این تعلیلی است کلی که اگر به دقت و عمق در آن نگاه شود و فروضات مختلفش مورد مطالعه (case study) قرار گیرد، قانع کننده و مورد قبول خواهد بود.
ببخشید از طولانی بودن مطلب... و قصور عقل ناقص من...
جمعه 93 اردیبهشت 19
همیشه دلم یک مریم میخواست و تنها ارادت و عشق به ساحت مقدس بیبی دو عالم، باعث شد اسم تنها دخترم را فاطمه بگذارم... قطعاً اگر دختر دیگری میداشتم اسمش را مریم میگذاشتم...
در این ماه عزیز، انگار خدا به دلم نگاه کرد و بالاخره در شب ولادت جوادالائمه علیه السلام، دسته گلی به نام مریم به خانوادهی ما اضافه شد و شد دخترم...
الان داریم از مراسم عقد بین مریم و پسرم سید احمد بر میگردیم...
پ ن: برای عاقبت به خیری و سعادت آنها و همهی جوانهای شیعه دعا کنید... البته لطفاً
شنبه 93 اردیبهشت 13
حضور در اداره کل کتابخانههای استان تهران و بازدید از کتابخانههای این شهر
در مناسبتهای مختلف
یکشنبه 93 فروردین 31
ولادت مادر خوبیها حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و روز زن را به همهی دوستان به ویژه بانوان گرامی تبریک عرض میکنم.
بدون تردید، سنت بسیار خوبی است که همزمان با این ولادت آسمانی و باشکوه، مقام زن و مادر مورد تجلیل قرار گیرد و این مناسبت، بهانهای شود تا آقایان به شکلی هرچند ناچیز و مختصر، زحمت طاقتفرسای همسرانشان را ارج نهند و فرزندان به نوعی به ستایش مقام رفیع مادر و اعمال محبت به مادر خود بپردازد.
این مقدمهای بود برای گلایه از یک بدعت بدِ فرهنگی که چند سالی است در کشور رایج شده و به صورت یک اپیدمی در آمده و قطعاً اثرات زیانبار و منفی آن غیر قابل انکار است. البته این بدعت ربطی به روز زن به صورت خاص ندارد و در ولادت امیرمومنان و روز پدر و سایر مناسبتها مثل سالروز ازدواج و سالروز تولد و... جریانی فراگیر دارد.
شکی نیست که هدیه دادن از منظر اسلام، امری پسندیده وسفارش شده است؛ اما نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که این هدیه دادن و هدیه گرفتن امری اختیاری است که طبیعتاً باید از صمیم جان و دل باشد نه از روی اضطرار و چشم و همچشمی...
تاکید میکنم که با هدیه دادن نه تنها مخالفتی نیست که حتی از نظر دینی و روانشناسی امری نیکو و قابل تحسین و باعث افزایش محبت است، اما سخن در این است که نباید به عنوان یک وظیفه در مناسبتی خاص تلقی شود. هرکس میتواند در طول سال بهانهای دست و پا کند تا به شکلی دل عزیزش را به دست آورد و گوشهای از زحماتش را پاس بدارد. اما وقتی تهیهی کادو برای پدر در روز پدر یا برای مادر و همسر در زوز زن یا به هر مناسبت دیگر، تبدیل به یک سنت یا بدعت یا بهتر بگویم اجبار اجتماعی میشود، دیگر عنوان هدیه را از دست میدهد و امری واجب میگردد که اگر کسی انجامش نداد مرتکب گناهی بزرگ و نابخشودنی شده است که تا سالهای سال از ذهن طرف مقابل پاک نخواهد شد.
قابل انکار نیست که بسیاری از مردم ما توان تدارک چنین امور تشریفاتی و تهیهی هدایای آنچنانی را ندارند. اصلاً چه اشکالی دارد که این مراسم بدون تهیهی هدیه و نگاه به در و همسایه و فامیل و ترس از ملامتهای بعدی صورت بپذیرد؟ آیا اشکالی دارد که تکریم و تعظیم منزلت همسر یا مادر یا پدر، با یک شاخهی گل و یا حتی بدون آن و تنها با ابراز محبت عاشقانه صورت پذیرد؟ آیا اشکال دارد شاخص محبت یک نفر به مادر و پدر یا همسرش، میزان هدیهی که میخرد نباشد؟
به نظر میرسد که این بدعت ناشایست ـ هرچند به بهانهی مناسبتهایی شایسته رواج یافته است ـ باید تعدیل شود و این فرهنگ غلط اجتماعی که آحاد مردم را ملزم میکند تا برای عزیزانشان، در این مناسبتها هدیهای تهیه کنند، گاهی به جای آثار مثبت و افزایش محبت بین هدیه دهنده و هدیه گیرنده، موجب تنش و نزاع و کینهورزی هم میشود.
همین امروز ماجرایی شنیدم که بدون تردید نمونهی آن در گوشه و کنار کشور فراوان وجود دارد. اختلاف بین زن و شوهری به خاطر اینکه هدیهی روز زن، یک ادوکلن صد و پنجاه هزار تومانی بوده است، در حالی که هدیهی باجناق وی به خواهر خانمش، یک انگشتر دو ملیون تومانی بوده است. آیا باز هم میتوان گفت که این سنت حسنه است؟
در این میان متاسفانه رسانههای عمومی هم نقش خوبی ایفا نمیکنند. این رسانهها عموماً به جای آنکه در آرامش این موج اجتماعی بکوشند، بر آن دامن میزنند و بازار فروشندگان هدایای مختص مناسبتها را گرم میکنند. بعضی از این رسانهها با کوبیدن بر این طبل پرهیاهو حتی به تجسس در زندگی مسئولان میپردازند و برای مردم گزارش تهیه میکنند که مثلاً نمایندگان مجلس یا وزیران یا دیگر مقامات برای همسرانشان چه هدیهای تهیه کردهاند. به نظر میرسد که رسانههای عمومی باید این فرهنگ را القا کنند که احترام و تجلیل از مقام پدر، مادر و همسر، تنها با تهیه و تدارک هدایای نفیس نیست. بلکه میتوان با یک صلهی رحم کوچک یا بیان کلمهای عاشقانهتر از همیشه یا هر اقدام دلچسب دیگری به این وظیفه عمل کرد. با این فرهنگ سازی میتوان امید داشت که کسی به خاطر هدیه ندادن به عزیزش زیر فشار روانی له نخواهد شد و کسی هم توقع هدیه گرفتن نخواهد داشت تا گلایهمند باشد و حسرت به دل...
پ ن: در زمینهی بدعتهای بد اجتماعی که ظاهرش خوب است و عنوان فرهنگی را یدک میکشد، باز هم خواهم نوشت.