سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 38
بازدید دیروز: 16
بازدید کل: 1384323
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



قرآن و زندگی ـ 6

جمعه 88 مرداد 9

شصت و دومین جلسه‌ی هم‌اندیشی جوانان در تاریخ 3 مرداد 1388 پس از دو هفته تعطیلی به دلیل سفر عمره‌ی حقیر، با حضور اعضای جلسه تشکیل گردید. خلاصه‌ای از صحبت‌های من بعد از مروری کوتاه که بر مباحث دو هفته قبل داشتم را جهت اطلاع دوستان اینجا نقل می‌کنم: در آیه‌ی ایاک نعبد و ایاک نستعین، یک برداشت دیگر در خصوص مقدم شدن مفعول بر فعل وجود دارد؛ بدین شرح که: خدایا اول تویی و بعد بقیه ی افعال و اشیاء. یعنی نمی‌گوییم عبادت می‌کنم؛ تا سوال شود چه کسی را؟ بلکه خداوند را قبل از حتی عبادت خودش می‌بینیم و می‌گوییم خداوند را می‌پرستم. البته این برداشت، احتمالا جنبه‌ی ادبی ندارد و ذوقی است. حدیثی هم از حضرت علی (ع) هست که ایشان می‌فرماید: من در هر کاری را که خواستم انجام بدهم، اول خدا را دیدم.

نکته‌ی زیبای دیگری هم در این آیه هست و آن اینکه اول گفته است ایاک نعبد و بعد گفته است ایاک نستعین. این یعنی اینکه انسان باید ابتدا حق بندگی خدا را ادا کند  و سپس از  او کمک و استعانت بجوید. البته این نکته هم قابل ذکر است که عبادت واقعی آن نیست که برای نعمت و پاداش باشد. عبادت اولیا و صالحان و پیشوایان دینی مانند علی علیه‌السلام آن است که خودش می‌گوید. آن حضرت حدیثی دارند به این مضمون: گروهی خدا را به خاطر طمع در دست‌یابی به نعمت‌هایش عبادت می‌کنند؛ این عبادت تاجران و کاسبان است که معامله‌گرند. گروهی دیگر خداوند را به خاطر ترس از عذابش عبادت می کنند؛ این عبادت بردگان و ترسوهاست. اما گروهی هم او را به خاطر شایستگی‌اش برای عبادت شدن عبادت می‌کنند؛ یعنی به خاطر اینکه معبودی بهتر از او وجود ندارد. به تعبیر امام علی این عبادت، عبادت آزادگان است. هرچند عبادت برای مزد هم اشکالی ندارد و خداوند پاداش لازم را به انسان می دهد؛ اما عبادت بزرگان و اولیا همان است که گفتیم.
حافظ می‌گوید: تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
                                                       
 ادامه‏ی مطلب...

قرآن و زندگی - 5

یکشنبه 88 تیر 14

در جلسه‌ی 13 تیرماه 88 هم‌اندبشی جوانان، ابتدا مروری داشتیم بر آنچه که تا کنون بحث شده بود. هنگام مرور بر مفهوم ایاک نعبد و ایاک نستعین و ضرورت توجه به خداوند هستی، به عنوان همه کاره‌ی زندگی انسان و لزوم عدم وابستگی به غیر او، یکی از دوستان حاضر در جلسه سئوالی را طرح نمود که باعث شد تمام وقت این جلسه به بحث و تبادل نظر در خصوص این سئوال اختصاص یابد. سئوال این بود: آیا انسانی که از خدا غافل است و زندگی خدائی ندارد، زندگی اش راحت‌تر است؟
یکی از دوستان می‌گفت: این قبیل افراد همه چیز را با دید علمی می نگرند. بدین ترتیب که اگر از نظر علمی، مثلاً مبحث نماز برایشان ثابت شود، نماز می خوانند و گرنه نمی خوانند.
یکی دیگر از دوستان معتقد بود که اول باید تعریف درستی از راحتی ارائه داد. باید دید تعریف ما از راحتی چیست؟ باید ببینیم که تعریف نیازها چیست؟ آیا وقتی نیازهای انسان رفع می شود، انسان احساس راحتی می کند یا بیشتر احساس نیاز به راحتی می‌کند؟
دوست دیگری می‌گفت: کلاً کسی که کمتر می‌داند راحت‌تر است؛ به عنوان نمونه یکی از آشنایان ما به دلیل نداشتن آگاهی و علم لازم در خصوص بسیاری از مسائل دینی، بدون ترس و راحت زندگی می کند. اما حالا سوال اصلی من این است که 
اصلاً آیا در این دنیا بایستی به انسان خوش بگذرد یا نه؟
دوستی در پاسخ چنین گفت: البته که بله؛ ولی خداوند برای انسان‌ها سرعت‌گیر گذاشته است. رحمانیت خدا موجب گردیده تا حتی انسان کافر، اگر شرایط چیزی را فراهم نماید، خداوند بر اساس آن شرایط به وجود آمده به او فیض می‌رساند. این موضوع برای بندگان مومن هم وجود دارد؛ ولی به بنده‌ی مؤمنش تذکراتی می‌دهد و به‌خاطر دادن پاداش اُخروی، تلخی‌هائی هم به او می‌دهد.

                                                                      ادامه‏ی مطلب...

قرآن و زندگی ـ 4

یکشنبه 88 تیر 7

دوستانی که مباحث جلسات هم‌اندیشی را پی‌گیری می‌کنند اطلاع دارند که به دلیل مسایل پیش‌آمده‌ی بعد از انتخابات 22 خرداد، یک جلسه تعطیل بوده است و یک جلسه نیز به مباحث متفرقه اختصاص یافت. اینک خلاصه‌ای از عرایض حقیر در جلسه‌ی شصتم هم‏اندیشی مورخه 6/4/1388 تقدیم حضورتان می‌شود:

ایاک نعبد و ایاک نستعین: تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوئیم.
در ترجمه‌ی آیه، کلمه‌ی «تنها» را از کجا آورده‌ایم؟ پاسخ این است که طبق قاعده‌ی زبان عربی، باید اول، فعل بیاید و بعد از آن مفعول. یعنی باید اینگونه باشد که نعبدک و نستعینک؛ اما اینکه مفعول در هردو جمله‌ی این آیه، مقدم بر فعل شده است، براساس قواعد ادبیات عرب نشانه‌ی انحصار است. یعنی تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم.

حالا یک سوال دیگر: به چه دلیل افعال به‌کار رفته در این آیه به صورت جمع بیان شده‌اند؟
پاسخ این است که چون انسان، خودش را در مقابل خداوند بسیار ناچیز، کوچک و نادیدنی می‌بیند، سعی می‌کند در قالب گروهی و دسته جمعی قرار بگیرد و امید آن دارد که به برکت وجود افرادی خاص در میان بندگان، او نیز مورد توجه و عنایت خداوند قرار گیرد. لذا فارغ از وجود فردی خود، خویشتن را در عرش کبریائی پروردگار حاضر می بیند؛ که حدیثی از امام معصوم نیز با همین مضمون داریم. پس وقتی من می‌گویم ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی چون از خودم می‌ترسم و می‌بینم که لیاقت جواب خداوند را ندارم، خود را در صف سایر بندگان جا می‌زنم؛ زیرا ممکن است که در میان این همه بنده‌ی خوب خدا که همزبان و همزمان با من عبادت می‌کنند، من یا عده‌ای مثل من باشند اما حتما خداوند به این گروه توجه و عنایت دارد. در این صورت شاید صدای من هم در این میان به خداوندگار هستی برسد و به احترام بندگان خالص لبیکی هم من بشنوم.

سوال: آیا این آیه برای این است که ما بخوانیم و رد بشویم؟ به عبارت دیگر آیا داریم به‌عنوان یک قول، آن‌را  می‌خوانیم یا اینکه داریم به آن اقرار می‌کنیم؟ اگر اولی باشد که اثر ندارد و اگر دومی باشد که با رفتارمان منافات دارد.
پاسخ: درست است. وقتی ما تنها خدا را شایسته‌ی عبادت می‌بینیم، دیگر نباید کس یا چیز دیگری را مانند خدا بدانیم و در مقابلش کرنش کنیم و عظمتی برایش ببینیم که تنها شایسته‌ی خداست. اما نکته ای که هست این است که ما در معارف دینی دو نوع شرک داریم: شرک جلی و شرک خفی.
شرک جلی یا شرک آشکار: همان نوع معروف شرک است که انسان چیز دیگری غیر از خدا را بپرستد؛ خواه آن چیز بت باشد یا خورشید باشد یا شیطان و یا هرچیز دیگر...
شرک خفی یا پنهان: همان چیزی است که اکثر موحدان و خدا پرستان به آن مبتلا هستند. خب وقت ما می‌گوییم که ایاک نعبد؛ دیگر نباید جلوه‌های عالم و قدرت‌های فیزیکی و بشری و نیز علاقمندی‌های خودمان جای خدا را بگیرند یا حتی در کنار او قرار بگیرند. یعنی نباید مال دنیا، مقام، همسر، فرزند و هرچیز دیگری مثل همای نفس خدایمان بشوند. همین‌طور وقتی می‌گوییم تنها از تو مدد می‌جوییم دیگر نباید چشم امید به هیچ کس غیر از خدا داشته باشیم. در حالی که رفتار طبیعی ما مسلمانان عادی این است که معمولا به همه‌کس و همه‌جا متوسل می‌شویم و وقتی از همه ناامید شدیم تازه یادمان می‌افتد که باید به خداومد رو کنیم و از او بخواهیم.
 شرک نوع اول که معلوم است و خداوند بارها تاکید کرده است که گناهی نابخشودنی است. اما شرک نوع دوم، هرچند که یک مسلمان نباید در همین مقدار هم از خدایش غافل باشد اما به هرحال در بسیاری از خدا پرستان وجود دارد و در واقع، به‌نوعی سهل‌انگاری و بی‌توجهی است نه بی‌اعتقادی. این نوع از شرک، قابل گذشت و بخشش الهی است. و البته زحمت زیادی می‌خواهد تا یک انسان مسلمان خود را از شر این نوع شرک هم خلاص کند و به مرز بالایی از خلوص و عبادت برسد.

در جلسه‌ی آینده، ابعاد دیگر این آیه مورد بحث و تبادل نظر قرار خواهد گرفت.


قرآن و زندگی ـ 3

چهارشنبه 88 خرداد 20

گزارش جلسه‌ی هم‌اندیشی جوانان - شنبه 16/3/1388 - فرهنگسرای دانشجو - سرای کتاب

جلسه ی این هفته ی هم اندیشان، به نوعی تحت الشعاع فضای داغ انتخاباتی کشور قرار گرفت؛ به طوری که حدود 50 دقیقه از وقت جلسه صرف بحث و گفتگوی دوستانه و همراه با تحلیل‌های گوناگون، پیرامون این موضوع گردید.
در ادامه‌ی جلسه، با بیان آیه‌ی دیگری از سوره‌ی حمد، به ادامه‌ی بحث پرداختیم..

 مالک یوم الدین: صاحب روز جزا
دین در لغت و نیز در زبان دینی به معانی مختلفی به کار می‌رود:
ـ به معنای دین و آئین، شریعت و روش: ان الدین عند الله الاسلام
(آل عمران/19)  
ـ به معنای عمل و اطاعت: لله الدین الخالص(زمر/3)
ـ به معنای جزا و پاداش عمل: یسئلون ایان یوم الدین
(ذاریات/12) ثم ما ادراک ما یوم الدین یوم لا تملک نفس لنفس شیئا والامر یومئذ لله (انفطار/18و 19)
در اینجا دین به معنای سوم یعنی جزا و پاداش است. بنابراین معنای این آیه، مالک روز جزا یا صاحب روز قیامت است. یعنی خداوند مالک روز قیامت و روز جزاست.

تفاوت مالکیت خداوند و مالکیت انسان در چیست؟
مالکیت انسان، یک مالکیت اعتباری است؛ به این معنا که این نوع مالکیت، قراردادی است. یعنی یک روز هست و یک روز نیست؛ بنابراین نمی‌تواد دائمی باشد. چون براساس توافق و قرارداد اجتماعی صورت می‌گیرد و هیچگونه ماهیت واقعی ندارد. در حالیکه مالکیت خداوند، مالکیت حقیقی است که این مالکیت نتیجه‌ی خالقیت و ربوبیت خداوند است نه نتیجه‌ی قرارداد و پذیرش مردم.

سوال: چرا با اینکه خداوند مالک تمام هستی و هردو جهان است و مالکیت او اختصاصی به روز جزا ندارد، چرا تنها به مالکیت روز جزا اشاره کرده است؟
جواب: چون بروز و ظهور مالکیت خداوند در قیامت بیشتر است. آن روز همه‌ی اعتبارهای مادی و پیوندهای مالکیتی دنیوی و قراردادهای بشری از بین می‌رود ودیگر کسی نسبت به چیزی مالکیت ندارد. یوم لا تملک نفس لنفس شیئا ولالمر یومئذ لله
(انفطار/ 18 و 19)
در نگاه دنیوی و ظاهر بینانه، مالکیت خداوند در این دنیا، خیلی روشن و مشخص نیست؛ دلیل آن را هم می توان در غفلت انسان ها جستجو کرد. در صورتیکه در روز جزا، فقط و فقط مالکیت خداوند است که به‌طور آشکاری روشن و واضح و غیر قابل انکار است. در این روز، هیچ نفسی برای نفس دیگری منفعتی ندارد و تمام امور هستی در اختیار و اراده‌ی پروردگار است. یوم لا ینفع مال و لا بنون
(شعراء/88)

بنابراین شاید به این دلیل باشد که خداوند مالکیت روز جزا را عنوان می‌کند و به نوعی آن را به رخ می‌کشد تا مردم را متوجه ضرورت کرنش و عبادت در مقابل خود کند. زیرا مالکیت مقدمه‌ی شکرگذاری مملوک و سیر به طرف خضوع و در نهایت عبادت وی از مالک خویش است.


قرن و زندگی-2

سه شنبه 88 خرداد 12

خلاصه‌ای از مباحث اینجانب در جلسه‌‌ی هم‌اندیشی جوانان در تاریخ 9 خرداد 1388 با مروری بر آیه‌ی بسمه‌الله‌الرحمن‌الرحیم:

آیا یک عمل حرام می‌تواند با نام خدا آغاز شود و اگر چنین شد آیا می‌تواند بقاء و ماندگاری داشته باشد ؟

از نظر امکان وقوعی می‌توان بسم‌الله گفت و کار شر انجام داد؛ ولی نهایتا آن بسم‌الله که نور است و آن عمل شر که ظلم است، هرگز با هم ارتباطی پیدا نمی کنند. زیرا کار خلاف و گناه، قطعا نمی‌تواند ختم به خیر شود و آغاز کار خلاف، با نام خدا باعث بخشیده شدن گناه آن کار نمی‌شود. بنابراین نباید بسم‌الله را جدای از عمل فرض کرد زیرا بسم‌الله به عمل ماهیت می‌بخشد و جزئی از عمل به حساب می‌آید و نمی‌تواند مبرر و توجیه‌گر مشروعیت کار گناه باشد. بنابراین بسم‌الله اگر به نیت کار غیر شرعی و برای کاری ناروا گفته شود، اصولا منعقد نمی‌شود. به عبارت دیگر بسم‌الله باعث ماندگاری عمل می‌شود اما از آنجا که کار گناه، به یقین، جنبه‌ی ماندگاری ندارد هیچوقت بسم‌الله نمی تواند در آن موثر باشد و گفتنش با نگفتنش فرقی ندارد.

 

الحمد الله رب العالمین

ستایش (حمد) از آن خداوندی است که پروردگار جهانیان است. چرا در اینجا لفظ عالمین به‌کار رفته است و چرا رب العالم گفته نشده؟ با وجودی که کلمه ی عالم، خود یک مجموعه است و در اینجا اسم جمع، دوباره جمع بسته شده است!

عالمین می‌تواند شامل عالم بشریت، عالم ستارگان، عالم فرشتگان، عالم جمادات و حتی عالم موجودات ناشناخته‌ی ما باشد. خداوند پروردگار همه‌ی این عالم‌ها و عالم چیزهائی است که ممکن است انسانها هنوز به کشف و درک آنها نرسیده باشند.

 

در حقیقت، تمام حمد برای خداوند است نه اینکه حمد مخصوص خداوند باشد. الف ولامی که در الحمد به کار رفته است نشانه‌ی استغراق است؛ یعنی تمام حمد و ستایش برای خداوند است. بدین معنی که اگر شما در رفتار و تعامل های روزمره هم از یکدیگر حمد و ستایش و سپاس به‌عمل آورید، این تمام حمد و سپاس نیست و بخشی از چیزی است که همه‌ی آن متعلق به خداوند است. روایتی از امام باقر علیه‌السلام هست که می‌فرماید: شما هرکسی را که ستایش کنید خداوند در آن ستایش داخل است.

 

الرحمن الرحیم

آیه‌ی سوم از سوره‌ی حمد است. این دو صفت خداوند، پس از آیه‌ی بسم‌الله برای بار دوم اینجا تکرار می گردد. دلیل این تکرار، شاید این نکته باشد که اصل در رفتار خداوند با مخلوقاتش، رفتار بر مبنای رحمت است. یعنی خداوند همیشه بر اساس رحمت و مهربانی با مخلوقات خود رفتار می‌کند و این نشانه‌ی خداوندی اوست. اما اگر یکی را عذاب می‌کند یا گاهی خشم می‌گیرد بر اساس رفتار بندگان و به‌خاطر دلیل خاصی است که منشأش بنده است وگرنه خداوند جز از روی رحمت و مهربانی به بندگانش نمی نگرد.  

پس این تکرار، به بشر می آموزد که چون خلیفه و جانشین خدا بر روی زمین است باید در رفتار با دیگران با رحمت رفتار کند و خصلت رحیمیت را در وجودش تقویت نماید. درست است که صفت های الهی متبلور در بشر هرگز نمی تواند به حد و اندازه‌ی صفات الهی باشد اما می‌تواند رنگ و سایه‌ای از آن صفات باشد. صبغه الله و من احسن من الله صبغه.. 


قرآن و زندگی -1

پنج شنبه 88 خرداد 7

یک سال از برگزاری جلسات هم اندیشی جوانان می‌گذرد و به لطف خدا تا کنون جز دو جلسه تعطیلی نداشته است. در این مدت کتاب‌های «چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرد؟ نوشته‌ی اسپنسر جانسون» ، «نشت نشا، نوشته‌ی رضا امیرخانی» و «روی ماه خداوند را ببوس، نوشته‌ی مصطفی مستور» مورد نقد قرار گرفت. چندین جلسه نیز به مباحثی نظیر «بررسی تاریخ و ریشه‏های وهابیت» و  «روش استنباط احکام دینی یا مکانیزم احتهاد»  پرداخته شد. جلسات دیگری نیز به مباحث آزاد و دغدغه‌های جوانان شرکت کننده اختصاص یافت و در نهایت یک دوره‌ی کامل کلام و عقاید اسلامی، در نزدیک  به سی جلسه بحث و بررسی شد.
اینک در دومین سال تشکیل این جلسات، با نظرهم اندیشان قرار شد تحت عنوان «قرآن و زندگی» آیات قرآن را از اول به بحث و بررسی بگذاریم و مسایل زندگی را در سایه‌ی وحی الهی پی‌گیری کنیم. آنچه می‏خوانید گزارشی است از مطالبی که در اولین جلسه از دور جدید، روز شنبه دوم خرداد (شنبه‏ی همین هفته) مورد گفتگو قرار گرفت:

 سورهِ‌ی حمد
این سوره اولین سوره‏‏ی قرآن است که به «فاتحه الکتاب یعنی آغاز کتاب» یا «ام الکتاب» نامیده شده است. «ام» به معنای اساس و ریشه است و از این باب، سوره‌ی فاتحه به منزله‌ی اساس قرآن است. پیامبر فرمود: الحمد ام القرآن..
در روایتی هست که پیامبر به جابر فرمود: این سوره بهترین سوره قرآن و دوای هر دردی جز مرگ است.
در روایت دیگری هست که اگر این سوره را هفتاد بار بر مرده‌ای خواندید و دیدید که زنده شد تعجب نکنید.
سوره‌ی حمد تنها سوره‌ای است که بر هر مسلمانی واجب است در طول روز حداقل ده بار آن‌را قرائت کند. شاید دلیل این لزوم تکرار این باشد که سوره‌ی حمد محتوای عجیبی دارد و انسان باید همواره این محتوی را در نظر داشته باشد. انسان در همین چند آیه‌ی کوتاه، خدا را حمد و ستایش می‌کند و لذت مناجات با او را می‌چشد و ضمن اعتراف به مبدأ(خداشناسی) و معاد(قیامت باوری) از پروردگارش می‌خواهد کمکش کند تا رستگاری را به‌دست آورد.

ادامه‏ی مطلب...

<      1   2