اطلاع از بروز شدن
یکشنبه 84 آبان 8
این مطلب را شنبه دهم تیر 1385 ساعت 16:48 در وبلاگ قبلی ام نوشته بودم که امروز به اینجا منتقل شد
دهم تیرماه و ما .. یک ساله شدیم..
پارسال بود که به سرمان زد یک وبلاگ راه بیندازیم و به اصطلاح بلاگر بشویم ... دهم تیر ماه بود که آستین بالا زدیم و اینچنین لبگزه متولد شد .. یعنی چی ؟
اینک یک سال را پشت سر گذاشته ایم .. یک سالی که مثل برق گذشت.. یک سالی که پر بود از فراز و نشیب .. یک سالی که از همه جا گفتیم و از همه جا شنیدیم ... گفتیم و شنیدیم از دغدغه های تنهایی، دل نوشته های شخصی، مسایل اجتماعی، غم ها و شادی ها و... هزاران کامنت و پست خواندیم و هزاران نیز نوشتیم ..
در این یک سال با تمام گرفتاری هایی که گاه مجال روشن کردن دستگاه هم به آدم نمی دهد، آمدیم و ارتباط مجازی را بهترین نوع تفریح ساعات فراغت و هدفمندترین آن قرار دادیم و البته تفریحی که گاه، شب ها خواب از چشمانمان ربود و به مطالعه و تحقیق و نوشتن و تایپ کردن وادارمان کرد...
در این یک سال دوستان ندیده ی زیادی پیدا کردیم .. دوستانی که بعضی شان چون گذر نسیم آمدند و عطری افشاندند و بعضاً گرد و خاکی بپا کردند و رفتند و دیگر پشت سرشان هم نگاه نکردند .. و دوستان دیگری که ماندگار شدند و هنوز که هنوز است در فضای خانه ی مجازی مان و مهمتر از آن در سرتاسر خانه ی روحمان، شمیم دوستی و محبت می پراکنند...
به هر حال یک سال گذشت .. و البته سالی دیگر نیز خواهد گذشت .. اما آیا ما توفیق نوشتن و خواندن خواهیم داشت؟ آیا اصلاً هستیم و اگر هستیم آیا سالم هستیم که بنویسیم و بخوانیم و وبگردی کنیم؟ و از همه ی اینها مهمتر خدایمان چه ؟ آیا او این اوقات را از ما خواهد پذیرفت؟ آیا دل به او سپرده ایم که این را نیز در راه خودش بداند و در ازای آن پاداشمان دهد؟ یا اینکه دل را خدای ناکرده، خدای خویش ساخته ایم که
أرأیت الذی اتخذ الهه هواه و اضله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوة فمن یهدیه من بعد الله .. ( جاثیه/۲۳ ) آیا آنکس که هوای نفسش را خدای خود قرار داده است می بینی که خدا از روی علم گمراهش ساخت و گوش و قلبش را مهر کرد و بر چشمانش حجاب افکند ؟ حالا چه کسی غیر از خدا او را هدایت خواهد کرد ..
سخت است نازنین خدایی شدن .. و سخت تر است عزیز خدایی ماندن...