اطلاع از بروز شدن
چهارشنبه 88 فروردین 26
میدانید این روزها سالروز شهادت سپهبد شهید صیاد شیرازی است.. آن عزیز را از زمان زندگیاش میشناختم.. هرجا میدیدمش مشتاقانه بغلش میکردم و میبوسیدمش تا از معنویت وی، البته در حد قابلیت ناچیز خودم بهره ببرم..
وقتی او را میدیدی باورت نمیشد که این یک فرماندهی ارشد ارتش اسلام است که صولت و ابهت او لرزه بر جان دشمن میاندازد.. دقیقاً مصداق والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم بود..
یک روز به او گفتم من با شما کار دارم کی میتوانم شما را زیارت کنم؟ بعد از ظهر دیدم در دفترم باز شد و صیاد شیرازی بسیار متواضعانه وارد اتاقم شد و آنقدر با تواضع و ادب نشست که شاید یک زیردست در مقابل رئیسش چنین ننشیند.
اما باید اعتراف کنم که بعد از شهادتش بیشتر شناختمش.. ظرفیت روحی، معنویت، اخلاص و خیلی خصوصیتهای منحصر به فرد او را بعد از شهادتش شناختم اما حیف که دیگر زمان گذشته بود...
بهراستی نمونهی کامل شیران روز و عابدان شب بود که بعضی از نزدیکانش کم و بیش با گوشهای از تهجد و عبادتش آشنا بودند.. مهندس امامی داماد آن شهید میگفت: شهید صیاد شیرازی سه بار تمام نماز و روزههای دورهی عمرش را اعاده کرد.
به خدا قسم عجیب است.. ما چنین کارهایی را تنها در مورد امثال مرحوم آیة الله خوانساری شنیده بودیم اما باورمان نمیشد که در یک فرد بهحسب ظاهر عادی، آنهم در این مسئولیت سنگین که شاید از نظر ما به نماز واجب روزانهاش هم به زور میرسد چنین حالاتی بتوان یافت...
دوشنبهی همین هفته سردار اسدی در جلسهای تعریف میکرد که در ارتفاعات حاج عمران با صیاد شیرازی بودیم.. شهید جاوید (فامیلش را من فراموش کردهام) روی یکی از ارتفاعات دیگر منطقه، به محاصرهی کامل دشمن درآمده بود.. صیاد شیرازی که موقعیت او را خطرناک میدید، میخواست او به نحوی خود و نیروهایش را از کمند دشمن بیرون بیاورد و به نیروهای خودی بپیوندند.. به خاطر همین در بیسیم به او گفت: جاوید جان.. بهتر است که شما دستتان را به دست ما بزنید..
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران...