سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 134
بازدید دیروز: 42
بازدید کل: 1381485
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



بیستون

شنبه 86 فروردین 18

 

این مطلب را   شنبه چهارم شهریور 1385ساعت 16:37  در وبلاگ قبلی ام نوشته بودم .. امروز به اینجا منتقل شد

چند روزی نبودم .. توفیق اجباری یار شد تا یک سفر خانوادگی داشته باشم... از تهران، به ساوه ، کبودر آهنگ، همدان، کرمانشاه، جوانرود، روانسر، پاوه، کرمانشاه، اسلام آباد غرب، نهاوند، ملایر، اراک ، قم و بالاخره دوباره به دود و غبار تهران و گرفتاری ها و استرس های مدامش...

جاتون خالی بود .. هر چند بعضی از دیدنی ها برایم تکراری بود اما تکرارش هم خیلی زیبا بود و پر از فایده ... غار علیصدر .. مزار باباطاهر .. بو علی سینا .. بیستون ( که دیگه نگو .. ) طاق بستان .. غار قوری قلعه .. تنگه ی مرصاد و جاهای دیگری که هرکدام حال و هوای خودش را داشت و هر کدام کافی است تا آدم را برای ساعت ها در خود فرو برد ....


 حالا همه ی اینها یک طرف و بیستون و فرهادش یک طرف ... جایی که خودت بارها برایش شعر گفتی...

وقتی که عشق در دل ما ریشه می کند
فرهاد زندگی هوس تیشه می کند
در بیستون حادثه تا راه می روی
شیرین فقط به گام تو اندیشه می کند


چه زیباست که خودت را جای فرهاد بگذاری و با بیستونش راز و نیاز کنی و در گوشه ی گرائیلی دستگاه شور چنین زمزمه کنی

همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ی ما
سنگ ما سینه ی ما ناخن ما تیشه ی ما
بهر یک جرعه ی می منت ساقی نکشیم
اشک ما باده ی ما دیده ی ما شیشه ی ما