اطلاع از بروز شدن
چهارشنبه 85 اسفند 16
این مطلب را یکشنبه سی و یکم اردیبهشت 1385ساعت 15:12 در وبلاگ قبلی ام نوشته بودم که امروز به اینجا منتقلش می کنم
سال هاست که با شعر انسی عجیب دارم.. با این حال هرگز حاضر نمی شدم چیزی به عنوان مجموعه ی شعر چاپ کنم ... اما بالاخره با اغفال دوستان ناباب!! مرتکب اشتباه شدیم و یک مجموعه ی شعر تحت عنوان " چقدر فاصله " به دست چاپخانه دادیم و اخیرا چاپخانه آن را به دست ما....
غزلی که نام کتاب از آن اقتباس شده را به شما عزیزان تقدیم می کنم
اگر چه لب نگشودی هوای صد گله داری
و از عبور نگاهم، چقدر فاصله داری
به کوچههای تو دیدم هزار و یک دل زخمی
چگونه با دل مردم چنین معامله داری؟
اگر چه قافلهای از میان معبر چشمت
یکی نرفته سلامت .. هزار قافله داری
نگاه مخفی و دزدانه ی تو با دل من گفت:
هنوز هم که هنوز است قصد غائله داری
ملول شعر چو آتش فشان خویشم و .. اما
تو در تحمل بغضم .. عجیب حوصله داری
از اینکه قبلهی من میشود همیشه نگاهت
مکن گلایه که آنجا فضای نافله داری
تهران - مرداد ۱۳۸۱