اطلاع از بروز شدن
شنبه 92 دی 28
شب جمعه در شهر مقدس قم و مجلس عروسی یکی از بستگان، فرصتی مغتنم بود که دوستان زیادی را بعد از مدتها ببینیم و دلی تازه کنیم. بدون تردید دیدار و گپ و گفت فرهنگی با جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای محمد رضا زائری، توفیق مضاعف آن شب بود. روحانی دوستداشتنی و بیتکلف، متواضع و خوشمحضری که از شب غدیر ندیده بودمش...
در میان تمام دردِ دلها و بیان دغدغههایی که بینمان گذشت، بیت شعری از شاعر لبنانی خلیل مطران مورد استشهاد وی قرار گرفت که خیلی به دلم نشست و از او خواستم با خط خودش برایم بنویسد...
خلیل مطران در این قصیدهی طولانی از حکومت کسری میگوید و اینکه بزرگمهر حکیم چگونه به دستور وی کشته شد. کاری به صحت و سقم روایت خلیل مطران در بیان این واقعه ندارم و تنها به شاهد مثال میپردازم. آنگاه میگوید کسری دختری زیبا را دید که بر خلاف رسم و رسوم آن روز بانوان ایرانی، بدون حجاب و روسری بیرون آمده است. حساس شد و چون فرستادهی کسری نزد دختر رفت و پرسوجو کرد. معلوم شد که دختر بزرگمهر است و به اعتراض به قتل پدر اینگونه ظاهر شده است. آنگاه خلیل مطران قصیدهاش را با این بیت به پایان میبرد:
مَا کَانِتِ الْحَسْنَاءُ تَرْفَعُ سِتْرَهَا لَوْ أَنَّ فِی هَذِی الجُمُوعِ رجَالا
اگر در این جمعیت مردی وجود داشت که دختر زیباروی هرگز حجاب از سر برنمیداشت
پ ن: حیف است چند بیت آخر این قصیده را برایتان نگذارم... البته با ترجمهای که بیشتر مفهوم شعر را بیان میکند نه ترجمهی واژه به واژه و تحت اللفظی... تقدیم به علاقمندان ادبیات عرب:
فَأَشَارَ کِسْرَى أَن یُرَى فِی أَمْرِهَا فَمَضَى الرَّسُولُ إِلى الفَتَاةِ وَقَال
کسری خواست که دلیل بیحجابی او را بررسی کنند. فرستادهی وی نزد دختر رفت و گفت:
مَوْلاَی یَعْجَبُ کَیْفَ لَمْ تَتَقَنَّعِی قَالَتْ لَهُ أَتَعَجُّباً وَسُؤَالا
سرور من از بیحجابی تو در شگفت است. دخترک گفت آیا جای تعجب و سوال دارد؟
أُنْظُرْ وَقَدْ قُتِلْ الحَکِیمُ فَهَلُ تَرَى إِلاَّ رُسُوماً حَوْلَهُ وَظِلاَلاَ
حکیم کشته شده است... آیا چیزی جز رسوم جاهلی و سایههای وهم میبینی؟
فَارْجِعْ إِلَى المَلِکِ الْعَظِیمِ وَقُلْ لَه مَاتَ النَّصِیحُ وَعِشْتَ أَنْعَمَ بَالا
به پادشاه بگو حالا که نصیحتگرت کشته شد، دیگر میتوانی با خاطر آسوده زندگی کنی
وَبِقیِتَ وَحْدَکَ بَعْدَهُ رَجُلاً فَسُدْ وَارْعَ النِّسَاءَ وَدَبِّرِ الأَطْفَالاَ
اینک تو تنها مرد بعد از وی هستی که سرور تنها زنان و کودکان شدهای. پس برو و به کار آنان برس
مَا کَانِتِ الْحَسْنَاءُ تَرْفَعُ سِتْرَهَا لَوْ أَنَّ فِی هَذِی الجُمُوعِ رجَالا
اگر در این جمعیت مردی وجود داشت که دختر زیباروی هرگز حجاب از سر برنمیداشت