سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 49
بازدید دیروز: 269
بازدید کل: 1382670
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



نوشته شده در وبلاگ قبلی ... یعنی لبگزه ی بلاگفا
پنجشنبه بیست و پنجم آبان 1385 ساعت 11:10

بعد از بیان تاریخ پدران پیامبر، یزدی عزیز با شوخی و جدی مسایلی را که خود بهتر از من می دانند پرسیده اند و من تنها برای اطلاع دوستانی که مایلند بدان می پردازم و گرنه ایشان که بی نیاز از آن هستند. او نوشته بود:

سلام علیکم آقاسیدمحمدرضای عزیز و گرامی .
الکی نگفتند که کس نخارد پشت من جز آقا سید خودمان .
آقا ممنون ، بازم شما .
تاریخ خوبی بود و بهره مند شدیم .
راستی حالا نمیگیم یزید ، ابوسفیان هم بماند ولی امیه هم اصل نسب دار بوده ها ، نه ؟
یعنی از این بابت می توانسته پیامبر بشه ، نه ؟
الآن چی ؟ یعنی اصل و نسب دارها می توانند ؟ یا اینها هم نمی توانند ؟
حیف نبود که این شبها به این چیزا صرف بشه ؟
البته مفید بود و عرض شد که استفاده کردم .
و لازم هم هست که در این زمینه کار کرد .
راستی فرزندان امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها همین سه نفر بودند که تحت عنوان ( عبد مناف ) آمده ؟ یا دختر دیگری هم داشتند ؟
راستی فرزند بزرگ امام علی علیه السلام را پیگیری فرمودید ، که در خوی عرض شد ؟
بازهم عرض کنم که دست شما درد نکند و ممنون از زحمتی که کشیده اید .

جناب آقای یزدی !
در این که امیه هم اصل و نسب دار بوده است و از تبار عبد مناف و برادر زاده‌ی هاشم سر سلسله ی بنی هاشم بوده است شکی نیست. اما مگر اصل و نسب دار بودن به تنهایی ملاک امتیاز و برتری افراد است؟
مگر نه آنکه گفته ایم: گیرم پدر تو بود فاضل     از فضل پدر ترا چه حاصل
و باز مگرنه آنکه گفته ایم: پسر نوح با بدان بنشست        خاندان نبوتش گم شد

ادعای اثبات شده‌ی ما این بود که پیامبران و پیامبر اسلام، الزاماً باید از تباری پاک به وجود آمده باشند. بنابر این چنین ادعایی به معنای آن نیست که هر کس تباری پاک داشت الزاماً باید یا حتی می تواند  پیامبر باشد. و شواهد تاریخی بر این ماجرا از پسر نوح گرفته تا جعفر کذاب ... بسیار است.
در مورد فرزندان امام علی و حضرت فاطمه علیهما السلام، آنچه مشهور است اینکه آن دو بزرگوار دارای چهار فرزند به نام های حسن، حسین، زینب و ام کلثوم بوده اند.

اما جالب است که بدانید که آنان فرزند دختر دیگری به نام سکینه داشته اند که به شدت مورد غفلت تاریخ قرار گرفته و جز در چند کتاب تاریخی و روایی ذکر زیادی از وی نشده است.
مرقد وی نیز در دمشق و در منطقه ای به نام « داریا »  است که به خاطر همان غفلت ها مورد توجه نبوده است. اما از سال 1367 که بازسازی آن مورد اهتمام قرار گرفت، محل مراجعه و زیارت عاشقان ولایت شده است.

من در این زمینه کتابی به عنوان « بانوی ناشناخته » نوشته ام که در آن به اثبات وجود این بانوی بزرگوار به عنوان دختر حضرت علی و حضرت فاطمه علیهما السلام  و بیان گوشه های مختصری از فضایل و تاریخ زندگی وی کرده ام؛ اما حیف که نمی توانم همه‌ی آن را تایپ و روی وبلاگ قرار دهم.

البته دو سه تا آدرس هم می گذارم تا دوستانی که مایل هستند بیش از این ها اطلاعاتی کسب کنند بتوانند آنها را ببینند: سایت حضرت سکینه  و   وبلاگ  و  روزنامه جمهوری

سؤال دیگری که آقای احمد علی یزدی در شهرستان خوی در جلسه ای حضوری مطرح فرمودند، درباره‌ی محمد بن حنفیه فرزند برومند امام علی علیه السلام بود که می گفتند: شنیده ام ایشان بزرگترین فرزند امام علی بوده است و این نشان می دهد که آن حضرت قبل از خانم فاطمه علیها السلام همسر دیگری داشته است.

در پاسخ باید عرض کنم چنین نیست. زیرا بر اساس مستندات روایی و تاریخی خوله مادر مادر محمد بن حنفیه در زمان خلافت ابو بکر اسیر شد و طی ماجرای مفصلی که این مقال را حوصله ی بیان آن نیست به ازدواج امام علی علیه السلام  در آمد.

جابر بن عبدالله انصاری در حضور امام باقر علیه السلام به بیان ماجرای خوله و ازدواج وی با امیر مومنان پرداخت و چنین گفت: به خدا قسم من نزد ابوبکر نشسته بودم که اسیران طایفه ی حنفیه را با مالک بن نویره از طرف خالد بن ولید آوردند. در میان اسیران دختری نزدیک به بلوغ بود. همین که آن دختر وارد مسجد شد گفت: ایها الناس، محمد صلی الله علیه وآله وسلم چه شد؟
گفتند: از دنیا رفته است.
او گفت: آیا نشان و علامتی از او هست؟
گفتند: آری؛ این قبر آن حضرت است.
خوله (متوجه قبر رسول خدا شد و ) گفت: سلام بر تو ای رسول خدا، من شهادت می دهم که تو سلام مرا می شنوی و جواب سلام مرا می دهی. بعد از تو ، ما را اسیر کردند؛ در صورتی که ما به وحدانیت خدا و پیغمبری تو شهادت می دهیم.

البته این ماجرا که از زبان جابر نقل شده بسیار مفصل است که من  به خاطر اختصار به همه ی آن نمی پردازم و تنها بخشی را آورده ام که نشان می دهد خوله بعد از رحلت رسول خدا و در زمان ابوبکر به اسارت درآمده است. این در حالی است که امام علی با فاطمه ی زهرا در زمان پیامبر ازدواج کرد و حسن و حسین و حتی زینب و ام کلثوم در زمان پیامبر به دنیا آمده اند. نتیجه این است که محمد بن حنفیه نمی تواند بزرگ تر از حسن و حسین باشد و همینطور این درست نیست که امیر مومنان قبل از حضرت فاطمه ازدواج دیگری داشته باشد. ابن جوزی در باب دهم کتاب تذکره می نویسد: محمد بن حنفیه بعد از وفات پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم متولد شد.
محدث قمی نیز در کتاب منتهی الآمال و هنگام ذکر فرزندان امیرمؤمنان می نویسد: پنجم از فرزندان علی علیه السلام محمد است که کنیه او ابو القاسم و مادرش خوله حنفیه دختر جعفربن قیس است. 

صاحب مستطرف می نویسد: حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام فرزند خود محمد را به جنگ های سخت می فرستاد و به وسیله ی او بزرگان را محافظت می کرد. محمد بن حنفیه مردی جنگ‌جوی و ثابت‌القلب بود. یکی از روزها به محمد گفتند: چرا پدرت علی علیه السلام تو را به جنگ ها روانه می کند ولی امام حسن و امام حسین را نمی فرستد؟
او در جواب گفت: حسنین علیه السلام نظیر دو چشم پدرم هستند و من مثل دو دست آن بزرگوارم؛ و طبیعی است که وظیفه دست ها نگهداری و محافظت از چشم هاست.

به هر حال محمد بن حنفیه در زمان حکومت عمر بن خطاب متولد شد و در ایام عبدالملک بن مروان در سن 65 سالگی از دنیا رفت. و البته برای من هم روشن نشد که چرا به جای اینکه او را محمد بن علی بگویند، محمد بن حنفیه گفته و به طایفه ی مادری اش نسبت داده اند.