سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 66
بازدید دیروز: 42
بازدید کل: 1381417
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



شک خوب..

شنبه 91 اسفند 19

دوستی ناشناس لطف کردند و پس از خواندن رمان، یادداشت زیر را در فیس‌بوک و گوگل پلاس خودشان نوشته‌اند و برای من هم ایمیل کرده‌اند... البته نامم را اشتباه نوشته بودند که من با اجازه ایشان اصلاحش کردم... با تشکر از این دوست عزیز و دوستان دیگری که پس از خواندن رمان نظرشان را می‌نویسند...

 

شک خوب!

 

«آقای سلیمان! می شود من بخوابم؟» عنوان رمانی ست از سید محمدرضا واحدی که به ماجرای پسری ارمنی و دختری مسلمان می پردازد. داستانی مانند سایر داستان های عاشقانه، از آن جهت که پسر عاشق دختر می شود و مشکلات مسلمان شدن پسر و باقی قضایا... اما این رمان فضای دیگری نسبت به سایر رمان های از جنس خود دارد و آن شک دختر در آداب، رسوم و قوانین مسلمانی و علاقه پسر به مسلمانی قبل از عاشقی است.

من نه نقد داستان بلدم و نه دوست دارم این داستان را نقد کنم. حرف من از این نوشته، گفتن درد و دل ها و شک های نغمه (دختر معشوق داستان و فرزند یک جانباز) است. شک هایی که جان را آتش می زنند. شک هایی که امثال من به واسطه بزرگ شدن در خانواده ای مسلمان و انتخاب دین اسلام به خاطر خانواده دچارش شدند. کسانی که حاضر نشده اند تحقیقی خشک و خالی راجع به دینشان انجام دهند. شاید این تحقیق ما را به یه دین دیگه می رساند!!! یا از شک هایی که وجودمون رو گرفته راحت می کرد!

برخی از ما فلسفه خیلی از اعمالی رو که انجام می دیم نمی دونیم! اگر هم سوالی برامون پیش بیاد می ریم از یه فرد عادی (یکی مثل خودمون) که فکر می کنیم دین رو به صورت کامل می دونه سوال می کنیم و آخرش سر از یه جای دیگه در می آریم.

وقتی کتاب رو تموم کردم از خودم سوال کردم شده من سوالی برام پیش بیاد و برم سراغ یه عالم که به جواب برسم؟ شده جواب اون عالم رو با عقل خودم تطبیق بدم و اگر باز شکی بود برم سراغ یکی دیگه؟ اصلاً یه سوال مهم تر ! تا حالا شده در دین خودم فکر کنم!

شاید برای برخی این تفکرات من خنده دار باشه. اما من دیدم ادمایی رو که مثل خودم هستند. آدم هایی که به فلسفه اعمالی که انجام می دن کاری ندارن. مهم اینه که نماز بخون ان، روزه بگیرن و محرم سیاه بپوشن! یه کلیاتی هم از اصول و فروع دین بدون ان براشون کفایت می کنه!

اما من دوست دارم شک های نغمه رو!!! دوست دارم برم بشینم فکر کنم به این همه سالی که از عمرم گذشته.. خودم رو گول نزنم!

دوست دارم به یقین برسم... فرقی نمی کنه این یقین رسیدن به خود خداست یا... مهم اینه چیزی رو که می پذیرم با دلم قبول کردم.

یاد قیدار رضا امیر خانی به خیر «کسی که یه بار پاش لغزیده و برگشته بهتر از کسی که تا حالا پاش نلغزیده ! چرا که ممکنه بلغزه و برنگرده!»