اطلاع از بروز شدن
چهارشنبه 89 مرداد 27
بانو کجا..؟ کجا میروی بانو؟ خیلی زود است که محمدت را .. عشقت را.. امین دیارت را.. تنها بگذاری؟
بانو.. هنوز سه روز بیشتر از رحلت ابو طالب نگذشته است.. چطور می توان غم را بر غم تاب آورد؟
هنوز کعبه، در عزای سالار حجاز زانو از بغل نگشوده است.. هنوز علی در فراق پدر میسوزد.. و محمد امین در غم عمویش اشک در چشم دارد.. هنوز آب غسل پیرمردی که پناه تو و شوهرت بود، خشک نشده است.. کجا میروی بانو؟
خاتون حجاز.. روزهایی که محمدت به نماز میایستاد و خانهات سنگباران میشد را به یاد آر.. حتما یادت هست که خود را سپر میکردی تا سنگی مباد بر سر و روی او فرود آید..
کجا میروی خاتون..؟ امروز نیز او به نماز ایستاده است.. هنوز دشمنان دست از آزارش نکشیدهاند.. ای وای از غریبی محمد و علی.. محمد عمویش را از دست داد و تو را.. و علی پدر را.. در فاصلهی سه روز ..
بانو.. کینههای پنهان قریشیان روز به روز آشکارتر میشود و درد دل های محمد نیز افزونتر.. محمد دوباره حرا نشین میشود.. بر خیز بانو.. که او راه غار را پیش گرفته است.. برخبز بانو.. خودت را نشانش ده.. که نگاهت، مهرت و عاطفهات زخم دلش را درمان میکند.
بانوی محمد! کودکت را.. فاطمهات را.. به که میسپاری؟ هیچ میدانی که تنها فاطمه نیست که یتیم میشود و باید یتیمداری کند.. تنها فاطمه مادر از دست نمیدهد که محمد نیز دوباره بی مادر میشود.
آری بانو .. کودکت یعنی فاطمهات مادر شد.. آن هم مادر پدر.. اما بانو.. برای دستان کوچکش خیلی زود است که سر پدر را مادرانه نوازش کند.. دستهای کوچک دخترت زهرا هنوز یارای تکاندن غبار غم از روی پدر ندارد.. مادرم زود است وظیفهی مادری برای فاطمه که ام ابیها باشد..
خاتون قریش.. رفتی که دیگر بیداد قریشیان را نبینی.. اما دختر خردسالی که تو پرورانیدی مانند تو.. آری مانند تو، سنگ صبور پدر خواهد بود..
پ ن: دلنوشتهای بود قدیمی (رمضان 1385) به مناسبت وفات خضرت خدیجه در دهم رمضان سال دهم هجری.. البته امروز هم هفتم رمضان است و روز وفات حضرت ابوطالب در همان سال.. سالی که برای پیامبر اسلام به عام الحزن تبدیل شد..