اطلاع از بروز شدن
یکشنبه 88 مهر 26
اول نوشتی که بعدا نوشته شد: دوست تازه واردی به نام تسنیم، در پست محرمیت، کامنتی گذاشته و خواسته است که در مورد یک موضوعی بنویسم.. از ایشان خواهش میکنم به نوشتههای آرشیوی (همین ستون بالاروندهی کنار وبلاگ ) قسمت پاسخ به سوالات مراجعه کنند.. مطلب مفصلی نوشتهام و کتکش را هم خوردهام..
حالا اصلی نوشت: دیروز حکایت یکی را شنیدم که صاحب کارش، مرتب سر او داد میزند که: تو فقط یک گاوی.. تو حتی به اندازهی گاو هم نیستی..
یادم آمد از مرحوم شیون فومنی (میر احمد سید فخری نژاد) که منظومهای به نام «گاو» یا «گاب» با لهجهی شیرین گیلکی دارد که کاست آن با صدای خودش پخش شده است.
شیون در این شعر، به انسانهایی که خودشان را همیشه بالاتر از دیگران میبینند و نگاهشان به انسانهایی که از نظر آنان هیچاند و ارزشی ندارند پرداخته است. حکایت به زمانی برمیگردد که شناسنامهدار شدن مردم اجباری شده بود و به ناچار هرکس باید اسم فامیلی برای خودش انتخاب میکرد. شیون، داستان مردی را حکایت میکند که نام فامیلش «گاو» است؛ مردی که از سر شالیزار با همان هیکل گلآلود، برای گرفتن شناسنامه، به خانهی کدخدا مراجعه میکند و همین که کدخدا او را با آن وضع میبیند برای اینکه جلوی مامور ثبت کم نیاورد و مثلاً کلاس روستایشان پایین نیاید!! میگوید: این گاو دیگر کیست؟ و آنگاه نام خانوادگی او را گاو مینویسند.. مرحوم شیون، بعد شروع میکند به ذکر اوصاف گاو و تفاوت آن با انسانهای از خود راضی، از زبان آن روستایی زحمتکش با طنز میگوید: گاو از شما بهتره.. هزارجوری ناز مرا میبره..
و باز یادم آمد که چند وقت پیش نمیدانم ایمیلی برایم آمده بود یا در وبلاگی دیدم در بارهی فواید گاو بودن، انشائی از زبان یک دانش آموز نوشته شده بود. بخشی از نوشتههای او را که در خاطرم هست با تغییرات سلیقهای خودم البته، مرور میکنیم:
گاو بودن فواید زیادی دارد. من هرچه فکر میکنم میبینم که مهمترین فایدهی گاو بودن این است که آدم نیست؛ بلکه گاو است.
مثلا در مورد همین ازدواج هیچ گاو مادری، نگران ترشیده شدن گوسالهاش نیست و غصه نمیخورد که اگر پسرش زن بگیرد، عروسش او را از چنگش در میآورد. وقتی گاو پدر میخواهد دخترش را شوهر دهد، نگران جهیزیهاش نیست. نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند. مجبور نیست به خاطر این که پول جهاز دخترش را تهیه کند، اضافهشخمی (بخوانید اضافه کاری) یا بدتر از آن پاچهخواری کند. گوسالههای ماده مجبور نیستند که با هزار دوز و کلک دل گوسالههای نر را به دست بیاورند تا به خواستگاریشان بیایند.
هیچ گوسالهی مادهای نمیگوید که فعلا قصد ازدواج ندارد و میخواهد ادامهی تحصیل بدهد. تازه وقتی هم که عروسی میکنند اینهمه بیا برو، بعلهبرون، خواستگاری، مهریه، شیربها، جشن نامزدی، زیر لفظی، حنا بندون، جشن عروسی، پاتختی، ماه عسل، ماه زهرمار، طلاق و طلاق کشی و.... ندارند.
گاوها حیوانات نجیب و سر بهزیر و در عین حال زیبایی هستند. آنها چشمهای سیاه، درشت و خوشگلی دارند. شاعر در این باره میگوید: سیه چشمون چرا تو نگات دیگه اون همه صفا نیست .. سیه چشمون بگو نکنه دلت دیگه پیش ما نیست..
هیچ گاوی رشوه نمیگیرد. هیچ گاوی اختلاس نمیکند. هیچ گاوی آبروی دیگری را نمیریزد. هیچ گاوی خیانت نمیکند. هیچ گاوی دروغ نمیگوید.
گاوها بهتر از ما میدانند که نباید بهترین سالهای عمرشان را پشت کنکور و در حسرت به دست آوردن ناداشتهها بگذرانند. گاوها بهخاطر چشم و همچشمی دماغشان را عمل نمیکنند. شما تا حالا دیده اید گاوی دماغش را چسب بزند؟ شما تا حالا دیده اید گاوی خط چشم بکشد؟
گاوها هرگز انگل جامعه نیستند. شما تا کنون یک گاو معتاد دیدهاید؟ گاوی دیدهاید که سر کوچه بایستد و مزاحم ناموس گاوها شود؟ آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند.
تا حالا شما گاو بیکار دیدهاید؟ آیا دیدهاید گاوی زیراب گاو دیگری را پیش صاحبش بزند؟ تا حالا دیدهاید گاوی از گاو دیگری غیبت کند؟ آیا دیدهاید گاوی را به خاطر سرکار آوردن گاو دیگری از کار اخراج کنند؟
و از همه مهمتر، گاوها آنقدر گاو نیستند که قلب دیگران را بشکنند. و مهمترترتر اینکه گاوها هرگز نمیگویند: من.. همهی گاوها میگویند: ما...