سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 85
بازدید دیروز: 24
بازدید کل: 1381710
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



گاو

یکشنبه 88 مهر 26

اول نوشتی که بعدا نوشته شد: دوست تازه واردی به نام  تسنیم، در پست محرمیت، کامنتی گذاشته و خواسته است که در مورد یک موضوعی بنویسم.. از ایشان خواهش می‏کنم به نوشته‏های آرشیوی (همین ستون بالارونده‏‏ی کنار وبلاگ ) قسمت پاسخ به سوالات مراجعه کنند..  مطلب مفصلی نوشته‏ام و کتکش را هم خورده‏ام..

حالا اصلی نوشت: دیروز حکایت یکی را شنیدم که صاحب کارش، مرتب سر او داد می‌زند که: تو فقط یک گاوی.. تو حتی به اندازه‌ی گاو هم نیستی..
یادم آمد از مرحوم شیون فومنی (میر احمد سید فخری نژاد) که منظومه‌ای به نام «گاو» یا «گاب» با لهجه‌ی شیرین گیلکی دارد که کاست آن با صدای خودش پخش شده است.

شیون در این شعر، به انسان‌هایی که خودشان را همیشه بالاتر از دیگران می‌بینند و نگاهشان به انسان‌هایی که از نظر آنان هیچ‌اند و ارزشی ندارند پرداخته است. حکایت به زمانی برمی‌گردد که شناسنامه‌دار شدن مردم اجباری شده بود و به ناچار هرکس باید اسم فامیلی برای خودش انتخاب می‌کرد. شیون، داستان مردی را حکایت می‌کند که نام فامیلش «گاو» است؛ مردی که از سر شالیزار با همان هیکل گل‌آلود، برای گرفتن شناسنامه، به خانه‌ی کدخدا مراجعه می‏کند و همین که کدخدا او را با آن وضع می‏بیند برای اینکه جلوی مامور ثبت کم نیاورد و مثلاً کلاس روستایشان پایین نیاید!! می‏گوید: این گاو دیگر کیست؟ و آنگاه نام خانوادگی او را گاو می‏نویسند.. مرحوم شیون، بعد شروع می‏کند به ذکر اوصاف گاو و تفاوت آن با انسان‏های از خود راضی، از زبان آن روستایی زحمت‏کش با طنز می‌گوید: گاو از شما بهتره.. هزارجوری ناز مرا می‌بره..

و باز یادم آمد که چند وقت پیش نمی‌دانم ایمیلی برایم آمده بود یا در وبلاگی دیدم در باره‌ی فواید گاو بودن، انشائی از زبان یک دانش آموز نوشته شده بود. بخشی از نوشته‌های او را که در خاطرم هست با تغییرات سلیقه‏ای خودم البته، مرور می‌کنیم:
گاو بودن فواید زیادی دارد. من هرچه فکر می‌کنم می‌بینم که مهم‌ترین فایده‌ی گاو بودن این است که آدم نیست؛ بلکه گاو است.
مثلا در مورد همین ازدواج هیچ گاو مادری، نگران ترشیده شدن گوساله‌اش نیست و غصه نمی‏خورد که اگر پسرش زن بگیرد، عروسش او را از چنگش در می‏آورد. وقتی گاو پدر می‌خواهد دخترش را شوهر دهد، نگران جهیزیه‌اش نیست. نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند. مجبور نیست به خاطر این که پول جهاز دخترش را تهیه کند، اضافه‏شخمی (بخوانید اضافه کاری) یا بدتر از آن پاچه‌خواری کند. گوساله‌های ماده مجبور نیستند که با هزار دوز و کلک دل گوساله‌های نر را به دست بیاورند تا به خواستگاری‏شان بیایند.
هیچ گوساله‌ی ماده‌ای نمی‌گوید که فعلا قصد ازدواج ندارد و می‌خواهد ادامه‌ی تحصیل بدهد. تازه وقتی هم که عروسی می‌کنند این‌همه بیا برو، بعله‏برون، خواستگاری، مهریه، شیربها، جشن نامزدی، زیر لفظی، حنا بندون، جشن عروسی، پاتختی، ماه عسل، ماه زهرمار، طلاق و طلاق کشی و.... ندارند.
گاوها حیوانات نجیب و سر به‌زیر و در عین حال زیبایی هستند. آنها چشم‌های سیاه، درشت و خوشگلی دارند. شاعر در این باره می‌گوید: سیه چشمون چرا تو نگات دیگه اون همه صفا نیست .. سیه چشمون بگو نکنه دلت دیگه پیش ما نیست..
هیچ گاوی رشوه نمیگیرد. هیچ گاوی اختلاس نمیکند. هیچ گاوی آبروی دیگری را نمی‌ریزد. هیچ گاوی خیانت نمی‌کند. هیچ گاوی دروغ نمی‌گوید.
گاوها بهتر از ما می‌دانند که نباید بهترین سال‌های عمرشان را پشت کنکور و در حسرت به دست آوردن ناداشته‌ها بگذرانند.
گاوها به‌خاطر چشم و هم‌چشمی دماغشان را عمل نمی‌کنند. شما تا حالا دیده اید گاوی دماغش را چسب بزند؟ شما تا حالا دیده اید گاوی خط چشم بکشد؟
گاوها هرگز انگل جامعه نیستند. شما تا کنون یک گاو معتاد دیده‌اید؟ گاوی دیده‌اید که سر کوچه بایستد و مزاحم ناموس گاوها شود؟ آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند.
تا حالا شما گاو بی‌کار دیده‌اید؟ آیا دیده‌اید گاوی زیراب گاو دیگری را پیش صاحبش بزند؟ تا حالا دیده‌اید گاوی از گاو دیگری غیبت کند؟ آیا دیده‌اید گاوی را به خاطر سرکار آوردن گاو دیگری از کار اخراج کنند؟
و از همه مهم‌تر، گاوها آنقدر گاو نیستند که قلب دیگران را بشکنند. و مهم‏ترترتر اینکه گاوها هرگز نمی‏گویند: من.. همه‏ی گاوها می‏گویند: ما...