اطلاع از بروز شدن
چهارشنبه 85 دی 27
دوست خوبمان مریم .... از من خواسته است از آدم و حوا بگویم .. اتفاقا اولین چیزی که با دیدن کعبه به ذهن آدمی خطور می کند، ماجرای آدم و حوا است.
ما در ادبیات خویش داریم ــ هر چند از نظر دینی و منابع اسلامی قابل قبول نیست ــ که چون ابلیس با وسوسه هایش، حریف آدم نشد، سراغ حوا رفت و او را فریب داد و توانست از طریق حوا، در دل آدم نفوذ کند و... آن گاه همگی از بهشت رانده شدند و بر زمین فرود آمدند.
آدم در مکانی به نام " سراندیب " در هند ( احتمالا سیلان فعلی ) فرود آمد و حوا در سرزمین فعلی عربستان و در مکانی که امروز به نام " جده " معروف است. می گویند تسمیه ی این مکان به جده هم به همین خاطر بوده است که جده ی بزرگ آدمیان در آن فرود آمده است.
آنان دویست سال دور از هم بودند و مدام گریه می کردند تا خدا توبه شان را بپذیرد.. تا آن که خدا توبه ی آدم را پس از توسل به خمسه ی طیبه یعنی محمد و علی و فاطمه و حسن وحسین پذیرفت.
سپس به آدم دستور داد حج انجام دهد و خانه ی کعبه را بنا نهد و پاره ابری فرستاد تا در محل کنونی کعبه بر زمین سایه افکند و اینچنین ابعاد کعبه را به آدم نشان داد.
آدم چون از ساخت کعبه فراغت یافت طبق دستور، به مناسک حج پرداخت.
او در سرزمین " منی " آرزو کرد که کاش حوا را در کنار خود داشته باشد و به همین جهت، آن دیار به منی که از ریشه ی امنیه و تمنا، به معنای آرزو هست ، مشهور شد.
سپس در حین مناسک و در سرزمین " عرفات " او را دید و شناخت و از این رو به عرفات که از ریشه ی عرف به معنای معرفت و شناخت است، نام گرفت.
و در نهایت در سرزمین " مزدلفه " به هم پیوستند و آن جا نیز به مزدلفه از ریشه زلف به معنای پیوستن و نزدیک شدن شهرت یافت.