اطلاع از بروز شدن
چهارشنبه 88 مرداد 28
شصت و پنجمین جلسهی هماندیشان نیز در بیست و چهارم مردادماه 88 تشکیل شد و بازهم شاهد حضور میهمانان جدید بودیم. پس از خوشآمدگوئی به اعضای تازهوارد، توضیحاتی را در خصوص نحوهی برگزاری جلسات ارائه کردم؛ سپس مروری داشتم به مباحث جلسهی قبل که پیرامون " صراط مستقیم " مطرح شده بود. سپس با بیان آیهی آخر از سورهی اول کلام الله مجید، ازحاضرین در جلسه دعوت کردم تا با توجه به این آیه، مطالعات و برداشت خود را از معنای " صراط مستقیم " به بحث بگذارند.
یکی از دوستان با تاکید بر رحمانیت و رحیمیت خداوند، لزوم هدایت انسان توسط خالق را یادآور شدند.
من هم با تاکید بر مطالب آقای شیرعلی، گفتم که وجود شیطان در مسیر هدایت انسانهاست و عاملی است برای آزمایش و امتحان انسانها توسط خداوند.
این بحث باعث شد تا یکی از اعضای جلسه سئوالی را در مورد اختیار انسان به شرح زیر مطرح کند:
دلیل وجود شیطان برای من روشن نیست. اینکه انسان از خود اختیاری داشته باشد و تصمیم گیری نماید و شیطان هم برای انحراف انسان از صراط مستقیم تلاش کند، برایم ملموس نیست. به نظر من خدائی که انسان را آفریده، همه چیز را در بارهی او میدانسته؛ بنابراین خیر وشر انسان و آیندهی او نزد خداوند معلوم است و انسان کارهای نیست که بخواهد خودش به راه راست یا راه کج متمایل شود. او مثل یک روبات است و هیچ اختیاری از خود ندارد. پس چرا بایستی تکلیفی بر گردن اوباشد ؟
یکی دیگر از دوستان در پاسخ به سوال فوق گفت: برای پاسخ به این سئوال، بایستی چرائی خلقت شیطان را مورد بررسی قرار دهیم. همانطور که می دانیم هدف از خلقت انسان این بوده که وارد سرزمینی شود که مورد آزمایش قرار بگیرد تا به کمال برسد. از طرفی برای شناخت صراط مستقیم، بایستی صراط های غیر مستقیم را شناخت. عامل پیدایش صراط های غیرمستقیم، شیطان است؛ بنابراین ضرورت وجود شیطان، امتحان و آزمایش انسان توسط خداوند است. انسان نیز در انتخاب مسیر درست یا غلط مختار است و اختیار انسان همواره در طول مشیت خداوند است.
دوست اول: ولی در عمل غیر از این است. در زندگی روزمره و در دنیای واقعی، انسان از خود اختیاری ندارد و فقط مجبور به انجام کارهاست. هر اتفاقی هم که رخ می دهد، می گوئیم خواست خدا بوده.. پس اختیار انسان کجاست؟
دوستی دیگر چنین گفت: ما مجموعهای از اختیاراتی را دارا هستیم که محدود است. انسانها نسبت به ظرفیتهایشان دارای اختیار هستند. انسان محدود به زمان و مکان است و کمال او و بازخواستش هم با توجه به این محدودیت است. عالِم بودن خداوند نفی اختیار نیست. خداوند چون محدود به زمان و مکان نیست و بُعد ندارد، طبیعی است که از همه ی زمان ها آگاهی داشته باشد.
همان دوست اولی: ولی در مورد امامان معصوم ما نیز مسئاله ی جبر حاکم است. با اینکه آنها همگی انسان بوده اند، ولی راهشان برایشان انتخاب شده بود. بنابراین نمی توانستهاند دارای اختیار باشند. این را چطور میتوان توجیه کرد؟
و من چنین گفتم: یک سوال ساده میپرسم. درست است خیلی ساده است اما کار مثال همین است که در عین سادگی مطلب را روشن کند. فرض کنید شما در خانه، بچهای دارید یا حتی بزرگی دارید که ذوقاش را کاملا میشناسید و میدانید که کاکائوی تلخ دوست دارد. شما سه نوع کاکائو با طعم های گوناگون برایش تهیه میکنید و از قبل میدانید که کاکائوی تلخ را انتخاب خواهد کرد. آیا عِلم شما به این موضوع، اجباری برای بچه به همراه دارد؟ یعنی اگر او همان چیزی که شما میدانستید را انتخاب کرد آیا مجبور بوده است؟ آیا علم شما باعث شده او بالاجبار آن را انتخاب کند؟
دوستان: خیر.
من: به همین سادگی میتوان فهمید که عِلم خداوند به وجود انسان، باعث نفی اختیار انسان نیست.
سوال کنندهی اصلی: پس چرا خداوند که انسان را آفریده و عالِم به غیب است، راه را برای مخلوقش هموار نمیکند؟ چرا هر چه را که از خداوند می خواهیم به ما نمیدهد؟
دوستی دیگر: دنیا، دنیای تضاد است. این تضاد از زمانی آغاز شد که شیطان به انسان سجده نکرد. و همین تضاد، عامل اصلی رشد و کمال انسان است. وقتی که انسان قصد میکند که به سمت خیر برود، تضاد ایجاد می شود و عاملش شیطان است. راه برای انسان هموار است و شرایط فراهم است. انسان بایستی بُعد مثبت خود را تقویت کند تا به کمال برسد. انسان بایستی با اختیار خودش در وجود خود، ظرفیت ایجاد کند تا به رشد برسد.
من: این حرف کاملا درست است و اگر این زد و خورد بین حق و باطل نباشد و اگر آزمایش نباشد که هیچ رشدی وجود نخواهد داشت.. اما اینکه میگویید هرچه از خداوند میخواهیم اجابت نمیکند، دلیلی ندارد که هرچه ما خواستیم اجابت شود. زیرا تحقق هر امری معلول یک سری علتها و مقدمات است که اگر آن مقدمات فراهم نشود خداوند هم بدون سبب و دلیل و بدون علت کاری را انجام نمیدهد. در مبحث عدل الهی این را مفصلا بحث کردیم؛ حتی اگ نیت و خواستهی ما خیر باشد. یعنی صِرف اینکه نیت و خواسته ی ما خیر باشد، دلیل نمیشود که خداوند آنرا اجابت کند؛ چون اقتضای عدل خداوند اینچنین نیست که بدون دلیل طبیعی اتفاق خاصی بیفتد. مثلا اینکه بدون ابر باران ببارد یا بدون تلاش رزق وسیعی کسب شود و یا ...