سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 335
بازدید دیروز: 264
بازدید کل: 1382224
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



نمی دانم.. شاید فکر می‏کردم سکوت امروز بهتر از صحبت کردن و دامن زدن به اختلافات خانوادگی اخیر است.. شاید فکر می‏کردم پشت این قضایا و بگومگوهای اخیر، نوعی وطن‏دوستی و عرق ملی نهفته است.. اما امروز خیلی دلم شکست..
دلم شکست وقتی دیدم عده‏ای راهپیمایی ضد صهیونیستی ملت را نیز تبدیل به عقده‏گشایی کردند و ابهت این حرکت ملی و دینی را شکستند..
آنهایی که آمدند نه برای مخالفت با اسراییل که برای فتنه‏انگیزی.. آمدند تا اسرائیل را شاد کنند.. آمدند تا به اسراییل بگویند که نگران نباش که ما هستیم.. آمدند تا به صهیونیزم بفهمانند که ایران چنان نیست که آنها فکر می‏کنند.. آمدند تا روز قدس را چنان بی‏هویت کنند که دیگر ریشه‏ی جریان ضد صهیونیستی آزادگان دنیا نباشد..
آمدند تا در مجالی که برایشان فراهم شده بود تنها حرف خود را بزنند و جاه طلبی‏های خود را به رخ دنیا بکشند.. آمدند تا اقتدار ملی و عظمت مثال زدنی این ملت را فروبریزند.. 
آمدند تا بگویند با اسرائیل مشکلی ندارند.. آمدند تا بگویند تنها مشکل ما قانون‏گرایی است و شکوه ایران اسلامی.. آمدند تا بگویند امروز مسأله‏ی ایران مصیبت عظمای جهان اسلام است نه مسأله‏ی فلسطین..
امروز کسانی آمدند که در تمام عمرشان نه از روز قدس خبری بود و نه حتی در مسجدی شب قدری را درک کرده بودند.. و نه حتی اعتقادی به این حرف‏ها داشته و دارند..
آمدند تا اسلامیت را از جمهوری اسلامی بگیرند تا علنی روزه‏خواری کنند و دست در دست دوست دخترهایشان شب قدر را با خوانندگان لوس‏آنجلسی احیا بکیرند..
آمدند تا در سایه‏ی دموکراسی غربی با دشمنان قسم خورده‏ی این ملت هم پیمان شوند و دشمن شادمان کنند..

پا نوشت 1: دوستان و خوانندگان همیشگی این وبلاگ می‏دانند که هرگز طرفدار هیچ‏کدام از جناح‏های موجود نبوده و نیستم و به همه‏ی آنها انتقادهایی اساسی دارم و از همه‏شان هم به شدت دلخورم..
اما دلم به حال وطنم می‏سوزد.. به حال منافع ملی کشور و مردمم.. به حال شهیدانی که جانشان را دادند تا اعتلای ایران اسلامی را برای ما به ارمغان بیاورند.. جریانات و دودستگی های بعد از انتخابات ریاست جمهوری را هم نوعی تمرین دموکراسی و دعوای خانوادگی می‏دیدم و باعث رشد آگاهی های ملی..
هرگز دوست نداشتم مخالفان جریان انتخابات و معترضان به نتایج آن را مخالف انقلاب و نظام و جمهوری اسلامی و از همه مهمتر استقلال و وطن‏دوستی بدانم.. اما حالا دیگر مجبورم باور کنم که اینان نه با کشور کاری دارند و نا با حکومت اسلامی و نه با امنیت ملی.. اینان هوی‏پرستان و هوس‏بازانی هستند که معتقدند اگر دیگی برای من نجوشد همان بهتر که سر سگ در آن بجوشد.. حالا باید باور کنم که اینان با هرچه که بر خلاف میل و اراده‏ی خودشان است مشکل دارند حتی اگر امام زمان باشد.. متاسفم برای آقای منتظری و صانعی و کروبی و میرحسین و... که خیال می‏کنند این ندای حق‏طلبانه‏ی عده‏ای حق‏جوست که آنان را رهبران خود می‏دانند.. این حضرات هنوز نفهمیده‏اند که آلت دست آنارشیست‏های فرصت‏طلبی قرار گرفته‏اند که به اصل و اساس دین و کشورشان هم اعتقادی ندارند؛ چه برسد به عده‏ای آخوند و آدم ربشو و مذهبی..

پا نوشت 2: صرف‏نظر از تمام حق و ناحق‏ها، بسیار دل‏شکسته‏ام که می‏بینم برای احقاق حق خود به بیگانه پناه می‏برند.. به BBC و VOA چنگ می‏زنند و شکوه و فرهیختگی این ملت را که باید پناه بی‏پناهان عالم باشد با پناه‏بردن به بیگانگان پایمال می‏کنند.. یک ایرانی روشن، آکاه و مستقل حتی اگر به انتخابات هم اعتراض داشته باشد و حتی اگر احمدی نژاد را رییس جمهور خود نداند و حتی اگر از حمایت رهبری از دولت ناراضی باشد آنچه خود داشت را ز بیگانه تمنا نخواهد کرد... از این دل‏گرفته ام و عصبانی.. از این همه عرق ملی!! همین

اضافه شده امروز شنبه.. برای مخاطب خاص: وقتی شما که بیش از چهار سال است من را می‏شناسی و خودت اعتراف می‏کنی که نقدهابم را به دولت هم خوانده‏ای، باز می‏گویی این متن پراز طرفداری است، دیگران چه باید بگویند..؟ بگذارید بگویم از آقای اجمدی نژاد به همان اندازه دلخورم که از آقای موسوی.. و او را به همان اندازه ولایت ناپذیر می‏دانم که آقای موسوی را.. هرچند شیوه‏هایشان فرق می‏کند.. ضربه‏ای که او به موقعیت و جایگاه رهبری زد کمتر از ضربه‏هایی نبست که قرار بود موسوی در طول چهارسال بزند.. من آقای احمدی نژاد را مسبب اصلی این فتنه‏ها و شعله‏ور شدن آتش دودستگی و تفرقه در کشور می‏دانم.. من او را سوار بر مرکب غروری می‏دانم که کاش فقط خودش را به باد می داد.. اما این مرکب دارد خیلی چیزهایمان را به باد می‏دهد..  اما دوست چهارساله‏ی من! من که نباید هربار حرفی می زنم از دوطرف انتقاد کنم تا متهم به طرفداری نشوم.. من هربار که حرف حقی به نظرم رسید آن را می‏گویم.. هرچند معتقد به عصمت و بی اشتباهی خودم هم نیستم..