سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 57
بازدید دیروز: 269
بازدید کل: 1382678
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



ارتشی که شاهنشاهی نبود !

یکشنبه 87 بهمن 20

در پرداختن به چگونگی و چرایی پیوستن ارتش به ملت و انقلاب اسلامی، باید سه مؤلفه‌ی اصلی و زیربنایی را در نظر بگیریم و ملاک و سنجه‌ی این حرکت تاریخ‌ساز قرار دهیم:

اول: عمق باورهای دینی در روح و جان کارکنان ارتش
واقعیت این است که نه مردم و نه حضرت امام خمینی(ره) و نه حتی خود ارتشی‌ها خو را «ارتش شاهنشاهی» نمی‌دانستند و نمی‌خواستند. ارتش به عنوان بازوی مسلح کشور، برای حفظ حدود و ثغور مملکت و پاسداری از مرز و بوم میهن بود و غالب آنان که به استخدام ارتش درآمده بودند، برای خدمت به میهن آمده بودند نه خدمت به شاه و شاه‌پرستی. البته حساب عده‌ای محدود که زمام امور ارتش را به‌دست داشتند و عملاً جیره‌خواری دربار را پیشه‌ی خود ساخته بودند از حساب بدنه‌ی ارتش جداست. ناگفته پیداست که اینان و نظایرشان نمی‌توانند ملاک قضاوت بر تمامت ارتش باشند. تیمور بختیار، غلامعلی اویسی، غلامرضا ازهاری، بهرام آریانا و ... نام‌آشنایانی از این فهرست هستند. اما بدنه‌ی اصلی ارتش و کادر متشکل از افسران میهن‌پرست و جوانان متدین آن، به هیچ وجه با افکار و عقاید این عده – که نوعاً در همان روزهای نخستین پیروزی انقلاب به دست جوخه‌های اعدام سپرده شدند – همخوانی نداشتند. اینان در باور خود افسران و درجه‌داران ارتش ایران بودند، نه ارتش شاهنشاهی! و این تفکر نیز خود نشأت گرفته از سفارش پیامبرشان بود که حب‌الوطن من الایمان..

دوم: درک مفاسد داخلی ناشی از وابستگی به بیگانه
در حقیقت مردم، کمتر به اندازه‌ی نظامیان در جریان فجایع و مفاسدی بودند که در اثر وابستگی کشور به قدرت بیگانه (آمریکا) در ایران وجود داشت. شاید به این دلیل که میزان وابستگی در ارتش بیشتر از سایر موارد بود و حضور بیگانگان در ارتش ملموس‌تر و محسوس‌تر از سازمان‌ها و نهادهای دیگر. لمس استعمار و استثمار، به‌خصوص در ارتش، به حد وحشتناکی در ضربه‌زدن به روحیه‌ی قشر متدین و جوان آن تأثیر منفی می‌گذاشت.
اگر انقلاب ایران در سال 1357، انقلابی اسلامی و دینی نبود و رهبری آن، یک شخصیت برجسته‌ی روحانی نبود، به ضرس قاطع هرگز مردم و ارتش را نمی‌توانست با خود همراه کند؛ چرا که یکی از مهم‌ترین (و شاید مهم‌ترین) عامل جذب مردم و ارتش به انقلاب، همان «اسلامی» بودن انقلاب بود؛ جایگاه اخلاق و ملکات اخلاقی در انقلاب اسلامی، جایگاهی بس والا و ارزشمند است که نمی‌توان از آن به سادگی عبور کرد. حضور کارشناسان خارجی (عمدتاً آمریکایی) در ارتش، به آموزش‌های معمولی و عادی و تعلیم چگونگی استفاده از فناوری‌های پیچیده ختم نمی‌شد، بلکه مستشاران و کارشناسان آمریکایی، ضمن برخوردری تحقیر‌کننده با ایرانی‌ها، فرهنگ پلید و دین‌گریز و مشحون از مفاهیم ضد اخلاقی و ضد دینی خود را نیز به همراه می‌آوردند و در داخل اشاعه می‌دادند. نمونه‌های بسیاری از این دست را عزیزانی در ارتش که آن روزها را خود شاهد بوده‌اند، در خاطراتشان ذکر کرده‌اند.

سوم: راهبرد (استراتژی) حضرت امام در جذب و هدایت بدنه‏ی دین‌باور و وطن‌دوست ارتش
در تمامی اعلامیه‌ها، در اغلب سخنرانی‌ها و در بیشتر مصاحبه‌های امام راحل، حتماً ذکری و اشاره‌ای از ارتش، ارتشی‌ها، سربازان، تیمسار، سپهبد، سرلشکر و حتی ارتشبد به میان آمده و جالب اینجاست که این اشارات در نهایت احترام هم بوده است. موضوع و محور اصلی هم در این خصوص، آقایی و سروری، اجتناب از همکاری با امریکا و اسرائیل، عدم تمکین و فرمانبرداری از افراد خودفروخته و فرماندهان مزدور بیگانه بود و تذکر این نکته مهم که ارتش، ارتش شاهنشاهی نیست، بلکه ارتش ایران و ارتش ملی است.
در روند پیشرفت انقلاب و سپس فرار سربازان و سایر آحاد ارتشی از پادگان‌ها و به دنبال آن، نقض سوگند و درست نبودن چنین سوگندی و سرانجام پیوستن کامل ارتش به صفوف ملت و انقلاب اسلامی، این دیدگاه امام(ره) صحت و درستی‌اش را به اثبات رساند. شاهدش قول یکی از ژنرال‌های معدوم است که در دفاعیاتش در دادگاه انقلاب گفته بود  اندکی پس از برقراری حکومت نظامی، همگان کم و بیش دریافته بودیم که دیگر شاه صاحب اختیار و فرمانده‌ی ارتش نیست، بلکه شخص دیگری که در پاریس نشسته و سپس به تهران آمد فرمانده‌ی حقیقی ارتش است و افسران و سربازان ما عملاً از فرامین او اطاعت می‌کنند!
اینگونه حضرت امام (ره) فرزندان نظامی خود را – طی سالیانی – به سمت اسلام و انقلاب جذب کرد و نشان داد که برایشان شخصیت و احترام قائل است. نشان داد که مملکت به وجود ارتش نیازمند است و خصوصاً بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، این نیاز بیشتر از گذشته است. امام ثابت کرد که به بدنه‌ی ارتش و افسران جوان و سربازان و درجه‌داران ارتش اعتماد راسخ دارد و آنان را وطن‌پرست و دین‌باور می‌داند. ارتش را از ملت و ملت را حامی ارتش می‌داند. ارتش را ارتش امام زمان (عج) می‌داند و ...

پ ن:‏ این مقاله در روزنامه ایران امروز 20/11/1387 در ستون یادداشت (صفحه 5 ) چاپ شده است.