اطلاع از بروز شدن
یکشنبه 87 بهمن 20
در پرداختن به چگونگی و چرایی پیوستن ارتش به ملت و انقلاب اسلامی، باید سه مؤلفهی اصلی و زیربنایی را در نظر بگیریم و ملاک و سنجهی این حرکت تاریخساز قرار دهیم:
اول: عمق باورهای دینی در روح و جان کارکنان ارتش
واقعیت این است که نه مردم و نه حضرت امام خمینی(ره) و نه حتی خود ارتشیها خو را «ارتش شاهنشاهی» نمیدانستند و نمیخواستند. ارتش به عنوان بازوی مسلح کشور، برای حفظ حدود و ثغور مملکت و پاسداری از مرز و بوم میهن بود و غالب آنان که به استخدام ارتش درآمده بودند، برای خدمت به میهن آمده بودند نه خدمت به شاه و شاهپرستی. البته حساب عدهای محدود که زمام امور ارتش را بهدست داشتند و عملاً جیرهخواری دربار را پیشهی خود ساخته بودند از حساب بدنهی ارتش جداست. ناگفته پیداست که اینان و نظایرشان نمیتوانند ملاک قضاوت بر تمامت ارتش باشند. تیمور بختیار، غلامعلی اویسی، غلامرضا ازهاری، بهرام آریانا و ... نامآشنایانی از این فهرست هستند. اما بدنهی اصلی ارتش و کادر متشکل از افسران میهنپرست و جوانان متدین آن، به هیچ وجه با افکار و عقاید این عده – که نوعاً در همان روزهای نخستین پیروزی انقلاب به دست جوخههای اعدام سپرده شدند – همخوانی نداشتند. اینان در باور خود افسران و درجهداران ارتش ایران بودند، نه ارتش شاهنشاهی! و این تفکر نیز خود نشأت گرفته از سفارش پیامبرشان بود که حبالوطن من الایمان..
دوم: درک مفاسد داخلی ناشی از وابستگی به بیگانه
در حقیقت مردم، کمتر به اندازهی نظامیان در جریان فجایع و مفاسدی بودند که در اثر وابستگی کشور به قدرت بیگانه (آمریکا) در ایران وجود داشت. شاید به این دلیل که میزان وابستگی در ارتش بیشتر از سایر موارد بود و حضور بیگانگان در ارتش ملموستر و محسوستر از سازمانها و نهادهای دیگر. لمس استعمار و استثمار، بهخصوص در ارتش، به حد وحشتناکی در ضربهزدن به روحیهی قشر متدین و جوان آن تأثیر منفی میگذاشت.
اگر انقلاب ایران در سال 1357، انقلابی اسلامی و دینی نبود و رهبری آن، یک شخصیت برجستهی روحانی نبود، به ضرس قاطع هرگز مردم و ارتش را نمیتوانست با خود همراه کند؛ چرا که یکی از مهمترین (و شاید مهمترین) عامل جذب مردم و ارتش به انقلاب، همان «اسلامی» بودن انقلاب بود؛ جایگاه اخلاق و ملکات اخلاقی در انقلاب اسلامی، جایگاهی بس والا و ارزشمند است که نمیتوان از آن به سادگی عبور کرد. حضور کارشناسان خارجی (عمدتاً آمریکایی) در ارتش، به آموزشهای معمولی و عادی و تعلیم چگونگی استفاده از فناوریهای پیچیده ختم نمیشد، بلکه مستشاران و کارشناسان آمریکایی، ضمن برخوردری تحقیرکننده با ایرانیها، فرهنگ پلید و دینگریز و مشحون از مفاهیم ضد اخلاقی و ضد دینی خود را نیز به همراه میآوردند و در داخل اشاعه میدادند. نمونههای بسیاری از این دست را عزیزانی در ارتش که آن روزها را خود شاهد بودهاند، در خاطراتشان ذکر کردهاند.
سوم: راهبرد (استراتژی) حضرت امام در جذب و هدایت بدنهی دینباور و وطندوست ارتش
در تمامی اعلامیهها، در اغلب سخنرانیها و در بیشتر مصاحبههای امام راحل، حتماً ذکری و اشارهای از ارتش، ارتشیها، سربازان، تیمسار، سپهبد، سرلشکر و حتی ارتشبد به میان آمده و جالب اینجاست که این اشارات در نهایت احترام هم بوده است. موضوع و محور اصلی هم در این خصوص، آقایی و سروری، اجتناب از همکاری با امریکا و اسرائیل، عدم تمکین و فرمانبرداری از افراد خودفروخته و فرماندهان مزدور بیگانه بود و تذکر این نکته مهم که ارتش، ارتش شاهنشاهی نیست، بلکه ارتش ایران و ارتش ملی است.
در روند پیشرفت انقلاب و سپس فرار سربازان و سایر آحاد ارتشی از پادگانها و به دنبال آن، نقض سوگند و درست نبودن چنین سوگندی و سرانجام پیوستن کامل ارتش به صفوف ملت و انقلاب اسلامی، این دیدگاه امام(ره) صحت و درستیاش را به اثبات رساند. شاهدش قول یکی از ژنرالهای معدوم است که در دفاعیاتش در دادگاه انقلاب گفته بود اندکی پس از برقراری حکومت نظامی، همگان کم و بیش دریافته بودیم که دیگر شاه صاحب اختیار و فرماندهی ارتش نیست، بلکه شخص دیگری که در پاریس نشسته و سپس به تهران آمد فرماندهی حقیقی ارتش است و افسران و سربازان ما عملاً از فرامین او اطاعت میکنند!
اینگونه حضرت امام (ره) فرزندان نظامی خود را – طی سالیانی – به سمت اسلام و انقلاب جذب کرد و نشان داد که برایشان شخصیت و احترام قائل است. نشان داد که مملکت به وجود ارتش نیازمند است و خصوصاً بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، این نیاز بیشتر از گذشته است. امام ثابت کرد که به بدنهی ارتش و افسران جوان و سربازان و درجهداران ارتش اعتماد راسخ دارد و آنان را وطنپرست و دینباور میداند. ارتش را از ملت و ملت را حامی ارتش میداند. ارتش را ارتش امام زمان (عج) میداند و ...
پ ن: این مقاله در روزنامه ایران امروز 20/11/1387 در ستون یادداشت (صفحه 5 ) چاپ شده است.