سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 54
بازدید دیروز: 269
بازدید کل: 1382675
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



عشق وناکامی 2

چهارشنبه 85 دی 27

این مطلب از وبلاگ قبلی ام ( لبگزه ی بلاگفا ) به اینجا منتقل شده است
چهارشنبه بیست و سوم شهریور 1384ساعت 14:18
 
صحبت که به اینجا رسید دختر دیگری سؤال کرد:
یعنی می‌‌گوئید با اولین خواستگاری که آمد، موافقت کنیم و کار و زندگی و مسکن و . . . را نادیده بگیریم؟ 
گفتم: نه من این را نمی‌گویم و اسلام هم اینگونه نمی‌گوید. اتفاقاً اسلام دستور می‌دهد که خانواده‌ی دختر باید روی خواستگار خیلی دقت کنند تا بعداً پشیمان نشوند. اما دقت مورد نظر اسلام درباره‌ی این موهوماتی که امروز متداول است نیست. 
اسلام می‌گوید: باید دختر و پسر  “ کفو”  یکدیگر باشند.  کفو بعنی همطراز. یعنی باید با هم سنخیت داشته باشند.
اولین شرط اسلام دقت در این است که خواستگار متدین و خدا ترس باشد.
شرط دوم اینکه اخلاق پسندیده داشته باشد. و شرط دیگر اینکه دستش به دهانش برسد و بتواند خانواده‌ی خود را تامین کند. همین. 
یعنی اگر مرد دارای اخلاق باشد  و ایمان کافی به خدا  داشته  و از دستورات  دینی اطاعت کند، زمینه‌ای  برای اذیت و آزار همسرش به وجود نمی‌آید، هر چند همسرش بی‌کس و  کار باشد. چون می‌داند که خدایی هست که حقوق همسران را محترم شمرده و از آدمی در مورد بدرفتاری و ظلم  به همسرش بازخواست می‌کند. 

اسلام به تلمباری ثروت و مکنت نیز توجه ندارد و می‌گوید: این امور باید در حدی باشد که تکافوی زندگی را بکند و دست مرد به دهانش برسد تا خانواده‌ی  او چشمشان به دست دیگران نباشد و این همان همتایی و همطرازی  یا “کفو”  است که مورد نظر اسلام است.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: همطراز، ‌کسی است که عفیف باشد و بی‌نیاز(وسایل‌الشیعه 14/52)

البته حالا اینکه  “ کفو ”  بودن آیا در دیگر زمینه‌ها هم باید رعایت شود یا نه، بحثی مفصل است که جداگانه باید بدان پرداخته شود. مثلاً اینکه همتایی و همطرازی در ثروت و دارائی، وابستگی به طبقه‌های اجتماعی،‌ تحصیلات،‌ دیدگاه‌ها و حتی امروز در سلیقه‌های سیاسی  و اجتماعی و فرهنگی نیز باید رعایت شود یا نه؟

مثلاً آیا می‌شود یک خانواده‌ای که میلیاردر هستند با یک خانواده‌ی فقیر وصلت کنند؟ یا یکی که دارای تحصیلات عالیه هست با یک نفر بی‌سواد یا کم سواد  زندگی کند؟ و همینطور در دیدگاهها و نگرش‌های فکری،‌ فرهنگی؛ مذهبی و سیاسی؟ 

فرض کنید یکی خیلی بسته  و محدود  فکر کند و دیگری بسیار باز  و لاقید  باشد.

به هر حال این زندگی ها در آینده دچار مشکل می‌شود. به رخ  کشیدن‌ها،‌ تحقیرها، ‌زیربار نرفتن‌ها و از این قبیل امور...  روز به روز بیشتر تظاهر می‌کند و شکاف و اختلاف را عمیق‌‌تر  و زندگی را تبدیل به جهنمی سوزان و غیر قابل تحمل می‌نماید.

اینها  واقعیت‌هایی است که باید رعایت شود. اما باز می‌توان  گفت که اگر همان تقوی،‌ ایمان و خداترسی وجود داشته باشد،‌ هیچکدام از اینها موجب شکست زندگی نخواهد شد. تفاخر و خود بزرگ بینی به خاطر مال، ‌مقام،‌ تحصیلات و . . . از صفات غیر اخلاقی و غیر اسلامی است. ولی با توجه به اینکه به هر حال داشتن مراتب بالای ایمانی که باعث شود این مسائل کمرنگ شود و در زندگی تأثیری نگذارد، به ندرت یافت می شود بهتر است که همطرازی در این زمینه‌ها نیز رعایت شود.

این توصیه‌ای است برای جامعه‌ی امروز ... و گر نه همانطور که گفتم در اسلام اصلاً این حرفها مطرح نیست. اسلام همه‌ی امتیازات اعتباری را موهوم و مردود دانسته است. اسلام برای نژاد و ملیت،‌ زبان،‌ سرمایه،‌ شغل و . . . اعتباری قایل نیست.  خداوند به وسیله‌ی اسلام و دین داری، ضعف‌های اعتباری را جبران کرده است و هیچ عاملی را موجب تفاخر و برتری کسی بر دیگری نمی داند.

ان اکرمکم عندا. . . اتقیکم

شیوه‌ی رفتاری پیامبر و امامان معصوم ما بهترین دلیل بر این دیدگاه است.

رسول خدا (ص) زینب دختر عمه‌ی خود را به ازدواج زید‌ بن حارثه برده‌ی آزاد ساخته خویش درآورد و به زیاد‌بن لبید که از اشراف قبیله‌ی خود بود دستور داد که دخترش  “ دلفا ” را به ازدواج “جویبر”  در آورد که مردی مستمند، کوتاه قد  و سیاه پوستی از سیاهان یمامه اما مردی مسلمان ، با تقوی ، صالح و درست کار بود. پیامبر به زیاد  فرمود: جویبر مؤمن است و مرد مومن همتا ( کفو ) ی زن مؤمنه است. پس دخترت را به ازدواجش در آور و از او روی مگردان (وسایل الشیعه 14/46)

زیاد هم علیرغم همه فاصله ای که از نظر این اعتبارات اجتماعی بین او و جویبر بود، به فرمان پیامبر عمل کرد.
امام سجاد نیز یکی از زنان هاشمی  ( اهل بیت ) را به عقد برده ی آزاده ساخته ی خویش در آورد. وقتی این خبر به گوش عبدالملک بن مروان رسید نامه ای به آن حضرت نوشت و ایشان را ملامت کرد. امام در جوابش نامه ای فرستادند و از جمله مطالبی که در آن نوشتند این بود: ما به رسول خدا اقتدا می کنیم. آن حضرت، زینب دختر عمویش را به ازدواج برده ی آزاد شده خود  در آورد و خود با صفیه کنیز آزاد شده ی خویش - ازدواج کرد. (وسایل الشیعه 14/50)

وقتی عبدالملک نامه ی امام را خواند گفت: او خود را فرو می آورد ( تواضع می کند ) ولی خداوند او را بالا می برد.