ترجمه ی آزاد
دعای ابو حمزه ثمالی
قسمت هشتم
سپاس که دلم را از شرک پاک کردی
سپاس که زبانم را به سپاست گشودی
مگر می شود با این زبان الکن تو را شکر گویم؟
یا با تمام تلاش در عمل، تو را راضی کنم؟
برای شکر تو، زبان من چه ارزشی دارد؟
و در برابر نعمت ها و لطف تو، عمل من چه جایگاهی؟
خدایا!
جود تو امیدم را زیاد کرده
و شکرگزاری تو عمل ناقصم را پذیرفته است
مولای من!
اشتیاقم همه به سوی توست
و ترسم همه از تو
و امیدم همه به تو
رغبتم مرا به سمت تو می کشد
همتم معتکف درگاه توست؛ یگانه ی من!
نگاهم به دستان تو
و چشم بیم و امیدم تنها به سوی توست
دلم به تو انس گرفته است
دستانم را به سوی تو گشوده ام
و به ریسمان طاعتت، هراسان آویخته ام
مولای من!
قلبم به یاد تو زنده است
و با مناجات توست که درد ترسم آرام می گیرد
پس ای مولای من!
و ای امید من!
و ای نهایت آرزوهایم!
میان من و گناهانم که مانع اطاعت توست، فاصله بینداز
تنها برای این از تو حاجت می خواهم
که امیدم به تو دیرینه
و طمعم به فضلت بسیار است.
و این، از رأفت و رحمتی است که تو بر خود واجب کرده ای.
امر تنها در دست توست
که یگانه ای و بی شریک...
و آفریده ها همه خانوار تو هستند و در دستان قدرتت
همه چیز رام توست
تو بزرگی ای پروردگار عالمیان!
خدایا!
روزی که پیش تو بهانه ای ندارم
و زبان پاسخم لال است
و در برابر سؤالت، هوشم پریشان می شود
به من رحم کن و دستم را بگیر
ای آرزوی بزرگم!
در اوج درماندگی نا امیدم نکن
و به خاطر ندانم کاری هایم از درگاهت نران
و لطفت را از من به خاطر کم صبری ام دریغ ندار
عطایم کن که فقیرم
رحمم کن که ضعیفم
مولای من!
تنها تکیه گاه من تویی
و اعتماد من به توست
به تو دل بسته ام
و بر تو توکل می کنم
تنها به رحمتت دل می بندم
و در آستان تو شانه ام از بار سبک می شود
و به جودت از تو می خواهم
و به کرمت دعایم را آغاز می کنم
و درماندگی ام را نزد تو می آورم
و نیازم را با بی نیازیت جبران می کنم
و زیر سایه ی بخششت می ایستم
و به جود و کرمت نگاه می کنم
و به نیکی های تو چشم می دوزم
پس مرا به آتش نسوزان که تو همه ی امید منی
و جهنم را خانه ام نکن که تو نور چشمم هستی
مولای من!
حسن ظن من به احسان و نیکی ات را دروغ مدار
که تو تکیه گاه منی
و از پاداشت محرومم نکن
که به نیازم آگاهی
فایل صوتی این بخش را اینجا بشنوید .. قبل از آن موسیقی وبلاگ را غیر فعال کنید