اطلاع از بروز شدن
پنج شنبه 86 خرداد 10
اللهم ادخل علی اهل القبور السرور
امروز اهل قبور را دعا کنیم که فردا خود از آنانیم ... سال گذشته چه فراوان بودند دوستان و اقوامی که این دعا را می خواندند و برای مردگان آرامش و روحی شاد می طلبیدند .. و امروز خود ، در آن زمره قرار دارند ...
و ما .. ؟ تا سال آینده .. ؟ تا آخر همین رمضان .. ؟ نمی دانم
اما این را می دانم که وقتی دستمان از دنیا کوتاه شد نیازمان به دعا فراوان تر می شود و چشممان همواره به دعایی که یکی از گوشه ای نثارمان سازد... با صلواتی .. با فاتحه ای ... طلب آمرزشی و یا همین جمله که اللهم ادخل علی اهل القبور السرور
ای وای ... از روزی که صورتم را بر خاک نمور قبر می گذارند .. سپس سنگ لحد و خرواری خاک روی آن ... و پس از اندکی عزاداری .. همه و همه .. حتی عزیزترین هایم من را رها می کنند و به خانه های گرم ونرم خود می روند. من می مانم و خاک .. من می مانم و تنهایی .. من می مانم و تاریکی .. من می مانم و حیوانات خاکی که کم کم سر و کله شان پیدا می شود و یکی پس از دیگری بر من هجوم می آورند ... وای .. خدا کمکم کن.
وای خدای من .. دیگر موهای زیبایم به چه درد می خورد ؟ و چشمانم که دل از خیلی ها می ربود ، چه سود دارد ؟ ابروان کمانی ام که فکر و اندیشه ی مردم را نشانه می رفت ، چی .. ؟ لبانی که مستی اش خماری را از سر هر بیننده ای می برد ، چطور ؟ وای خدای من .. اینجا نه لبی مست می ماند .. نه چشمی خمار می نگرد .. نه ابروانی تیر از کمان می زند .. نه موهایی تداعی شب می کند ...
وای خدای من .. تاریک است .. راه نفس نیست .. دارم خفه می شوم .. موریانه ها و حشرات گوش و چشم و بینی و لب ودهان مرا پر کرده اند ... تنهایم خدا .. کو یاری ؟ کو همدمی ؟
خدای من .. انگار رمضان آمده ؟ چه خوب ... پس این آرامش نسبی از دعای روزه داران است که می گویند: اللهم ادخل علی اهل القبور السرور