سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 226
بازدید دیروز: 65
بازدید کل: 1382578
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



همسران پیامبر

جمعه 86 بهمن 5

یکی از دوستان عزیز، در مورد نسبت های ناروایی که به پیامبر اسلام می دهند دلش خون بود و می گفت: هرروز به شکلی دنبال ایجاد شبهه و تضعیف شخصیت آسمانی و ملکوتی آن حضرت هستند. سپس به موجی که در مجامع ضد دینی راه افتاده و مسأله ی ازدواج های پیامبر را نزد بچه مسلمان ها به چالش می کشند، اشاره کرد.
لازم است بدانیم که این موج ، چیز جدیدی نیست و نزد مخالفان اسلام و عده ای از مستشرقان سابقه ای دیرینه دارد که ازدواج های پیامبر اسلام را دستاویز تهمت های ناجوانمردانه قرار داده و آن را به هوس بازی و شهوت رانی تفسیر کرده اند.
جالب تر اینکه با بررسی تاریخی ازدواج های آنحضرت، تیر همه ی اینان به سنگ می خورد؛ اما با این حال از هیچ تلاشی برای تحریف شخصیت پیامبر اسلام در نزد جوانانی که اطلاعاتشان از تاریخ اسلام ضعیف است فروگذار نمی کنند.                                                                 

                                                                                 
یک بررسی منصفانه نشان می دهد که این ازدواج ها، هرگز انگیزه ی عادی نداشته و معمولاً  منظور پیامبر از آنها رعایت جهات سیاسی و اجتماعی و در نهایت، مصالح اسلام بوده است.. برخی از آن زنان، بی سرپرست و بیوه بودند که پیامبر در پوشش ازدواج، آنها را تحت سرپرستی قرار داد.. برخی دیگر به قبایل و عشیره های بزرگ وابستگی داشتند و هدف پیامبر، جلب حمایت قبایل یا خاندان آنها بود.. در بعضی موارد نیز مبارزه با برخی سنت های غلط جاهلی مورد نظر بوده است.

پیامبر اسلام در سن بیست و پنج سالگی، یعنی دوران شور و هیجان جوانی با خدیجه ازدواج کرد و مدت 25 سال با او به سر برد. بانویی که با او تفاوت سنی زیادی داشت . خدیجه پیشتر هم دوبار ازداواج کرده بود و طبیعتاً نشاط و جوانی را در زندگی های قبلی از دست داده بود. با اینکه دوشیزگان و زنان زیبای عرب، به خاطر موقعیت پیامبر، به همسری وی مباهات می کردند، اما تا خدیجه زنده بود، او با هیچ دوشیزه یا زن دیگری چه جوان و چه پیر ازدواج نکرد. بی شک اگر پیامبر اسلام مرد هوسرانی بود، نمی توانست در این مدت طولانی آن هم با توجه به فرهنگ عربستان که تعدد زوجات کاملاً رایج بود و مانعی نداشت، از همسری زنان جوان خودداری نماید.
جان دیون پورت می گوید: آیا ممکن است مردی که به شهوت توجهی بسیار دارد، در چنان کشوری که تعدد زوجات عمل عادی شمرده می شد، برای مدت 25 سال به یک زن قانع باشد؟
اما ازدواج های بعدی پیامبر، بعد از خدیجه و پس از 50 سالگی آن حضرت یعنی اندکی پیش از هجرت و اغلب بعد از هجرت صورت گرفت که از طرفی سال های پیری و از طرف دیگر دوران گرفتاری ها و اوج مشکلات سیاسی، اجتماعی و نظامی آن حضرت بوده است. آیا می توان باور کرد که کسی با این وضع در فکر هوس رانی باشد؟ آیا اصولاً پیامبر، با آن هدف عالی و تلاش در راه گسترش اسلام و درگیری های روزمره و ... فرصت پرداختن به اینگونه کارها را داشت؟

جالب این است که همه ی همسران وی، غیر از عایشه بیوه بودند. این در حالی است که پس از هجرت به یثرب، علاوه بر گسترش اسلام و افزایش نفوذ معنوی پیامبر در دل ها، موقعیت و قدرت اجتماعی و سیاسی حضرت نیز بسیار بالا رفته بود و روسای قبایل عرب، افتخار می کردند که پیامبر با دختران آن قبایل ازدواج کند. ؛ اما زنانی را که وی به همسری برگزید، بیشتر زنانی سالخورده، بیوه و بی پناه بودند.

چگونه است که رسول اکرم در عنفوان جوانی، با بیوه ای سالخورده به سر می برد و با زن دیگری ازدواج نمی کند، ولی در 10 سال آخر زندگی خود که پیری از یک سو و اداره ی امور داخلی و خارجی حکومت و بحران های روزانه، مجال ازدواج به او نمی دهد، به ازدواج های متعدد، آن هم با زنانی پا به سن گذاشته و درمانده... اقدام می نماید؟ آیا معاشرت با چنین زنانی با عیش و نوش می سازد؟ آیا این کار چیزی جز یک مجاهدت به منظور اهداف متعالی است؟ آیا این خود، بهترین دلیل بر این نیست که ازدواج های رسول خدا از روی رعایت مصالح اجتماعی و اسلامی بوده است؟ آیا با یک نگاه منصفانه به تمام شرایط آن روز، می توان آن حضرت را به هوس رانی و غیره متهم کرد؟ معاذالله

اکنون بد نیست موقعیت و شرایطی که ایجاب می کرد رسول خدا ازدواج های متعدد داشته باشد را به طور خیلی خلاصه بررسی کنیم. اصولاً می توان گفت ازدواج های پیامبر اسلام، هرچند در مصداق، به دلیلی خاص صورت گرفته است، اما در کل به عنوان یک درس عملی برای تغییر نگرش ها و شیوه های جاهلی بوده است. زیرا مردان آن روز خیلی از این ارتباط ها و ازدواج ها را برای خود عار می دانستند، و پیامبر عملاً با این نگاه های متعصبانه مبارزه می کرد.
وقتی به سیره و رفتار پیامبر در تاریخ نگاه می کنیم در می یابیم که بعضی از این ازدواج ها هیچ دلیلی ندارد جز محافظت و کفالت یتیمان و درماندگان و حفظ آبروی کسانی که قبلاً در وسعت و عزت زندگی می کردند، و با از دست دادن سرپرست خود، آبرو و ایمانشان در خطر بود؛ زیرا یا باید در فقر و بدبختی دست و پا می زدند و یا برای پناه بردن به قبیله ی خود، دست از اسلام می شستند و دوباره به کفر و ارتداد تن در می دادند. به یقین می توان گفت که این وصلت ها هم موجب حمایت از آنان می شد و هم در بستر اجتماعی، آموزشی بود برای مردانی که بیشتر دنبال تشکیل حرمسرا و خوش گذرانی بودند و به زنان بی سرپرست و یتیم دار توجهی نمی کردند.

به جند نمونه دقت کنید:
سوده از زنان مسلمانی بود که پس از مهاجرت به حبشه شوهرش وفات کرد و بدون سرپرست ماند. رسول خدا که خدیجه را از دست داده بود و همسری نداشت، با او ازدواج کرد.
ـ زینب دختر خزیمه نیز یکی از این دست از همسران پیامبر بود. وی که زنی بخشنده و دلجو و معروف به ام المساکین (مادر بینوایان) بود، پس از مرگ شوهر از یک طرف به بی سرپرستی و از طرف دیگر به فقر گرفتار شد. رسول خدا هم به خاطر حفظ آبروی زینب با او ازدواج کرد. وی در زمان حیات پیغمبر درگذشت.

ام سلمه (هند) نیز زنی مسلمان، با ایمان و دارای فرزندانی یتیم بود که در سن بالا به ازدواج پیامبر درآمد. وی دختر ابی امیه مخزومی بود. همسر قبلی او ابوسلمه مخزومی، پسر عمه ی رسول خدا بود. این زوج چهار فرزند داشتند و به مناسبت اینکه یکی از آنها سلمه نام داشت، ام سلمه و ابوسلمه خوانده می شدند.
ابوسلمه در جنگ احد زخمی شد و در اثر آن جراحت، در جمادی الثانیه سال سوم هجرت به شهادت رسید. گویا از قبیله و بستگان وی کسی در مدینه نبوده است، زیرا همسرش می گوید: وقتی ابوسلمه درگذشت، سخت غمگین شدم وبا خو گفتم: غربت اندر غربت!، آن چنان گریه کنم که نقل محافل شود!.
پیامبر اسلام در سال چهارم هجرت و در زمانی که ام سلمه به سن پیری و سالخوردگی گام نهاده بود و فرزندان خردسالی هم داشت،با وی ازدواج کرد.
پیداست که هدف پیامبر از این ازدواج، سرپرستی او و فرزندان یتیمش بوده است. آیا ازدواج با زنی بیوه و مسن و نگهداری چهار کودک یتیم او، خود نوعی ریاضت نبود؟!
ام سلمه از نظر پارسایی و فضیلت و معنویت، پس از حضرت خدیجه، سرآمد همسران رسول خدا بود. او پیوند خاصی با خاندان امامت داشت و حافظ علوم و اسرار ولایت از طرف خاندان پیامبر بود.

یکی از ازدواج های پیامبر که به یقین به خاطر لغو سنت های غلط جاهلیت و ایجاد فرهنگی دینی و اسلامی صورت گرفته است ازدواج وی با زینب بنت جحش است.
زینب دختر جحش، دختر عمه ی رسول خدا است که پیش تر، همسر زید بن حارثه پسر خوانده ی آن حضرت بود.
زید قبلاً برده ی حضرت خدیجه بود. او پس از ازدواج با حضرت محمد، زید را به آن حضرت بخشید. حضرت پیش از بعثت، او را آزاد کرد و سپس پسر خوانده ی خود قرار داد. از آن روز او را زید بن محمد می خواندند.
پس از بعثت، خداوند رسم پسرخواندگی را این چنین باطل و بی اعتبار اعلام کرد:

خداوند پسر خواندگان شما را پسران حقیقی شما قرار نداده است، این سخنی است ـ باطل و بی مأخذ ـ که شما تنها به زبان می گویید؛ اما خداوند حق می گوید و اوست که به راه راست هدایت می کند. ‌آنها ـ پسرخواندگان تان ـ را به نام پدرانشان بخوانید که این کار، نزد خدا عادلانه تر است؛ و اگر پدرانشان را نمی شناسید برادران دینی و آزادشدگان شما هستند.
پیامبر اسلام  پس از نزول این آیات به زید فرمود: تو زیدبن حارثه هستی، و از آن روز او، آزاد شده ی پیامبر (= مولی رسول ا...) خوانده می شد.

به هر حال ازدواج زینب با زید که به سفارش پیامبر اسلام صورت گرفت خود، نمونه ای از الغای امتیازات غلط نژادی و طبقاتی، توسط اسلام است و راز اصرار پیامبر نیز همین بود؛ زیرا زینب یکی از نوادگان عبدالمطلب بزرگ قریش، و زید برده ای بود که به وسیله ی رسول اکرم آزاد شده بود.
اما در اثر ناسازگاری های اخلاقی بین طرفین، زندگی مشترک این زوج دستخوش تزلزل گردید و در آستانه ی جدایی قرار گرفتند. چند بار زید خواست او را طلاق دهد اما پیامبر  او را به سازش دعوت کرده و فرمودند: «همسرت را نگه دار» اما سرانجام زندگی مشترک آنان دوامی نیافت و در نهایت به طلاق منجر شد.
پس از جدائی آن ها پیامبر اسلام از طرف خداوند ماموریت یافت با زینب ازدواج کند تا ممنوعیت ازدواج با همسر مطلقه ی پسر خوانده به عنوان سنت غلطی که از زمان جاهلیت در میان مردم رواج داشت، عملاً بشکند، زیرا آن ها پسرخوانده را از هر جهت پسر واقعی می پنداشتند و ازدواج با همسر او را جایز نمی دانستند. اما پیامبر از حرف مردم بیم داشت و نمی دانست چگونه باید این فرمان الهی را انجام دهد که موجب طعنه و حرف مردم نشود. این بود که خداوند به صراحت آن را ابلاغ فرمود:

و اذ تقول للذی أنعم الله علیه و أنعمت علیه أمسک علیک زوجک واتق الله و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه و تخشی الناس والله أحق أن تخشاه فلما قضی زید منها وطراً زوجناکها لکی لا یکون علی المومنین حرج فی ازواج أدعیائهم اذا قضوا منهن وطراً و کان امرالله مفعولا ( الاحزاب/37)
یعنی: به یاد آور وقتی به آن کس (زید) که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی می گفتی: «همسرت را نگه دار و از خدا پروا داشته باش» و تو در دل خویش چیزی را پنهان می داشتی که خداوند آن را آشکار می سازد، و از مردم بیم و ملاحظه داشتی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بیم داشته باشی. و هنگامی که زید، نیازش را از آن زن به سر آورد ـ و از او جدا شد ـ ما او را به همسری تو درآوردیم تا برای مومنان درباره ی ـ ازدواج با ـ همسران پسرخواندگانشان پس از طلاق و جدایی، مشکلی نباشد و فرمان خداوند شدنی است.

و جالب است که فوراً در آیه ی بعد می فرماید: ما کان علی النبی من حرج فیما فرض الله له سنه الله فی الذین خلوا من قبل و کان امر الله قدرا مقدورا (الاحزاب/38)

یعنی: بر پیامبر به خاطر حکمی که خدا بر او لازم دانسته است، هیچ گناهی نیست. سنت الهی در میان کسانی هم که از پیش بوده اند همین است و فرمان خداوند همواره نافذ و حتمی بوده است.

بعد از ازدواج پیامبر با زینب بود که منافقان، ازدواج وی را با زن پسرش !! را دستاویز تهمت و بدگویی قرار دادند و  آن را نقل محفل کردند. خداوند در پاسخ آنان فرمود: ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شی علیما (الاحزاب/40) 
یعنی: محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نبوده ـ و نیست ـ ولی فرستاده ی خدا و خاتم پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است.

برخی از خاورشناسان مسیحی، این ازدواج را به صورت یک داستان عشقی شاخ و برگ داده اند؛ که به اعتقاد ما ساخته و پرداخته ی ذهن های مادی و عشق بازی های رایج در فرهنگ حیوانی خودشان است.

از جمله دلایل بعضی از ازدواج های پیامبر، ایجاد همدلی و توافق بین قبایل گوناگون و کانون های قدرت بوده است. می دانید یکی از سیاست های عملی پیامبر اکرم، برقراری تعادل و توازن بین نیروهای موثر در شبه جزیره العرب بود تا اسلام تازه تأسیس در این میان بیشترین سود را ببرد و پایه های اعتقادی مسلمانان و نیز پایه های حکومت اسلامی هرچه مستحکم تر شود. به دست آوردن دل قبایل گوناگون، ایجاد پیمان های مختلف با بعضی از گروه های غیر مخالف، ایجاد ارتباط سیاسی و دیپلوماسی و ... از مواردی است که باعث می شد خاطر مسلمانان از درگیری در چند جبهه آسوه باشد و با در اختیار داشتن عنصر زمان، به حل و فصل امور بر اساس تعقل و تدبیر بپردازند. یکی از این راه ها ایجاد پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیری از کارشکنی های آنان و حفظ توازن های لازم در سیاست داخلی و خارجی بود. ازدواج پیامبر اسلام با عایشه، حفصه، ام حبیبه، صفیه، میمونه و حتی جویریه را می توان از این منظر ارزیابی کرد.
تازه ازدواج با جویریه، علاوه بر همه ی اینها درس دیگر و پی آمد عملی دیگری را نیز در برداشت. همه می دانیم که یکی از بهترین برنامه های اسلام، مقابله با برده داری و تشویق به آزادسازی برده ها از راه های گوناگون و به بهانه های مختلف بوده است. این مقال در صدد بیان این موارد نیست اما شیوه ای که پیامبر برای لغو برده داری پیش گرفت باعث شد که طی مدت کوتاهی این موضوع بدون تنش و بدون اختلاف، کلاً از میان جامعه ی اسلامی رخت بربندد. یکی از بهترین شیوه های مبارزه با این موضوع، کفاره ی بسیاری از گناهان بود که بر آزادسازی برده ها استوار می شد. فعلا بنای قلم فرسایی در این مجال را ندارم... می گذرم و به بحث خود باز می گردم.
بنی المصطلق یکی از قبایل بزرگی بود که پس از نبرد با ارتش اسلام مغلوب و اسیر شدند. پیامبر اسلام با جویریه دختر حارث که بزرگ آن ها بود ازدواج کرد. مسلمانان وقتی دیدند که اسیران جنگی شان از منسوبین آن حضرت شدند، بسیاری از آن ها را آزاد ساختند. و به قول ابن هشام از برکت این ازدواج، صد خانواده از قبیله ی  بنی المصطلق آزاد شدند. در عین حال از تأثیر این ازدواج در ایجاد همدلی بین هم پیمانان بنی المصطلق با اسلام نیز نباید گذشت.

نمونه ی دیگر،  ازدواج با ام حبیبه دختر سرسخت ترین دشمن اسلام یعنی ابو سفیان است. ام حبیبه که مسلمان بود، با همسرش عبیدالله بن جحش ( پسر عمه ی رسول خدا )  به حبشه هجرت کرد. عبیدالله در آن کشور از اسلام برگشت و مسیحی شد و در همان حال از دنیا رفت. پیامبر اسلام پس از آگاهی از این حادثه در سال ششم هجرت، عمرو بن امیه ضمری را به حبشه نزد نجاشی اعزام کرد و از او خواست ام حبیبه را به عقد او درآورد. نجاشی او را به پیامبر تزویج کرد. او تا یک سال بعد در حبشه بود و در سال هفتم هجرت، با آخرین گروه مهاجران حبشه، به مدینه بازگشت او در این هنگام بین 30 تا 40 سال داشت.

پیداست که این اقدام پیامبر، جنبه ی دلجویی از این زن مسلمان داشت؛ زیرا او از پدر و اقوام بت پرست خویش بریده، همراه شوهر مسلمانش رهسپار حبشه شده بود و اینک در سرزمین غربت، در اضطراب و ناراحتی به سر می برد؛ زیرا هم در آن دیار تنها مانده بود و هم در وطن و نزد اقوام پدری نیز جایگاهی نداشت.  چه اقدامی از این بهتر که پیامبر با وی ازدواج کند تا هم دل بنی امیه نسبت به اسلام و مسلمانان نرم تر شود و هم او بدون سرپرستی باقی نماند؟
اگر انگیزه ای را که دشمنان پیامبر ادعا کرده یا می کنند درست فرض کنیم، چگونه معقول خواهد بود شخصی، با زنی ازدواج کند که در کشور دیگری اقامت دارد و شرایط بازگشت او هیچ معلوم نیست؟

یکی دیگر از همسران پیامبر، صفیه دختر حی بن اخطب رئیس قبیله بنی النضیر بود و پس از آنکه اسیران یهود در میان مسلمین پخش شدند، آن حضرت به خاطر شخصیت فردی صفیه با او پیوند زناشویی بست و بدین وسیله با یکی از بزرگترین قبائل بنی اسرائیل طرح خویشاوندی ریخت.
میمونه نیز از قبیله ی بزرگ بنی مخزوم بود که رسول خدا در سال هفتم هجری با وی ازدواج فرمود.

این ازدواج ها و اینکه هر کدام از همسران پیامبر، از قبیله ای جداگانه بودند، و همینطور جمع آنچه ذکر شد، نشان می دهد که این وصلت ها تصادفی نبوده و به منظور خوش گذرانی و ... صورت نگرفته و تنها برای مصالحی عالی تر انجام شده است.

 

منابع:

حیاة محمد، دکتر هیکل/ ص 315 به بعد
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج22/203و 214 الی 218
سیرة النبی، ابن هشام ج 3/295 و 1/223
الاصابه و الاستیعاب؛ ابن عبدالبر، ص 350
موسوعة آل النبی 345  و 369 الی 374 به بعد
اعلام الوری، ص 141 به بعد
مروج الذهب، مسعودی، ج 2/289 و ج 5/458
تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی، 161
البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج4/ 144زوجات النبی و اولاده، 199
تفسیر روح المعانی، آلوسی، ج 21/147