سلام خسته نباشيد.
حتي خوندنش هم دردناک بود اما ...
منم يه بار پسر 4 ساله ام را خيلي زدم و گريه ميکردم.
هميشه در خانه را با ريسمان ميبيندم تا بيرون نرود .توي کوچه ما کاميون زياد رد ميشه و موتور هاي که موتور سواران از خدا بيخبري ................
تو کوچه ما چند تا بچه کوچيک ...کاميون....تصادف....فوت...
ميدونم خدا پسرمو نگنه ميداره ...هميشه اين اولين دعامه.......
اما اون روز مهمونمون بيرون رفته بود و در و باز گذاشته بود.
تا فهميدم بيرون تا بهش برسم و بيارمش خونه چند بار سکته کردم...
فقط همه سعيمو کردم که از بيرون بترسونمش ...........................
خدا منو ببخشه و پسرم که انگيزه زنده موندنمه.
موفق باشيد

سلام سيد نازنين.

از اين غزل حق ورديان بدم نيومد و واسه يه سري از دوستان فرستادم:

تو آفتاب ِ نيمه‌ي مردادي، من دانه‌هاي برف ِ زمستان‌ام

هي از تب ِ تو آب شدم ديگر چيزي نمانده‌است به پايان‌ام

يلدا چه صيغه‌اي‌ست!؟ نمي‌فهمم... بي تو تمام ِ زندگي‌ام يلداست

وقتي شبيه ِ شب‌پره‌ها از روز، از هر چه روشني‌ست گريزان‌ام...

آن روزها که زندگي‌ام حول ِ چشمان ِ مهربان ِ تو مي‌چرخيد،

وقتي رسول ِ پيکر ِ سوزان‌ات يکباره ريخت در تن ِ ايمان‌ام،

وقتي که آيه آيه غزل مي‌خواند لب‌هات روي ِ کاتب ِ دستان‌ام،

باران ِ واژه‌هات که مي‌باريد هي سوره سوره سوره به قرآن‌ام،

وقتي ولي‌ِ‌عصر براي من از مسجد‌الحرام گرامي‌تر...

تو مسجد‌الحلال شدي اي ماه، در سعي ِ راه ِ رشت به تهران‌ام

من مرده‌ام چقدر حواس‌ات نيست... موساي ِ من عصاي ِ عزيزت کو؟

اعجاز ِ اشتباه ِ تو... حالا من يک اژدها به هيأت ِ انسان‌ام

زن نيستي عزيز، بفهمي من بي امن ِ دست‌هات چه تنهايم

حالا که دست‌هاي نجيب‌ات را ديگر قرار نيست که دستان‌ام...

انگشت‌هام در تب ِ لب‌هايت، من بين ِ دست‌هات ترک برداشت

با بوسه‌هات زلزله برپا شد در تار و پود ِ پيکر ِ سوزان‌ام

در امتداد ِ نيمکت ِ چوبي من ذره ذره ذره فروپاشيد

تو ذره ذره گرگ شد و آرام چون بره‌اي کشيد به دندان‌ام

«فاتي» به جاي ِ «فاطمه» هم خوب است. يک ذره لوس هست ولي بد نيست

سرهم نگو. شکسته بخوان من را... حالا که تکه‌پاره و ويران‌ام...

فاطمه حق ورديان

سلام به آقا سيد بزرگوار وبلاگستان

در حين انتظار براي بازگشايي بلاگفاي جناب شيرازي سري هم به شما زديم و طبق معمول!!

بايد چه كنيم تا اينجا را به روز ببينيم؟

سلام اخوي. زبانم قاصر است. دعا بفرماييد بتانيم کظم غيظ کنيم.

اميدوارم بهشت و جهنمي وجود داشته باشه صرفا براي عذاب عليمي که براي بعضي ها قرار دادن... شما يکيشون

سلام سيد عزيز...

بارها آمديم به اميدي...

خدا كسي رو نا اميد نكنه

اما ما هنوز منتظريم و چشمانمان تشنه

ايام بكام

التماس دعا سيد عزيز

ياعلي

بي انصافي بود.

سلام سيد خوبي

مطلب جالبي بود

سلام بزرگوار خوبيد با کليپهاي تصويري و صوتي با حجم کم و پوستر بروزم
علامه حسن زاده آملي حفظه الله- امام خامنه اي حفظه الله
رهبر عظيم‌الشأن‌تان را دوست بداريد؛ او دلداري است كه دنيا شكارش نكرده
[گل][گل][گل]
خاطره ي بسيار زيبا از آقاي دارستاني درباره ي مقام معظم رهبري.
مداحي حاج منصور ارضي در محضر رهبر انقلاب
اين گردباد ها به غيرت در آمده
تسليم رهبرند که طوفان نمي کنند
شجرنامه مقام معظم رهبري
مجتبي رمضاني درباره ي حضرت امام خامنه اي و فتنه هاي اخير.
امام خامنه اي -بالاترين جرم
و غيره ...
منتظرما!!!!!!!!!!!!
22 بهمن رو هم پيشاپيش تبريک ميگم .
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

« سلام قولا من رب رحيم»




چگونه يک نماز خوب بخوانيم؟


(قسمت پنجم)




[گل]

سلام وا قعيت دردناکي را بيان کرديد که واقعا دلم را بدرد مي اورد وهميشه شاهد آن هستيم پدر ومادر هاي فاقد شرايط والدين شدن
در واقع فرقي ميان آنها وفرعون ها نيست مظلوم تر ونادان تر وبي پناه تر از اين اطفال کيست وکه اينطور صورتهاي و دلهاي نازک وپاکشان را مي خراشند
به اين به اصطلاح کساني که خود عقل کل مي پندارند فقط بسبب والدين شدن بايد گفت اگر قرار باشد براي اشتباه بدون آگاهي وفکر اين اطفال معصوم چنين مجازاتي باشد چه کسي بايد شما را براي اشتباه آگاهانه مجازات کند؟ خدا او صاحب امانت است حساب شما با اوست

سلام سيدنا العزيز

شما مطمئن ايد كه اون زن ، مادر بود؟

من كه ترديد دارم!

سلام حاح آقا..خوبيد؟؟

مام هي....بد نيسيم...اساسي با امتحانا دست و پنجه نرم ميكرديم!!

خدا رو شكر فعلا همه چي داره حل ميشه برا ليسانس گرفتن و قاب كردن و گذاشتن روي طاقچه!!!!:دي

كار سراغ نداريد؟!؟!؟!:دييييي

دعامون كنيد حاجي....يا علي....

با عرض سلام خدمت حاج اقاي عزيز و كسي كه خيلي دوستش دارم

اجازه ميخوام يه خاطره بگم در جواب بي دل عزيز : زمان حمله اسرائيل به غزه ماهم مثل خيلي از جوونايي که دلمون خون بود براي اعتراض به سفارت اردن در شهرک غرب رفته بوديم اونجا يگان ويژه سفارت اردن رو محافظت ميكرد عده اي از جوونا احساساتشون غلبه كرد و خواستن به سفارت نزديك بشن كه با واكنش محكم و بدون اغماض نيروي انتظامي مواجه شدن كه سرو دست چند تا از

بچه بسيجي ها شکست. خيلي ها دلشون شکست که چرا نيروي انتظامي بايد با يه تظاهرات اونم به طرفداري از مظلومين غزه اينجوري برخورد ميکرد ولي از خوده همون بچه ها که زخمي شده بودن مي پرسيديم ميگفتن دستشون درد نکنه اينا حافظ امنيتن و بايد به وظيفشون عمل کنن حالا کسي که ميخواد امنيت رو به هم بزنه ميخواد بچه بسيجي باشه ميخواد هر کسه ديگه اي هيچ فرقي نداره جلوي بر هم زدن امنيت جامعه به هرنحوي بايد گرفته بشه

ديگه نمي خوام توضيح بدم ارتباطشو با حوادث غم انگيز بعد از انتخابات ولي در يک هفته اول به قول بي دل عزيز اعتراضات شاهد خويشتن داري پليس بوديم ولي وقتي يه اعتراضي به ناحق باشه و بخواد امنيت مردم و کسب و کارشون رو هدف بگيره ديگه هر نيروي امنيتي بايد به وظيفش عمل کنه اين در همه جاي دنيا به اين صورته خيلي خوبه که منصفانه قضاوت کنيم شرمنده سرتون رو درد آوردم

آقا سلام .
جدا دلم سوخت . مي فهمم اين حرفها يعني چي . اما يک سؤال برايم مطرح شده و آن اين که قربون جدت برم ! شما که دلت براي کتک خوردن يک بچه کنار خيابون اينقدر مي سوزه چرا دلت براي کتک خوردن جوانان اين مملکت در روزهاي پس از انتخابات اون هم فقط به خاطر اعتراض توسط برادران مهرورز لباس شخصي و نيروي انتظامي نسوخت ؟ البته من هم حساب آشوبگران را از معترضين جدا مي دونم . اما آشوبگر هم جرم مشخص و جزاي معين داره . مگه نه ? خدائيش سيد جان روش اسلام در برخورد با مجرم همين بود که ديديم ؟ تازه مجرم نه معترض ! من که باور ندارم اين روش اسلام باشه .