سلام به سيد عزيز
ممنون از لطفتون.
هر وقت آپ كردم.حتما اطلاع خواهم داد.
واقعا سخته.اون هم شهر منجيل با همه زيبايي هاش.
سلام عليكم برادر عزيزم آقا سيد
بله يادمه ، در قم بوديم و داشتيم اين چيه فوتبال تماشا مي كرديم كه ... .
اما قيامت و قيامت دنيا ، نمي دانم مقصودتان چيست ؟ شايد بد نباشد يك نوشته را به قيامت اختصاص دهيد .
چراكه قيامت از قيام است و نه ويران شدن مثلا كه زلزله ي منجيل يادورش بوده باشد و قيام دنيا هم به همين معنا است كه دنيا قام مي كند و ... .
خلاصه افكار را در اين زمينه روشن بفرماييد بد نيست ، البته بي خبر نيستم كه چقدر مشغله داريد .
خب شب جمعه است برايتان فردايي ، يعني قيامي ! بهتر از جمعه ي گذشته آرزومندم و در قدقامت هم التماس دعا دارم .
ياعلي !؟ علي زمانه ؟!
اميدوارم با اين آدرس بتونم جاي پاي شما رو در بلاگم احساس كنم ...با سپاس از پيج هاي زيباتون ...منير
سلام
اينجور وقايع هميشه تلخ هستند. و دردناك و همچنين عبرت آموز...
http://360.yahoo.com/profile-f2sKds48dKg0r.phlZZOnw--?cq=1
سلام...
من چيز زيادي از اين ماجرا نشنيدم .. اما هميشه بلاياي طبيعي راهي است براي بيشتر فكركردن .. ميبينيم ..درس ميگيريم .. زندگي ميكنيم ..با ياد آنها ...
زندگي آرام است مثل آرامش يك خواب بلند زندگي شيرين است مثل شيريني يك روز قشنگ زندگي رويايي است مثل روياي ِيكي كودك ناز زندگي زيبايي است مثل زيبايي يك غنچه ي باز زندگي تك تك اين ساعتهاست زندگي چرخش اين عقربه هاست زندگي راز دل مادر من زندگي پينه ي دست پدر است زندگي مثل زمان در گذر است
جسارتا براي تمامي عزيزان از دست رفته اين حادثه و حادثه ي غم برانگيز بم و ... تقاضاي قرائت فاتحه دارم ... خدايشان بيامورزد
سلام حضور سيد عزيزم برادر مهربانم لحظاتي که در حرم مطهر حضور داشتم به ياد شما و ساير برادران و خواهران ديني ام بودم چه آن زمان که نزديک ضريح مطهر صلوات خاصه حضرت ، زيارت نامه حضرت ، زيارت امين الله و جامعه کبيره را به نيابت شما مي خواندم و آنگونه که حافظ گفت "به جز ولاي توام هيچ نيست دستاويز" شرح دلدادگي تان را اينگونه به حضرت ثامن الحجج عليه السلام عرضه داشتم :
باده از عشقت بنوشانم کميدر برم مولاي من بنشين دميتا تو هستي بيم هيچم نيست نيستدر حضور تو دگر دلدار کيست؟من نخواهم حاجت اي سلطان عشقمن تو را خواهم در اين ميدان عشقبا سلامي راز دل افشا کنمهر چه غير دوست را حاشا کنمآن سلامي را که اسماء خداستگويم و خود گفته ناگفته هاستحال اي مولاي خوبان السلام جاي حرفي نيست ديگر و السلام
و اما بعد من آن زمان 8 يا 9 سالم بود حادثه دلخراشي بود، آنچه يادم مي آد همدلي و همياري مردم ساير نقاط كشور براي ارسال مواد غذايي ، لباس و ... هست اما عمق فاجعه را شما كه از نزديك ديديد بهتر و بيشت مي دونيد. قسمت آخر نوشته تون دل رو مي لرزنونه
بچه تر از اين بودم كه چيزي بخواد به طور مستيم يادم بياد ولي از اين واقعه ي دلخراش زياد شنيدم . و . . .
هيچ فاصله اي نداره . . .
سلام . عبرت ها فراوانند و عبرت گيرندگان اندك.
خيلي سخته آدم بداندكه هنوز مي شود كاري كرد ولي نتواند كاري كند .
يا علي
ملتمسم به دعا
تصورش هم سخته...
از خدا ميخوام مرگ من بواسطه اين بلايا نباشه آدم احساس ميكنه تاوان گناهانه كه اين اينطور بلاياي طبيعي يه دفه يه جا نازل ميشه.
نميدونم چرا هميشه ظهور امام زمان رو همراه با زلزله تو ذهنم تجسم ميكنم و اين باعث رعب و وحشتم ميشه!
اين پست شما چه چيزايي رو توي ذهنم تداعي كه نكرد