سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 164
بازدید دیروز: 192
بازدید کل: 1370756
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



خواستگاری

پنج شنبه 86 خرداد 10

سلام دوستان
اجازه بدهید اینجا به پاسخ سؤال خانم مهرانه بپردازیم ...

چرا مردها فقط به خواستگاری زن‌ها می‌روند و چرا نباید زنان و دختران به خواستگاری مردان یا پسران بروند؟

 

اینکه می‌گوئید نباید چنین شود ما هیچ اصل و دستوری نداریم که نباید دختران به خواستگاری بروند. یعنی هیچ‌گونه منعی بر خواستگاری کردن زن از مرد وجود ندارد و اتفاقاً نمونه‌هایی هم در این زمینه داریم که مهمترین آن، خواستگاری کردن حضرت خدیجه از محمد امین یعنی پیامبر اکرم(ص ) است.

این تنها یک سنت است که همواره مردان، اقدام به درخواست و طلب ازدواج و پیشنهاد همسری به زنان بکنند. اما اینکه این سنت از کجا آغاز شده و در کدام یک از فرهنگ ها و تمدن‌ها ریشه دارد، به نظر می‌رسد یک سنت الهی است که از ابتدای خلقت پایه گذاری شده و ربطی به ملتی خاص یا فرهنگی خاص ندارد.

در داستان خلق آدم و حوا می‌خوانیم که چون نگاه آدم به حوا افتاد گفت: خدایا ! این مخلوق زیبا کیست که دیدنش موجب انس و آرامش من می گردد؟
فرمود: این کنیز من است. آیا مایلی که همدم و همراهت باشد و با تو سخن گوید و از تو اطاعت کند؟
آدم پاسخ داد: آری .. و در مقابل آن تا وقتی زنده هستم شکر وسپاس تو را به جای خواهم آورد.
آنگاه خداوند نیروی شهوت را در وی قرار داد و فرمود: او را از من خواستگاری کن.
پس از خواستگاری ، ان دو به ازدواج یکدیگر درآمدند و آدم به حوا گفت: به طرف من بیا.
حوا گفت: تو به سوی من بیا.
و آدم به دستور پروردگار چنان کرد .. و در روایت است که چنانچه حوا به طرف آدم می رفت ، سنت چنین می شد که بانوان برای ازدواج به خواستگاری مردان بروند.

بنابراین باید گفت: این یک سنت فطری و حتی غریزی است که بر پایه‌‌ی نیازها، ‌ظرافت ها و ظرفیت‌های زن و مرد بنیان نهاده شده است. یعنی درست است که اشکال شرعی ندارد اما واقعاً آیا عواطف زن، پذیرای این معنی هست؟

بیایید نگاه به جوامع لاابالی و به ظاهر مدرن که همه‌ی ضوابط و اصول اولیه اخلاقی و حتی انسانی را به هم ریخته اند نکنیم. آنها وقتی چند همسری و همجنس بازی را روا می‌دانند اینکه دیگر چیزی نیست که بگویند خواستگاری زن از مرد هم عیبی ندارد. البته باز هم می‌گویم که از نظر ما هم عیب شرعی ندارد ولی نباید اصول عرفی که معمولاً بر اساس دین، اخلاق یا فطرت و حتی غرایز طبیعی بنا شده است را زیر پا بگذاریم.

حتی در عالم حیوانات نیز معمولاً نران هستند که به انواع وسایل، گاهی به جلوه ‌گری و گاهی به قدرت نمایی و گاهی به راندن حریف از معرکه و . . . سعی می‌کنند عواطف و احساس ماده را به سوی خود جلب کنند تا به عنوان جفت او انتخاب شوند. این قاعده در اکثر حیوانات اهلی و وحشی وجود دارد.

شیران جنگل،  وقتی فصل انتخاب همسر می‌شود گرد ماده‌ای جمع می‌شوند و آن قدر با هم زد و خورد می‌کنند تا آنکه شیر قوی‌تر، همه ی  حریفان را از صحنه بدر ‌کند و مقبول شیر ماده ‌شود.
طاووس و بوقلمون و بسیاری از حیوانات دیگر ، برای جلب نظر ماده شان، خود آرائی می‌کنند؛ پرها را باز  و زیبایی شان را  به رخ می‌کشند تا ماده، آنها را انتخاب کند.
کبوتر آن قدر طلب نیاز می‌کند و آن قدر ناله می‌زند تا ماده‌اش را به سمت خودش جلب کند.
حتی در ماهی‌های آکواریوم که در بسیاری از خانه‌ها هست انواع مختلف و اشکال گوناگونی برای دلبری و خواستگاری و قبولاندن خود به ماده‌ها مشاهده می‌کنیم.

بنابراین، این نظام طبیعت و قانون خلقت  است که مرد، صاحب خواسته و نیاز باشد و  زن مظهر جلوه و ناز... یعنی مرد باید به آستان زن برود و برای جلب رضایت او امتیاز بدهد و زن باید شمع و گل بارگاه نشینی باشد که مرد را به عنوان گل و شمع به حضور بپذیرد. این بهترین ضامن حیثیت و احترام زن و جبران کننده ی ضعف جسمانی او در مقابل قدرت مرد است و همین باعث حفظ تعادل و توازن در زندگی آنان می باشد.

این فطرت یا این غریزه، همه بر اساس حکمتی طراحی شده که می‌تواند عمدتاً ناظر بر آبرومندی زن و وزانت و ارزشمندی وی به عنوان موجودی ظریف،‌ احساس‌مند و در خور احترام باشد.  از طرف دیگر ، این نیاز است که فرد را به سمت خواسته اش می کشاند و معمولاً آدمی برای رسیدن به خواسته اش دچار سختی ها و مشقت های جسمی و روحی می شود که به طور طبیعی ، در توان زنان بخصوص از نظر  روحی و روانی نخواهد بود.

به خاطر همین است که برای مرد چندان اهمیتی ندارد و خلاف شئونات خود نمی داند که از زنی خواستگاری کند و جواب رد بشنود و به سرعت سراغ دیگری برود و این کار را آنقدر تکرار کند تا به مطلوب خود برسد ... در  حالی که واقعاً روحیه و احساس ظریف و شکننده ی زن ــ که می خواهد معشوق باشد و بر روح ، روان و اندیشه ی مرد حکومت کند ــ هرگز تحمل این معنی را ندارد. نکته ی دیگر اینکه معمولاً و بر اساس نظام آفرینش و شرائط روحی و فیزیکی حاکم بر خلقت زن و مرد، این طبیعت و خصلت مرد است که تکیه گاه باشد و این نیاز طبیعی زن است که تکیه گاهی داشته باشد.

امیدوارم موارد شاذ و استثنایی، موجب تردید در این سخن نشود چه آنکه ما نظام اصلی و قاعده ی کلی را بیان کردیم و خود نیز وجود موارد استثنایی را نفی نمی کنیم. و به قول شهید مطهری که می گوید این یک قاعده است که مردان خشن و اهل رزم آفریده شده اند و زنان ظریف و اهل بزم ... اما گاهی مشاهده می شوند مردانی که از زنان ظریف تر و بزمی ترند و همینطور زنانی کا از مردان خشن تر و رزمی تر ... ولی اینها موارد نادر و استثنایی هستند که آن قانون کلی را نقض نمی کنند.

بگذریم ... بحث طولانی نشود. بنابر آنچه گفته شد همین شیوه یعنی خواستگاری مردان از زنان ــ و نه عکس آن ــ بهترین عامل حفظ پایداری زندگی زناشویی و عزت و احترام زن و جایگاه واقعی او نزد مرد ؛ و حفظ و حراست او توسط شوهر است. یعنی وقتی مرد با دنیایی از نیاز به خواستگاری زن رفت و زن بالا نشین با دنیایی از ناز ، به خواسته ی او پاسخ مثبت داد معنایش این است که مرد ملزم می‌شود تا در قبال این محبت و عشق، خواسته‌های او  را بپذیرد، ‌با او به محبت و احترام رفتار کند ، نیازهای مادی و معنوی اش را برآورده و تأمین نماید، ‌او را بی پشتوانه  و رها نگذارد ، در مقابل دیگران از او حمایت کند و ‌ به عنوان شریک زندگی و همراهی مهربان در غم و شادی با وی انس بگیرد.

اکنون و در این زمانه که این سنت حسنه و صحیح جاری است متأسفانه زنان این همه مورد ظلم ، تحقیر ، ناسپاسی ، آزار روحی و حتی اذیت و ضرب و شتم جسمی قرار می گیرند، آیا جای این پرسش وجود دارد که اگر شرائط به عکس بود و زنان باید از مردان خواستگاری می کردند و مردان با ناز و افاده  قبول می کردند که شوهریشان را به عهده بگیرند، چه اتفاقی می افتاد؟ آیا این قدرت روحی مرد، بر قدرت جسمی او اضافه نمی شد و بار ظلم زنان مضاعف نمی گشت؟

می گویند زن وشوهری در راه خود به رودخانه ای رسیدند. مرد گفت: من که می ترسم و اهل گذر از این رود نیستم ...
زن بیچاره که اوضاع را چنین دید حاضر شد مرد را بر دوش خود بکشد و از عرض رودخانه عبور کند و چنین هم شد . وسط رودخانه که رسیدند زن که خسته شده بود تکانی به خود داد و گفت: خسته شدم .. چقدر سنگین هستی.. مرد گفت : مثل اینکه من مرد هستمااااااا ..