سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 99
بازدید دیروز: 199
بازدید کل: 1371110
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



پیامبر اعظم

شنبه 86 فروردین 18

 

میلاد نور مبارک باد


این مطلب را پنجشنبه دهم شهریور 1384ساعت 21:30  در وبلاگ قبلی ام ( لبگزه ی بلاگفا ) نوشته بودم ... امروز به اینجا منتقل شده است

سلام بر تو ای نور! ای خلاصه نور! ای وارث حاملان نور! و ای چشمه ی فیاض نور!
 سلام بر تو ای همه فضل! ای تمامی کمال! ای برترین وجود! و ای مایه ی وجود وجود.
ای سرآمد برگزیدگان الهی! درودم را پذیرا باش.

ای نشان هدایت! مثل من و تو...  مثال آن اعرابی است که در شب تار بیابان طریق گم کرده بود و پریشان حال، از سویی به سوی دیگر ره می سپرد. چون ماه  بر او تابید و در پرتو آن راه یافت، زبان به سپاس و مدح  گشود که ای ماه! در حق تو چه دعا کنم؟ بگویم خدایت نورانی گرداند و برجمالت بیفزاید؟ که چیزی کم نداری؛  یا این که جایگاهت را رفیع گرداند؟ که در اوج قرارت داده است.
پس چیزی نمی‌توانم بگویم جز آنکه  خدایت نگاه دارد.

و من ای عزیز!  در وصفت چه بگویم؟  بگویم نورانیت گرداند؟  که او از ازل نورت آفرید و خود فرمود: . . و داعیاً الی الله باذنه و سراجاً منیراً
بگویم بلند مرتبه‌ات سازد؟‌  که این نیز حاصل است، چه آن که فرمود: ... و رفعنا لک ذکرک.
بنابر این من نیز چیزی برای گفتن ندارم جز آن که : جزاک الله عنا و عن الاسلام خیرا الجزاء

ای پرورش یافته‌ی رب الا رباب!  دونان،  تو را یتیم ابوطالب خواندند و یتیمی را برایت عار پنداشتند، ‌غافل از این که خدایت آموزشت را به  عهده گرفت و به تربیتت پرداخت و خود گفتی: ادبنی ربی فاحسن تادیبی.

ای معلم اخلاق!  جایی که خدایت چنین به مدحت سخن می‌گوید که   انک لعلی خلق عظیم   دیگر چه می‌توان گفت و چگونه می‌توان به وصفت  لب گشود؟‌

ای رسول خدا!  تو نیازی به مدیحه‌ سرایی نداری که خدایت از تو و گفتار و رفتارت ذروه‌ای از نور ساخت و بر آن صلا زد که  لکم فی‌ رسول‌الله اسوه حسنه ...  و اگر من با این چند سطر به درگاهت روی آوردم،‌ نه برای مدح توست...  که قلم و بیان عاجز از آن است؛  اما  فقط درودی است بر تو و اطاعتی قاصر از امر پروردگار که فرمود: صلوا علیه و سلموا تسلیماً ...  وگرنه،  تو  برتر از هر مدح و ثنایی ...   و زیباترین مدح و ثنا نیز به پای ذره‌ای از کمال تو نخواهد رسید. 

گوهر پاک تو از مدحت ما مستعنی است                                فکر مشاطه چه با حسن خدا داد کند

                                                                                         بخشی از مقدمه ی من در کتاب حاملان نور