سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 399
بازدید دیروز: 167
بازدید کل: 1372133
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



این مطلب را   سه شنبه بیست و دوم فروردین 1385ساعت 20:22 در وبلاگ قبلی ام نوشته بودم .. امروز به اینجا منتقل شد

دوم اردیبهشت می آید ... اما او می رود. اصلاً انگار دوم اردیبهشت دارد می آید تا او را ببرد ..
خدا حافظی اش را تصور می کنم ... سخت است
اما سخت تر از آن ... اینکه نتوانستم .. نه ... نه ...
نه خواستم و نه خواست که کمکش کنم
کمکش نکردم با اینکه می توانستم ... سفارشش نکردم .. تا مثل خیلی ها
در کنار خودم بماند... یا دست کم در نقطه ای خوش آب و هوا ...

هر چه به دوم اردیبهشت نزدیک تر می شویم.. دو حس متضاد درونم را به آشوب می کشد...
من که دستم می رسید ... پس چرا کمکش نکردم ؟ پس کو عاطفه ... ؟
از طرفی اما ... سرشارم از خرسندی و غرور ... که پارتی بازی نکردم
او را نگه نداشتم در ناز و نعمت ... زیر سایه ی خودم

پسرم را می گویم ... احمدم را
او هم یک ستوان وظیفه .. مثل هزاران هزار سرباز دیگر
که جز خدایشان امیدی ندارند
و یاوری نیز...

دوم اردیبهشت می آید ... احمدم  خدا نگهدارت
هر روز نیز می آید ... همه ی احمد هایم .. فرزندان سربازم .. خدا نگهدارتان