سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 36
بازدید کل: 1371383
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



ادامه‏ی تکرار مکررات ـ 1

پنج شنبه 88 آبان 21

تمدید حکم مهندس ضرغامی برای ریاست یک دوره‌ی دیگر بر صدا و سیما توسط مقام معظم رهبری و نکاتی که در‌ آن بود، بهانه‌ای شد تا زودتر به قولی که در پست تکرار مکررات داده بودم عمل کنم.
ایشان ضمن تقدیر از زحمات و خدمات ضرغامی و همکارانش در این مدت، و اشاره به برجستگی‌ها و نقاط قوت کنونی، به شکلی محترمانه به وی تذکر داده‌اند که البته نباید از کمبودها و نقاط ضعف رسانه‌ی ملی غفلت کرد. نکته‌ی دیگری که رهبری به آن تصریح کردند این بود: « سفارش اساسی اینجانب نزدیک کردن و رساندن این رسانه‌ی فرهنگ ساز، به طراز رسانه‌ای است که دین و اخلاق و امید و آگاهی، بارزترین نمود آن باشد و رفتار اجتماعی مخاطبان و نیز نهاد حساس و مهمی چون خانواده بر اساس آن شکل گیرد و هنر و شیوه‌های گوناگون حرفه‌ای و آزموده شده یا نوپدید، یکسره در خدمت رشد این شاخص‌ها در آید.»

من در این مقاله نمی‌خواهم نکات قوت و برجستگی‌های صدا و سیما و غنای محتوایی و شکلی ارزشمند خیلی از برنامه‌ها را نادیده بگیرم و تنها در نقش یک منتقد قلم‌فرسایی کنم؛ اما معتقدم که تعریف و تمجید و تنها ذکر محاسن و چشم‌پوشی از ضعف‌ها و مشکلات اساسی این حوزه، ما را از اهدافمان باز می‌دارد. تفاقا این وظیفه‌ی دلسوزان دین و کشور است که معایب و ضعف‌های خود را بررسی و گوشزد کنند تا با عزمی جدی و عمومی، تهدیدها را کاهش و فرصت‌ها را افزایش دهیم.
گفتم که در آن جلسه، در دفاع از عملکرد نادرست سازمان صدا و سیما در تولید برنامه‌هایی که با روح دین اسلام و فرهنگ ملی ما هیچ تناسبی ندارد، همان حرف (بخوانید بهانه‌ی) همیشگی تکرار شد که وقتی این‌همه کانال ماهواره‌ای، سایت اینترنتی و حتی سی‌دی‌های کذایی در دسترس مردم است، باید کاری کرد که توجه و گرایش مردم به سمت تلویزیون خودی بیشتر شود و کمتر بدان سوی آب روی آورند. آیا کاری غیر از این می‌توان انجام داد؟ درست است که بسیاری از این کارهای سیمای ما شاید فاسد باشد ولی واضح است که برنامه‌های دشمن که ما را هدف گرفته است افسد است. بنابراین باید پذیرفت که از باب «دفع افسد به فاسد» چاره‌ای غیر از همین شیوه نیست.

                                                                    
البته نمی‌خواهم نکات ضعف مورد نظر رهبری را تفسیر کنم؛ اما گمان می‌کنم یکی از این نکات ضعف، همین استدلال و همین شیوه‌ی اتخاذ شده‌ی سیمای جمهوری اسلامی باشد. من نمی‌دانم این چه منطقی است که دوستان ما به آن متوسل شده‌اند؟ در آن جلسه هم به دوستمان گفتم که «دفع افسد به فاسد» مربوط به زمانی است که ما نتوانیم افسد را با صالح دفع کنیم. گفتم همه‌ی دوستان می‌دانند که من مخالف موسیقی اصیل و سالم نیستم اما از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، با همین راهبرد، موسیقی را ترویج کردیم که مردم سراغ موسیقی‌های مبتذل کوچه بازاری نروند؛ اما آیا موفق بودیم؟ اگر موفق بودیم، پس این‌همه موسیقی مبتذل امروز که بدتر از موسیقی‌ها و ترانه‌های کوچه بازاری زمان طاغوت است چیست؟ این همه موسیقی زیرزمینی که هم ارکان موسیقی سنتی را خراب می‌کند و هم مفاهیم عالی شعر و ادبیات فارسی را از بین می‌برد چیست؟ آیا این نتیجه‌ی «دفع افسد به فاسد» بود که امروز موسیقی عرفانی صهیونیستی کابالا، آن هم با صدای مادونا، توسط برخی از جوانان ما که کلمه‌ای هم از زبان عبری نمی‌فهمند شینده می‌شود.

منظورم از این حرف این است که حتی اگر شما کانال‌های تلویزیون ملی ایران و بی‌اخلاقی‌های برنامه‌های آن را ده برابر هم کنید، آنان که اهل ماهواره و کانال‌های خارجی هستند و تماشای آن را نوعی کلاس!! برای خود می‌دانند، به سمت تلویزیون شما روی نخواهند آورد. دلیل مهم این رویکرد را باید در فرهنگ‌سازی ما در طول دوران انقلاب دانست؛ یعنی نه تنها ما نتوانستیم فرهنگ ملی و اسلامی خود را چنان نهادینه و مستحکم کنیم که گروهی از مردم، سراغ کانال‌های خارجی نروند که حتی خودمان مروج روی آوردن به آنها شدیم. شاید این جمله به ذهن خیلی‌ها بعید و حتی خنده‌دار بیاید، اما بگذارید بگویم که ما می‌بایستی به جای «دفع افسد به فاسد» چنان فرهنگ‌ساری می‌کردیم و اراده‌ی ملی و دینی‌مان را چنان قدرت می‌بخشیدیم که اگر روزی یک اراده‌ی ملی یا یک حکم فقهی صادر می‌شد که کسی کانال‌های ماهواره‌ای را نگاه نکند، همه‌ی ملت ـ حالا با عرق ملی یا با عرق مذهبی ـ حتی در خلوت خانه‌های خود به این تصمیم احترام می‌گذاشتند و در تنهایی خویش نیز از تماشای آن کانال‌ها پرهیز می‌کردند. ساده‌انگاری است اگر تصور شود چنین چیزی نشدنی است؛ زیرا ما از تبار امت معتقد و باشرافتی هستیم که وقتی فتوی صادر شد «که الیوم استعمال تنباکو حرام و در حکم محاربه با امام زمان است» حتی در کاخ ناصرالدین شاه نیز دیگر قلیانی چاق نشد و کسی پکی به آن نزد. می‌گویند در همان ایام، روزی ناصرالدین شاه وارد خانه شد و دید که ملکه‌ی مادر، برخلاف عادت همیشگی، بدون قلیان نشسته ‌است. وقتی دلیلش را از وی پرسید، چنین پاسخ شنید که مگر خبر نداری که آقا فتوی داده و تنباکو را حرام کرده است؟
شاه برآشفت و گفت: کدام آقا؟ مگر آقایی غیر از من هم هست؟ من که چنین چیزی نگفته‌ام.
ملکه‌ی مادر گفت: نه بابا.. آقا آن کسی است که پدر تو را به من محرم کرد تا تو حلال‌زاده به دنیا بیایی. 

این از یک طرف، و از طرف دیگر، گیریم که این استدلال «دفع افسد به فاسد» صحیح باشد، اما سوال این است مگر چقدر از مردم این مرز و بوم، دنبال برنامه‌های کذایی کانال‌های خارجی هستند که اگر ما برنامه‌های فاسد برایشان ایجاد نکنیم به آن افسدها روی می‌آورند؟ به یقین، غالب مردم ما مردمی متدین هستند که چه شما این برنامه‌ها را تولید و پخش بکنید و چه نکنید، به سراغ ماهواره و سایت‌های غیر اخلاقی نمی‌روند. اندکی به حال اینان بیندیشیم.. این جماعت انبوه چه گناهی کرده‌اند که وقتی به تلویزیون جمهوری اسلامی هم پناه می‌برند، از بدآموزی‌های آن در امان نمانند؟               ادامه دارد...