سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 204
بازدید دیروز: 192
بازدید کل: 1370796
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



عشق وناکامی 4

چهارشنبه 85 دی 27

این مطلب از وبلاگ قبلی ام ( لبگزه ی بلاگفا ) به اینجا منتقل شده است
پنجشنبه بیست و چهارم شهریور 1384ساعت 15:20 

ادامه از پست قبلی....
حالا نوبت من بود که از عشق بگویم و همه منتظر بودند... من گفتم:
عشق یعنی خود را ندیدن،‌ عشق یعنی " من "  دیگر مفهوم ندارد. هر چه هست " او "  هست ... حتی " ما " نیست.
عشق یعنی دیگر  " من "   و   " تو "  وجود ندارد، نه اینکه  " ما " بشود،  نه . . . هر چه هست " تو " می‌شود. من هم تو می‌شوم. در  عشق واقعی اینکه من چه می‌گویم تو چه می‌گوئی نیست . . . اینکه من به خاطر تو از حق خودم  می‌گذرم نیست.  منت گذاشتن نیست و تازه ، منت کشیدن هم هست. . . اینکه ما چه می‌گوئیم هم نیست . . . در عشق اصلاً هر چه تو می‌گوئی هست و هر چه  تو  می‌گوئی انگار من می‌‌گویم . . . نه اینکه خواسته‌ی تو را قبول دارم. این که عشق نیست . . .  عشق یعنی اصلاً خواسته‌ای غیر از خواسته‌ی تو ندارم

نه به خاطر تو . . .که به خاطر خودم. چون تو ، من هستی و آن چه مطلوب توست خواسته‌ی من است.

    یکی درد و یکی درمان پسندد                     یکی وصل و یکی هجران پسندد

    من از درمان و درد و وصل و هجران                 پسندم آنچه را جانان پسندد

 یعنی اگر دوست، درد مرا هم بپسندد،‌ درد برای من شیرین تر است. اگر هجران هم بپسندد همان هجران برای من شیرین است. نه اینکه به خاطر او تحمل کنم نه،  نه، اصلاً شیرین است چون " من " وجود ندارد و این  " من " اوست و خواسته‌ی اوست  که برای من شیرین است. حالا واقعاً آیا در عشق‌های زمینی چنین چیزی پیدا می‌شود؟

یکی از حاضران گفت: آری پدر و مادر من چنین حالتی دارند . . . 

پرسیدم: ‌یعنی چه؟ آیا آن قدر در همدیگر ذوب هستند که اصلاً دارای اختلاف سلیقه نیستند؟

گفت: نه، اختلاف سلیقه دارند ولی به نفع یکدیگر کوتاه می‌آیند.

گفتم:‌ نشد . . . کوتاه آمدن با عشق فرق می‌کند. ممکن است در زندگی، دو نفر با هم اختلاف  سلیقه زیاد داشته باشند اما به دلایلی از جمله محبت به یکدیگر تحمل می‌کنند و ‌کوتاه می‌آیند. این با شیرین بودن اراده‌ی دیگری فرق می‌کند . . . ممکن است شیرین هم باشد اما نه از باب اینکه چون او می‌خواهد بلکه شیرین است به خاطر اینکه توانسته‌ام خواسته‌ی او را بپذیرم با اینکه خلاف میل من بوده است.

دیگری گفت: لیلی و مجنون، ‌شیرین و فرهاد،‌ وامق و عذرا و . . .

گفتم:‌ قبول . . . 

                                                        بقیه مطلب در پست بعدی