• وبلاگ : لبـــگزه
  • يادداشت : پيامبر اعظم
  • نظرات : 4 خصوصي ، 31 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام بر سيد بزرگوار

    منم چيزي ندارم در وصف شما بگويم جز اينكه صلوات مي فرستم بر محمد و خاندان پاكش و دعا ميكنم خداوند بزرگ شما را نگاه دارد .

    حاجي جان اين حكايت ماه و ... منو ياد يه خواب انداخت كه خيلي سال پيش ديده بودم :

    خواب ديدم بر بالاي كوهي قرار داشتم كه هوا آنقدر تاريك شد كه قدمي را كه برداشته بودمترسيدم زمين بگذارم چون نميدانستم زير پايم چيست . در همان حال از خدا كمك خواستم كه راه را بر من روشن گرداند . پس ديدم خورشيد در وسط آسمان ظاهر شد و تا وارد منزل كه شدم غروب كرد .

    دعا فراموشتان نشود

    يا علي