• وبلاگ : لبـــگزه
  • يادداشت : بيماران مشاور
  • نظرات : 5 خصوصي ، 80 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    و بنده خود بعنوان يک دانشجوي روانشناسي ، آنهم از نوع باليني اش (که ديگر شک در کفر و غرب زده بودنم نيست!!) عرض کنم:
    مشکل، کمبود توليد محتواست و تنبلي من.
    آخر بابا ! مگر چند آيه ي شريفه ، قرار بوده جواب همه ي نياز بشر ، آنهم در همه ي اعصار و ازمنه را مستقيما بدهد ؟ نه والله .
    خود قرآن کريم هم که قداست بسيار فراواني برايش قائليم، نخواسته بنشينيم خانه هامان و تا کسي مشکلي داشت حواله اش بدهيم به يک آيه از او و بعد هم خلاص.
    حتي همين اخيرا شخصي نانوا نزد خرقه پوشي رفته و راهي براي زيادي روزي خواسته بود . اوهم گفته بود اين آيه را مرتب بخوان : " نون و القلم " " نون و القلم "
    من خود خسته شدم از بس به خيال خودم براي اسلامي کردن روانشناسي ، دو سه تا آيه از قرآن را ور داشتم به خورد مستمع بينوا دادم چه رسد به مستمعين بيچاره.
    تا در جمعي نشستم و از روانشناسي اسلامي بحث شد ، فورا تمام اطلاعات حضار خلاصه مي شد در سه چهار آيه و حديث مثل : الا بذکر الله ... و الا ان اولياء الله لا خوف عليهم و لاهم يحزنون و ... که بي نهايت ارزشمند و مقدس است اما پايان راه نيست.
    طفلکي قرآن ، آخر تا چند بايد جور تنبلي مرا بکشد ؟ روز جهاني اش هم که تمام شد ، چون ديگر در وبلاگتان چشمک نمي زند.
    ----------------------------
    بگذاريد حرفم را با شکل ديگري ارائه دهم
    من با هر دوي آقايان الف و ب موافق نيستم.
    " الف "مي گويد :
    قال فرويد ، قال گشتالت ، قال پياژه و قال پاولف
    ( باولف و جشتالت نگفتم و الـ بر سرشان نگذاشتم عيب که ندارد؟!!)
    " ب " مي گويد :
    قال الصادق ، قال الباقر ، قال ابوالفضل و احيانا اگر وقتي هم بود قال الله.
    هر دوي اين آقايان اشتباه مي کنند (فقط من درست مي گم !!!!!)
    ما بايد براي لحظه به لحظه ي زندگي ، نتايج آماري و پژوهشي و يافته هاي ميداني و نظرسنجي شده داشته باشيم. درعين حال ميراث مقدس بزرگانمان را نيز استفاده کنيم.
    -------------------------
    اصلا ما عادت کرده ايم علم را فقط به ارث ببريم . حالا دعوايمان اين است که اين ارث را از اولياء الهي بايد برد يا از دانشمندان غرب.
    اما مگر مي شود همه ي کاسبي يک نفر ارثي باشد که مفت مفت از گذشتگانش رسيده ؟ اگر اينطور است اصلا چرا ارث خمس ندارد ؟ اگر گفتيد ؟
    طبعا چون ربح مکاسب محسوب نمي شود.
    *****
    مشکل اينجاست که ما توقع داريم از شش هزار و چندي آيه ي شريفه، تمام سوالاتمان را مستقيما جواب بگيريم و از مزرعه اي که ديگران در آن بذر کاشتند همواره فقط درو کنيم و سپس در سايه سار آلاچيق خوش بخوابيم . بابا به پير به پيغمبر اينطور نيست خود قرآن هم نمي خواهد چنين رويکردي به او داشته باشيم.
    ما بايد به توليد محتوا فکر کنيم .
    ====================
    ختم کلام من :
    از بنده بپذيريد و دعوا و ادعا نکنيد .
    در روانشناسي اسلامي محتواي ارثي داريم، اما محتواي توليدي و تحقيقي خيلي کم داريم.
    و مادام که بخواهيم در عصر اطلاعات ، با استناد تنها به چند آيه ي شريفه که آورنده اش هم خود ما نيستيم ، مدعي توليد علوم انساني باشيم و علوم ديگر را صرفا به جرم غربي بودن از دانشگاه حذف کنيم، نتيجه اش مهاجرت دانشجويان جوان به خارج است.
    پاسخ

    براي پاراگراف آخرتان مي‌گويم.. دليل مهاجرت اين نيست که گفته ايد. دليل مهاجرت اين است که علوم ما همه برگردان است و بلغور کردن حرف آنان.. خب وقتي جوان ما به جايي مي رسد که اين ترجمان سيرابش نمي کند مي رود به آبشخور و مبدا اون علوم رو مي‌آورد..
    برادر عزيزم.. چرا در علوم حوزوي که هيچ علم غربي در آن وجور ندارد مهاجرتي و فرار مغزي وجود ندارد؟ مي دانيد چرا؟ اتفاقا دقيقا به همان دليلي که شما از آن واهمه داريد.. چون علوم ديني ما بومي است و علوم ديگرمان وارداتي.. و طبيعي است که وقتي واردات باشد من جوينده سراغ معدن و آبشخورش مي روم..