ببخشد استاد م من همون دانشجوام غلط کردم شرمندتونم از حالا تا اخر سال راجع به هر چي عشقتان ميکشد سخن برانيد ايشالا برم زير تريلي که دلتان را شکستم:دي

سلام سيد بزرگوار

اي کاش استادهاي ما هم تو کلاسامون درس زندگي مي دادند

البته يکي دوتا استاد مثل شما که نه و لي تو مايه هاي شما داشتم که در دوره 4-5 ساله دانشجويي روي هم يه يکي دوساعتي از وقت کلاس رو صرف اين موضوع ها کردند

خوش به حال دانشجوهاتون

آمده ام با عطش سالها .... تا تو بگيري و بميراني ام

...

سلام.

انگار دلم طاقت دوري نداره! انگار نمي تونم باشم و انگار نباشم!

آخه هستم! هستم و هنوز قلمم تو دستامه!

چندين بار نوشتم و اينجا ثبت موقت کردم!

با خودم گفتم روزي که دوباره برگردم؛ لااقل خيالم راحته که حرفام تو زمان خودشون زده شدن! اما براي کي؟؟؟

فقط براي خودم و قاصدک و خدا...

دلم سوخت!

دلم سوخت که حرفام بدون نظر شما باشه!

هميشه نظرهاتون باعث ميشد بيشتر بنويسم و بيشتر براي بهتر نوشتن تلاش کنم.

واسه همين دوباره برگشتم!

از بعد رفتنم تا الان اينجا شاهد 7 تا پست هستين که دو تاي اونها قبلا در قالب يه پست ارائه شده! اما بقيه مطالب جديده!

مثل هميشه منتظر نظرات قشنگتون هستم.

اميدوارم شما هم مثل هميشه قاصدک رو تنها نذاريد.

سلام

بازم من به عنوان يه قاصد خدمت رسيدم تا پيغام دوست عزيزتر از جان رو خدمتتون ابلاغ کنم . بانوي بهاري دارن ميرن کربلا . گفتن بهتون بگم که

" ما رفتيم به جدتون سلام شما رو برسونيم ، حلالمون کن ، ايشالا برگرديم خدمت ميرسيم . يه عالمه اسم نوشتمو التماس دعا داشتن ، دعا کن دست پر برگردم"

توي اين سفر هم بيشتر به فکر بقيس و دعاهاي اطرافيان . به قول خودشون اللهم الرزقنا هذه الخصوصيه.

البته جسارتا از طرف شما التماس دعا گفتم زيادتا!

سلام آقا سيد بزرگوار سازمان ع س و استاد گرامي خودم

اگر به اين دانشجو که از کلاس رفت بيرون ميگين حرمت استادي رو نگه نداشته.پس اون دانشجو که درباره گوشت خوک سوال کرده بود به شما گفت سفسطه ميکنيد چي؟ پس کجاست فرمايش مولا علي عليه السلام (من علمني حرفا فقدصيرني عبدا)

به اندازه تمام شهر دلم تاريک است ...

ومن سوسو کنان در خود گمگشته ام ...

صداي باد مي آيد ....

و قدم هايي که نزديک مي شود...

شبيه قدم هاي مريم است...

بوي باران مي دهد يا بوي پيراهن يوسف برداشته سجاده ام...

قطره هايي که از ابتداي کوچه ياس آغاز شده...

به مزار هابيل ختم مي شود...

باز کن پنجره هاي چهار طاق اين اتاق نمناک را...

تا نسيمي که از کنعان مي وزد ...

صبر ايوب را روي با لشتم سرمه دوزي کند...

رطوبت همه جا را گرفته ، خورشيد قهر است...

و من مغز تلخ اين بادام را سرميکشم تا سرم درد بگيرد هنگام صبح...

و مي رسم به ستاره هايي که جاي قدم هايت را در همين جاده شمالي پر کرده اند...

فردا که نه همين امروز سه شنبه است و من هنوز خاليم از عادت رفتنت...

از روياهاي کوچک من تقديم شد به او که در راه است ... .

سلام...

1_ مي خواهم کامنتي ايهام گونه برايتان بگذارم!

2_ شما را چه شده ؟ چرا به روز نيستيد؟

3_ از بذل عنايتتان خيلي ممنونم بنده که چندان اعتقادي به نامحرم بودن مردم ندارم همواره نيز از انتقاد خوشم مي آمده چه مفعولش باشم و چه فاعلش. حتي دوست دارم درختي باشم تا ديگران رويم کنده کاري کنند و ديواري باشم تا رويم يادگاريهاشان را بنويسند چه تلخ باشد چه شيرين. بازم ممنون!

4_ اصلا يکي از علايق جدي من خواندن يادگاريهاييست که بر در و ديوار مي نويسند . حتي آنجا که مي روم قبل از انجام کار اصلي، ابتدا شعار هايي را که داخلش نوشته اند ور انداز مي کنم و از فرصت خوب و مغتنمي که در اختيار دارم جهت انديشه در چرايي و تفسير شعار ها بهره مي برم تا وقتم هم تلف نشده باشد!

سلام جاج سيد بزرگوار

بعضي وقتا در عين تلخي در اينگونه اتفاقات ،حلاوتي برتر حس ميشه.

خيلي خوبه در بين کساني که فک ميکني باهاتن اتفاقي بيافته که چهره نفاق گونه بعضي ها کنار بره .

دوستان و اطرافيان آدم کم باشن از لحاظ کثرت ولي در ايمانشون راسخ به از اينه که زياد باشن و در ايمانشون منافق.

با سلام خدمت شما دوست عزيز. آغاز هفته کرامت، ميلاد دو گل بوستان محمدي(ص) عمه سادات حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها) و حضرت علي بن موسي الرضا(عليه السلام) را خدمت شما و تمامي دوستداران اهل بيت عصمت و طهارت تبريک و تهنيت عرض مي نمايم.

ممنون از حضورتون [گل]