من که چشمهايم را ميبندم همينها را ميبينم اما فکر ميکنم اينها همه مربوط به خودم است عمري زير پلکهايم پنهان بود و نمي ديدمش!!
من که چشمهايم را ميبندم همينها را ميبينم اما فکر ميکنم اينها همه مربوط به خودم است
عمري زير پلکهايم پنهان بود و نمي ديدمش!!
سلام سيد نازنين
ما كه سر در نياورديم چند چنديم؟شما هم پست مدرن شديد ها؟الله اكبر!
سلام سيد عزيزم
ممنونم از حضورت شعر زيبايي بود
راستشو بخواهي درست حدس زدي گرفتاري از نوع خوبشه
بالاخره ما هم آره
از اينكه به فكرم بودي بازم ممنونم
در وفاي تو چنانم که اگر خاک شوم / آيد از تربت من بوي وفاداري تو ....
موفق و مويد باشي دوست من
سلام استاد بزرگوار
آن دروغ، از راست مي گيرد فروغ!
سلام عموي زاده گرامي
شما وديگر دوستان رو به ديدن اين وبلاگ دعوت ميكنم
http://www.abutalib.parsiblog.com/
از محبين اهل بيت
البته تازه شروع كرده
موفق باشيد
سلام برادر بزرگوارم
فصل امتحانات فرصت با دوستان بودن را از آدم دريغ مي كند(چه در فضاي مجازي و چه حقيقي)
ولي به روي چشم! همين يكي-دو روزه به روز مي كنم حرف هاي اين دل ناماندگار بي درمان را!
و گمان ميبردم چشمها هر گز دورغ نمي فهمند!