• وبلاگ : لبـــگزه
  • يادداشت : من هم يك دين گريزم
  • نظرات : 15 خصوصي ، 58 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رعنا 

    سلام به آقا سيد بزرگوار وبلاگستان
    من دوباره اومدم
    راستش مسئله دين تو جامعه ما، يه جورايي غريب افتاده ..
    از عمر انقلاب ما سي و خرده اي سال ميگذره .. تا قبل از اون، جو جامعه طوري بود که دين اينقدر گسترده نبود
    مثل اون زمانهاي صدر اسلام که مسلمانان اوليه خودشون ميخواستن و دنبال خدا مي گشتن .. با گفته هايي که از پيامبر مي شنيدن و وعده هاي الهي، انگار يه نسيم رحمت بهشون ميخورد و مي اومدن و ياد مي گرفتن و سفت و سخت پاي دينشون مي ايستادن
    تا قبل از انقلاب هم وضعيت به همين شکل بود
    دينداران ما، اونهايي که دين رو تبليغ مي کردن يه جوري بودن که مردم حس مي کردن اينا از خودشون هستن .. همه شون يه هدف واحد داشتن
    مردم ضعيف و مظلوم جامعه مي ديدن ديني که روحانيون دارن تبليغش رو ميکنن، همون دينيه که به اونها ارزش قائل ميشه .. ازشون حمايت ميکنه .. طبيعتا بيشتر و بيشتر به طرفش مي اومدن .. جوونهاي اون خانواده ها هم به تبع پدر و مادرهاشون دين رو ياد مي گرفتن .. آموزه هاي ديني براشون ارزش داشت .. مي دونستن در سايه دين مي تونن هم خير اين دنيا رو داشته باشن، هم اون دنيا رو ..
    و همين جوونها بودن که با کمک امام انقلاب رو رقم زدن ...
    شد بعد از انقلاب ...
    آقا سيد ما بچه هاي اين انقلابيم ..
    کاملا کاملا کاملا قبول دارم و اصلا نميخوام با بيان اين حرف تکليف رو از خودمون ساقط کنم
    توي يکي از کامنتها اشاره کردين هم نهادهاي حکومت، هم هم نهادهاي فرهنگي، هم خانواده ها نقش دارن ..
    اما ..
    ديني که به ما ارائه شده، دينيه که توي مدارس و دانشگاه ها عرضه شد ..
    عين همون زبان انگليسي که خانم بنت اسد اشاره کردن ..
    در مورد خودم ميگم، غير از يک مورد، توي دانشگاه، هيچ خاطره خوبي از معلمان ديني مدارس ندارم ... انگار اونها از جنس من نبودن ..
    از خدا جز جهنم و عذاب، جز آتش و قدرت چيزي يادم ندادن ..
    توي مراسم ديني اي که شرکت مي کردم و مي ديدم، امامان و معصومين دينم رو آدمهايي مظلوم معرفي مي کردن که به ظلم و جور کشته شدن ...
    بدون اينکه از هدفشون صحبت بشه .. بدون اينکه راهشون معرفي بشه ..
    از مردان مثلا دين دار کشورم، چيزي جز دروغ و ريا و تملق براي به دست آوردن قدرت نديدم ...
    مي ديدم و مي بينم براي به دست آوردن مال و منال و قدرت و حکومت، حتي خيلي راحت ارزشهاي ديني رو کمرنگ ميکنن .. و وقتي سوار بر اسب مراد شدن، با شدت و حدت ميخوان اون ارزش کمرنگ شده رو به جاي خودش برگردونن ..
    حالا برداشتهاي خانم جلسه اي ها و رسم و رسومات عجيب و غريبي که تو بعضي مراسم مي بينيم بماند ...
    خب از اين دين چي باقي موند؟
    حالا يه نفر احساس نياز ميکنه ميره ياد ميگيره، تحقيق ميکنه، شناخت پيدا ميکنه و متوجه ميشه بين دين اسلام واقعي با ديني که آقايون عرضه کردن و مي کنن تفاوت مثل ماه من تا ماه گردونه ..
    يه نفر نه ...
    اينقدر زده ميشه که گريزان ميشه ...
    چون نبود دين رو حس نکرده .. چون اين حس تسليم رو نچشيده ... پس نميدونه چيه و طبيعتا کمبودش ناراحتش نميکنه و دنبالش هم نميره ..
    عين همون گزارش جلسه اي که دفعه قبل خدمتتون گفتم .. بچه هاي جلسات شما هميشه تو جلسه ها هستن و هميشه شما رو مي بينن و از محضرتون بهره مند ميشن ..
    پس چون هميشه حضورتون رو دارن، هيچوقت حس نکردن اگر اين جلسات نباشه چي ميشه ...
    طبيعتا ديگه به مسائل جانبي کار و گزارش و اين جور چيزهاش توجهي نمي کنن .. نه اينکه بگم عمدي باشه نه .. يه جورايي چون وجود اينها رو هميشگي مي دونن .. نبودش رو درک نکردن ..
    اما يکي مثل من که فقط يه بار تونسته بياد .. اين حس بيشتر خواهي براي يادگيري توي وجودش موج ميزنه ..
    آقا سيد براي همينه تازه مسلمانها، اسلام رو انگار بيشتر مي شناسن
    عين آمنه فيلم کتاب قانون ..
    ما مسلمانيم و جد اندر جد هم مسلمانيم و خيلي وقتها بديهي ترين دستورات دينمون رو انجام نميديم
    چون اين گنج رو با رنج به دست نياورديم ... نميخوام اينطوري بگم ولي ... ولي انگار ارزشش رو نمي دونيم ..
    ما هميشه مسلمان بوديم .. تو خونه هاي همه مون قرآن و کتابهاي دعا هست ... از هر محله و مسجدي صداي اذان بلنده .. شبهاي قدر ... تاسوعا و عاشورا ..
    وجود اينها براي بعضيهامون اينقدر عادي شده که ...
    و خرافه ها و تحريفاتي که توي يه سري چيزها هست اينقدر ما رو به عقب هل ميده که يه جورايي فرار ميکنيم .. به قول شما دين گريز ميشيم ..
    و بعد هم متهم ...
    اما شايد کسي درک نکنه من جوون که به هر حال به خاطر نسل سومي بودنم يه اتهام ناخواسته اي هميشه و همه جا با من هست ، نميرم نماز جماعت دانشگاه شرکت کنم، چون امام جماعت رو به عدل قبول ندارم ... خلوتي با خداي خودم دارم و طوري باهاش حرف ميزنم که به اندازه ي چند ساعت نماز خوندن اونها احساس سبکي و آرامش ميکنم ..
    - البته اشتباه نشه ها، نه اينکه بگم نماز نخونيم و با خدا خلوت کنيم يه مثال بود فقط -
    من از ديني که اين دوستان مروجش هستن و مبلغش گريزانم ..
    از ديني که ديگه دين رحمت معرفي نميشه ...
    از ديني که شهداي راه آزادي رو تشنه آب معرفي ميکنه ..
    آقا سيد آقايون حتي قرآن رو اونجوري که خودشون ميخوان تفسير ميکنن ...
    اسلام اجازه اختيار کردن 4 همسر رو به آقايون داده!! چرا کسي آيه بعديش رو که رفتار با عدل بين اونهاست و تاکيدي که شما نميتونين اين کار رو بکنين بيان نميکنه ..
    چرا کسي نمياد بگه دختر پيامبر اسلام، چه مدير لايقي بودن ... چه خطبه ي غرايي براي فدک قرائت کردن .. چرا از حضرت زهرا فقط مظلوميتش گفته ميشه؟
    تصور يه جووني که به هر دليلي خودش نرفته دنبال واقعيات از دين با اين تحريفات عيني چي ميشه؟

    حالا يا دوستان مسئول نميدونن، يا خودشون رو به ندونستن ميزنن ...
    شايدم با اين شيوه بهتر ميتونن حکومت کنن ...
    الله اعلم ..

    زياد حرف زدم و پراکنده ..

    خدا نگهدارتون باشه

    پاسخ

    سلام.. من در خوندنش گيج شدم شما در نوشتنش چي؟ شوخي كردم.. جدا تشكر مي كنم از مشاركت خوبتون در بحث.. من فكر مي كنم يكي از مهمترين دلايلش اينه كه اولا خانواده ها بعد از انقلاب همه بار خودشون رو انداختند روي دوش حكومت و گفتند حالا كه انقلاب كرديم و حكومت ديني شده پس ديگه بايد بهترين شيوه هاي آموزشي دين رو هم ارائه كنه و بخاطر همين بچه ها رو به امان خدا و به اميد تربيت مدارس و مراكز آموزشي حكومتي رها كردند.. و دليل مهمتر و اساسي تر اين است كه بر تكنولژي بيشتر از دين تكيه كرديم و به دين هم از زاويه تكنولوژي نگاه كرديم نه به تكنولوژي از زاويه دين.. اين نگاه زاويه دار خيلي مهمه.. شايد بتونم يه روزي در موردش حرف بزنم.. نمي دونم