آدمي مي شناسم از دوزخ خوف وتشويش دارد ومن نه
بسكه مترسد از عذاب خدا هول از آتيش دارد ومن نه
دائما ذكر گويد وتسبيح در كف خويش دارد ومن نه
قلبي آكنده از خدا وسري باطن انديش دارد ومن نه
بس عجول است در ركوع وسجود گويي او ..... دارد ومن نه
تا رسد از آسمان به او الهام دو سه تا ديش دارد ومن نه
گويي با خدا بود فاميل او كه اين كيش دارد ومن نه
بهر ماموريت ز بيت المال هي تشويش دارد ومن نه
بر نگشته از انگليس هنوز سفر كيش دارد و من نه
بهر حج تمتع وعمره كوپن و فيش دارد و من نه
زندگي تخته نرد اگر باشد او دو تا شيش دارد ومن
پانزده تا مغازه و يك پاساژ توي تجريش دارد ومن نه
در دزاشيب با قزل قلهك خانه از خويش دارد ومن نه
پانزده تا ايال صيغه وعقد بي كم وبيش دارد ومن نه
گر چه با گرگ ها بود دم خور ظاهر ميش دارد ومن نه
داني او اين همه چرا دارد ؟ چون كه او ريش دارد و من نه
ميكروفن را بگير از هالو سخنش نيش دارد ومن نه
خليل جوادي