ز کوي يار ميآيد نسيم باد نوروزي
از اين باد ار مدد خواهي چراغ دل
برافروزي
چو گل گر خردهاي داري خدا را صرف عشرت کن
که قارون را
غلطها داد سوداي زراندوزي
ز جام گل دگر بلبل چنان مست مي لعل است
که
زد بر چرخ فيروزه صفير تخت فيروزي
به صحرا رو که از دامن غبار غم
بيفشاني
به گلزار آي کز بلبل غزل گفتن بياموزي
چو امکان خلود اي دل
در اين فيروزه ايوان نيست
مجال عيش فرصت دان به فيروزي و بهروزي
طريق
کام بخشي چيست ترک کام خود کردن
کلاه سروري آن است کز اين ترک بردوزي
توي اين بهار تجمع قانوني درخت ها هم قشنگه ، کدوم درخت و سر بزنندکه
بهار
از هر روزنه اي سبز مي شه . اين قانون
طبيعته ...
سال صبر و استقامت مبارک