عاقبت ديدي که خون سجّاده شدبعد از اين ديگر معمّا ساده شداين همان رمز است در خاک جنون يک موذن يک اذان در دشت خوناو اذان در هجر ياران سر دهداو ابوالفضل و علي اکبر دهداو دليل پاکي راز و نياز او دليل هر اذان و هر نمازدر نماز عشق بود و بنده شدضربتي خورد و رکوعش سجده شدسجده در خون شد مقام آن شهيدسجده را يزدان از آنجا آفريد******************************او نماز عشق را تفسير کردنانجيبان را غل و زنجير کرداين نماز مهر و ماه و کيش بوديک هزار و چهارصد سال پيش بودما کجا و اين نماز خون کجا؟ما کجا و اين تن گلگون کجا؟ما حريم لاله را دزديده ايمما اذان عشق را نشنيده ايمعاقبت ديدي که خون سجّاده شد...
سلام آقا سيد .
رسيدن بخير...