سلام سيد مهربان
اين شعر قيصر رو حتما شنيديد ولي به هر حال به اين بهانه اومدم تا آدرس وبم رو بذارم:
سلامغنچه با دل گرفته گفتزندگي لب ز خنده بستن استگوشه اي درون خود نشستن استگل به خنده گفتزندگي شکفتن استبا زبان سبز راز گفتن استگفت و گوي غنچه و گل از درون باغچهباز هم به گوش مي رسدتو چه فکر ميکني؟راستي کدام يک درست گفته اند؟من که فکر ميکنمگل به راز زندگي اشاره کرده استهر چه باشد او گل استگل يکي دو پيرهنبيشتر ز غنچه پاره کرده استدر پنها حق.ياحق!