• وبلاگ : لبـــگزه
  • يادداشت : صياد شيرازي
  • نظرات : 9 خصوصي ، 32 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام سيد بزرگوارم

    ممنون از اصلاح كلمه اي كه فرموديد

    بخشي از گفته هاي همسر شهيد صياد شيرازي را مي خواندم ، اينجا

    عينا نقل مي كنم : مثل بقيه ي مردم زندگي مي كرد؛ راحت و

    عادي به مسجد مي رفتيم، توي بازار قدم مي زديم، خريد مي

    كرديم و به مهماني مي رفتيم. انگار نه انگار او فرمانده است و

    خصم جان منافقين. اصرار مي كردم كه شما در معرض خطر

    هستيد، بايد محافظي داشته باشيد، اما مي گفت:"نگهدار

    انسان بايد خدا باشد نه بنده ي خدا"

    هميشه مي گفت:"دعا كن من شهيد بشم". خواب ديده بود

    يكي از دوستان شهيدش آمده و او را با خود برده است. از شبي

    كه اين خواب را ديده بود تا آن روز صبح كه آرام و راحت روي

    صندلي ماشين نشسته بود، كمتر از يك ماه فاصله نشد كه به

    آرزوي ديرينه اش رسيد(از سايت نويد شاهد)

    سلام و درود خدا بر او كه براستي صياد دلها بود