سلام سيد بزرگوارم
ممنون از اصلاح كلمه اي كه فرموديد
بخشي از گفته هاي همسر شهيد صياد شيرازي را مي خواندم ، اينجا
عينا نقل مي كنم : مثل بقيه ي مردم زندگي مي كرد؛ راحت و
عادي به مسجد مي رفتيم، توي بازار قدم مي زديم، خريد مي
كرديم و به مهماني مي رفتيم. انگار نه انگار او فرمانده است و
خصم جان منافقين. اصرار مي كردم كه شما در معرض خطر
هستيد، بايد محافظي داشته باشيد، اما مي گفت:"نگهدار
انسان بايد خدا باشد نه بنده ي خدا"
هميشه مي گفت:"دعا كن من شهيد بشم". خواب ديده بود
يكي از دوستان شهيدش آمده و او را با خود برده است. از شبي
كه اين خواب را ديده بود تا آن روز صبح كه آرام و راحت روي
صندلي ماشين نشسته بود، كمتر از يك ماه فاصله نشد كه به
آرزوي ديرينه اش رسيد(از سايت نويد شاهد)
سلام و درود خدا بر او كه براستي صياد دلها بود