...
از قضا شايد نوشتار اخيرتان در كنار نوشته «خرافه هاي ديجيتالي» قابل تامل باشد. چگونه مي توان انتظار داشت من نوجوان يا جواني كه از دين، گرفتار خرافه ها و گاهي هم سنت هاي به رنگ دين درآمده شده ام، براي رهايي از آنها به اين ريسمانهاي خوش آب و رنگ چنگ نزنم؟ بي انصافي است كه گناه ها همه اش بر گردن من باشد.
و البته شايد استاد درس روانشناسي در دانشگاه كه از قضا خوشبختانه متدين نيز هست، ظاهرا اين نكته را مي داند كه در كلاس سعي مي كند از زاويه همان ديدگاه هاي روانشناسي غربي به همه موضوعات نگاه كند و سنگ محك او فقط دانش انسان شناسي علمي موجود (كه غربي اش مي خوانيم)باشد و در برابر اعتراض امثال ما نيشخندي نثارمان كند. نمي دانم.
... و خدا داناتر است.
كاش زمان بندي ام به گونه اي بود كه از آن جلسات استفاده مي بردم.
زياده جسارت است.