• وبلاگ : لبـــگزه
  • يادداشت : روز تولد و دلگيري ..؟
  • نظرات : 4 خصوصي ، 60 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    هوالرحمن

    سلام

    درسته...ديشب داشتم همين رو مي گفتم ...به خانواده البته !

    رفته بوديم جشن....ولي انگار نه مداح ها مي دونستن چي بخونن !! نه حضار مي دونستن چه بايد بكنن !!

    مداح داشت مولودي مي خوند يه دفعه مي رفت كربلا و....اونقدر كه سوز و حزن توي صداش بود ....

    حتي يه بار خود مداح اقرار كرد كه انگار داره ذكر مصيبت ميشه !! تو شب شادي !...

    حضار يه لحظه كف مي زدن ...اما همين كه مي رفتن توي حس و ....مي ديدن اشكه كه توي چشماشون حلقه زده و برخي كه بي مهابا همين طور از گوشه هاي چشمشون بارون مي اومد !!

    آخه دو تا پوستر بزرگ خيلي زيبا هم زده بودن به ديوار....يكي از بين الحرمين و ديگري از حرم شش گوشه ...

    تا حالا كه قسمت نشده بريم از نزديك ببينيم و حس كنيم و....اما ...

    از مدينه گفتيد ....ديشب منم هوايي شده بودم ....مدينه و مكه ....

    اما عجيب دلم براي مسجدالحرام تنگ شده !
    هميشه فكر مي كردم چي ميشه اگه بشه برم ...حالا رفتم و برگشتم ...چي شد ؟!!....

    اعيادتون مبارك

    خيلي خيلي التماس دعا

    در پناه حق