سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 42
بازدید کل: 1370053
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



در باره خوش نشین

یکشنبه 92 دی 29

امروز سالروز ولادت رسول مهربانی‌ها و امام صادق علیهما السلام بود و فرصت خوبی تا از این تعطیلی استفاده کنم و کتابی را که سه چهار روزی بود کنار تختم قرار داشت وشبی چند صفحه می‌خواندم، تمام کنم. رمان 272 صفحه‌ای «خوش‌نشین» از علی موذنی...

پیشتر از موذنی شنیده بودم و دوست داشتم آثارش را بخوانم اما فرصت نشده بود تا اینکه در میان چند کتاب رمان که دوست عزیزم سید علی شجاعی برایم فرستاد، خوش‌نشین هم جا خوش کرده بود... یکی از تازه‌ترین آثار علی موذنی که به نظرم بیشتر از اسم کتاب یا حتی نویسنده‌اش، طراحی جلدش و کار هنری مجید زارع آدم را جذب می‌کند.

راستش بیست سی صفحه‌ی اول کتاب را که خواندم هیچ چیز جالبی که به ادامه‌اش وادارم کند، دستگیرم نشد... نه ساختار و پی‌رنگ داستان قوی به نظر می‌رسید و نه تعلیقی که کشش لازم را برای تمام کردنش ایجاد کند. از روند آرام و یک‌خطی و بدون فراز و فرود داستان می‌شد فهمید که نمی‌توان انتظار اتفاق غیر منتظره‌ای را داشت و باید با همین ریتم کند و ملال‌آور تا آخر داستان را هم پیش‌بینی کرد و هم خواند که فقط بتوان گفت کتاب را ناتمام کنار گذاشته‌ نشد. چون معمولاً دوست ندارم کتابی را ناتمام رها کنم و بسیار پیش می‌آید که با ضرب و زور و جان کندن حتماً کتابی را که شروع کرده‌ام تمام می‌کنم...

کتاب خوش‌نشین‌ علی موذنی،‌حالا نه به جان کندن اما به زور تمام شد. شاید چون انتظاری بیشتر از او داشتم و البته انگار بیشتر دنبال کشف یک معما بودم که بدانم کتابی که با سرمایه‌ی بنیاد ادبیات داستانی چاپ و منتشر می‌شود چه ویژگی‌هایی دارد؟ بالاخره بنیاد ادبیات داستانی به عنوان یک مرکز دولتی، علی‌القاعده یا باید بر دیدگاه‌های دینی و مبانی فکری انقلاب اسلامی سرمایه‌گذاری کند و یا اینکه حداقل روی آثار فاخر ادبی که می‌تواند معرف ادبیات زنده و پرمحتوای ایران عزیز باشد... هرچه جلوتر می‌رفتم هیچ نشانه‌ای از این دو شاخص نمی‌دیدم و لحظه به لحظه تعجبم بیشتر می‌شد و همین باعث می‌شد که تا انتهای راه آمده را بروم شاید اتفاقی بیفتد که قانعم کند تا هم به موذنی بیشتر ایمان بیاورم و هم به دلایل حمایت بنیاد ادبیات داستانی از این رمان...

حالا بگذریم از دوسه مورد که نه به روشنی اما با ایهام می‌تواند صحنه‌هایی اروتیک در ذهن خواننده ایجاد کند. یا یکی دو مورد که لحن و دیالوگ‌ها با لحن و دیالوگ‌های ادبیات فاخر ایرانی منافات دارد و آدم را یاد رمان ناتور دشت سیلنجر می‌اندازد.  در مجموع به نظرم نمی‌رسد که کار موذنی در خوش نشین اتفاق خاص و فوق‌العاده‌ای باشد و این از او با شهرتی که در نویسندگی دارد بعید است. شاید هم به خاطر تجربه‌ی بالا و تبحرش در نویسندگی است که کار از دستش در رفته باشد...

 

چند روز پیش در باره‌ی انفجار پشت صحنه‌ی فیلم معراجی‌ها بحث بود و شگفت از اینکه با وجود آدمی حرفه‌ای و متبحر مثل مرحوم جواد شریفی‌راد چطور چنین اتفاقاتی می‌افتد؟ راست می‌گفتند... چون خودم جواد را از نزدیک می‌شناختم و توان بالای او را در کارهای بسیار پیچیده‌تر و سهمگین‌تر می‌دانستم. گفتم معمولاً آدم‌‌های آماتور و تازه‌کار کمتر دچار خبط و اشتباه‌های فاحش می‌شوند و به خاطر دقت زیاد و وسواسِ آماتوری، حتی اگر کارشان بهتر در نیاید، علی القاعده کم حرف‌تر از آب در می‌آید. در حالی که نوع حوادث پرماجرا و بحث‌انگیز توسط آدم‌هایی ایجاد می‌شود که حرفه‌ای هستند و همین حرفه‌ای بودن و اعتماد به نفس زیادشان باعث سوتی‌هایی می‌شود که گاه فرصت جبران را باقی نمی‌گذارد. این موضوع را در حادثه‌ای که به جان باختن پیمان ابدی هم منجر شد به راحتی قابل درک است و البته در بسیاری از حوادث ریز و درشت هنری و غیر هنری دنیا...