اطلاع از بروز شدن
یکشنبه 87 دی 15
اردشیر عزیز خواسته است که در مورد این ایام و صحبتهایم در مراسم عاشورایی و شاید هم از دغدغههایم بنویسم. همه ساله هرچه به محرم نزدیک تر میشویم به موازات شور حسینی که در سطح شهر و در میان مردم میبینیم دو غم بزرگ جانمان را در برمیگیرد:
اول: فرارسیدن ماه محرم و اقتضای این روزهای حزن و اندوه است که هیچ شیعهای نمیتواند محزون نباشد که فرموده اند: شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا یفرحون لفرحنا و بحزنون لحزننا
اما غم دوم: که بیشتر به دغدغه تبدیل شده است و شاید بیشتر و بدتر از غم اول باشد به خاطر نوع عزاداریها و رواج انواع خرافهها و بدعتهایی است که متاسفانه مدتی است در مراسم عاشورایی ما تقریبا اپیدمی شده است؛ خرافههایی که هم در شکل عزاداریها و وضع ظاهری و رفتاری دسته جات عزاداری وجود دارد و هم در محتوی و ادبیات روضه خوانی و مرثیه سراییها..
دوستانی که مرا میشناسند نگاه من نسبت به مراسم عاشورایی را میدانند. ده سال است که در این مقوله داد سخن دارم و اتفاقا در فضای وب هم اولین نوشتههای من به گلایههایی در همین زمینه اختصاص داشت. پستهای عزاداری پست مدرن ، مراسم عاشورایی ، چند روز در سال ؟ ، فاطمیـه و ماموریت.. تمام ، از ایندست نوشتههاست. البته در بسیاری از موارد هم مورد انتقاد و حتی بی مهری بعضی از دوستان قرار گرفتهام که چرا با این نوع مراسم مخالفت می کنم..
در مورد عزاداری سید الشهداء باید دقت کنیم تا دچار تفکر افراطی یا تفکر تفریطی نشویم. یک گرایش فکری این است که عزاداری را مطلقا نفی میکند و آن را کار عبثی میداند. منطق این تفکر این است که وقتی امام حسین به شهادت که آرزوی هر انسان خداجویی هست رسیده است نه تنها نباید برای او گریه کرد که بر عکس باید خوشحالی کرد و این موفقیت او را جشن گرفت. این تفکر به نظر ما مغرضانه و در راستای شیعه زدایی و تخریب فرهنگ شیعی است که باید به شدت مراقب آن بود.
تفکر دوم این است که نباید برای عزاداری مردم، حد و مرز تعیین کرد؛ هرکس با هر شکل و به هر نوعی که دوست دارد باید به عزاداری بپردازد و عشق خود را به ساحت امام شهیدان نشان دهد. این تفکر که ما آن را ناآگاهانه میدانیم بر این باور است که آنچه اهمیت دارد اقامهی عزای سیدالشهداء و گریه کردن و گریاندن مردم است. باید اجازه دهیم هرکس به هرشکلی که میپسندد و دوست دارد نام حسین را زنده نگه دارد حتی اگر با قمه زنی باشد یا هرگونه اعمال و رفتاری که برای مراسم عاشورایی انجام میدهد و با هر شعر و بیانی که در این راستا میسراید و میخواند.
اصلا فلسفهی عزاداری این است که مردم احکام مکتب را یاد بگیرند و با آموزههای دینی آشنا بشوند تا در برابر انواع بدعتها و انحرافاتی که با سرنوشت دین بازی می کند بایستند. اصلا برپایی مراسم عاشورایی و توصیه به برگذاری آن برای محافظت از دین و فرهنگ تشیع است. این مراسم برای این است که شیعه دقت کند و در این بیندیشد که بر عالم اسلامی چه گذشت که در سال شصت و یکم هجری و درست بعد از پنجاه سال از وفات پیامبر، امتش جگرگوشهی او و خاندان او را بکشند، بر جنازهشان اسب بتازند، سر آنان را بر روی نیزهها در دیار اسلامی بگردانند و مردم برای این پیروزی جشن بگیرند؟ اگر قرار باشد که این مراسم خود دچار بدعت و تغییر ماهیت شود مطمئنا نمیتواند چنین نقشی را در جامعهی اسلامی و شیعی ایفا کند. وقتی که از وعظ و خطابه رویگردان باشیم و تنها به صداهای قشنگتر و سبکهای پرشورتر اقبال داشته باشیم، وقتی که شور منهای شعور بر شور همراه با شعور حکمفرما شود، وقتی محرم بیاید و برود و یک کلمه از اعتقادات، اخلاق و احکام دینی یاد نگرفته باشیم، وقتی در این ایام، فقط به دستههای عزاداری اکتفا کنیم و تمام همتمان این باشد که چگونه علمات را بکشیم که توجه همگان را جلب کند و به قول امروزیها مردم در کف هیبت کارمان بمانند، وقتی تنها در این اندیشهایم که چگونه ضرباهنگ سینهزنیها یا زنجیر زنیهایمان را تنظیم کنیم، وقتی از مراسم عاشورایی به همین مقدار اکتفا کنیم که بساطی علم کنیم برای چایی دادن و شام پختن و توزیع کردن و در نهایت چشم و همچشمی که کدام یکی از ما شاممان بهتر یا بیشتر بود، وقتی تکایا و حسینیهها به چایخانهی امام حسین تبدیل شود، وقتی در این مراسم شأن امام ابیعبدالله الحسین را آنقدر بالا میبریم که به خدا میرسد و گاهی جای او را می گیرد، یا وقتی که شأن او را آن قدر پایین میآوریم که فقط به حال درماندگی و عجزش دلمان میسوزد و گریه میکنیم، چه انتظاری داریم که فرهنگ و اعتقاداتمان حسینی شود و در مقابل تحریفات دینی بایستد؟
پ ن: و مصاحبه ای با خبرگزاری ایسنا در همین زمینه