بسم رب النور
شانه‌ام در حسرت اشک برادر مانده استفصلهاي مهربانم بي‌کبوتر مانده استسهم من از آسمان خورشيد بود و روشنيروشني کوچيد شبها سايه‌گستر مانده استبوي عطر بال تو پيچيد تا هفت آسمانجبههها از برکت يادت معطر مانده استرفتي و گفتي که مادر زود مي‌آيم وليچشم مادر سالهاي سال بر در مانده استاگر از تو جز پلاک و استخوان چيزي نماندخاطرات تو ولي در ذهن سنگر مانده است
سلام خدمت استاد بزرگوارم. خوبيد؟
ممنون از حضور سبز و پرمهرتون در سرزمين نور
هر بار كه كامنت شما رو توي وبلاگم مي بينم واقعا خوشحال ميشم
انشاا... ساليان سال در زير سايه آقا اباصالح (عج) بخوبي و خوشي زندگي كنيد و همچنان به نوشتن در وبلاگ زيباي لبگزه ادامه بديد
يا حق
